سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۲:۵۱
نقدی بر سریال تلویزیونی «زمانه»

معلق در فضای گرگ و میش

کد خبر : ۹۷۰۶۵
"صراط" / وبلاگستان - "آرش فهیم" نویسنده وبلاگ "کارگری در روزنامه" در آخرین بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:

طی ماه های اخیر حجم قابل توجهی از آثار سینمایی و تلویزیونی در ایران، روایاتی را درباره طبقه مرفه ترسیم کردند. اتفاقی که نشان می دهد فیلمسازان علاقه خاصی به این موضوع دارند. با این حال، اغلب یا با هدف استفاده از جذابیت های بصری فضای زندگی طبقه رفاه زده به سراغ این موضوع رفتند یا اگر هم نگاهشان آسیب شناسانه بود، در معلول ها باقی ماندند و کمتر توانستند به علت ها و ریشه های اصلی انحطاط فرهنگی و اخلاقی اقشار فرادست بپردازند.

در این میان، سریال «زمانه» به کارگردانی حسن فتحی از معدود آثاری است که به آسیب شناسی طبقات ثروتمند پرداخته، اما خود به آسیب استفاده ابزاری از جلوه های ظاهری زندگی این جماعت دچار نشده است. ضمن اینکه برخلاف سایر فیلم ها و سریال هایی از این دست، به معلول ها محدود نیست و زمینه ها و علل دچار شدن این قشر از جامعه به چنین وضعیتی را نیز به تصویر کشیده است.

درواقع سریال «زمانه» نمایه ای است از زمانه سقوط اشرافیت و فرورفتن سرمایه داری و حامیانش در باتلاقی که خود برای خویش به وجود آورده اند. «زمانه» به خوبی نشان می دهد که جهان بینی لیبرال، چگونه از لابه لای چرخ های کارخانه های فروزانفرها بیرون می آید و در قالب تفرعن و تملق و دروغ و ریاکاری و کینه توزی، تبدیل به یک جریان فرهنگی و ضداخلاقی می شود. وجه ممتاز مضمون این سریال در این است که برخلاف نگاه غالب در میان شبه روشنفکران که خود را در جایگاهی بالا می نشانند و جامعه را متهم می کنند، این بار خاستگاه های بازتولید و حمایت از لیبرالیسم و روشنفکرنمایی است که هدف افشا و محاکمه قرار گرفته اند. شخصیت بهزاد در سریال «زمانه»، نماینده و نماد طبقه متوسط تازه به دوران رسیده و شبه روشنفکر جامعه امروز ماست. او ژستی مستقل و رهایی طلب دارد و در مقطعی نیز با اشرافیت (عمو حسام) به مبارزه برمی خیزد. ارغوان (به عنوان نمادی از طبقه محروم) نیز در این مبارزه با بهزاد همراه می شود. اما به خاطر نداشتن پشتوانه اعتقادی و آرمانی درست، این مبارزه در حد کنشی آمیخته با احساسات و انتقام جویی باقی می ماند و بهزاد در نهایت خود به پادوی سرمایه داری تبدیل می گردد. تا آنجا که حتی برای حفظ منافع اشراف و بهره بری از میراث آن ها، ارغوان را قربانی می کند؛ همه شعرهای او از ارمغان زندگی بهتر برای همسرش، شعاری توخالی بود. آنچه سریال «زمانه» را از سایر آثاری از این دست متمایز ساخته، افشای اتحاد جریان شبه روشنفکر بی ریشه با اشرافیت است. اتحادی که قربانی آن در ابتدا قشر مستضعف است و در انتها خود متحدین.

هرچند، داستان و فیلمنامه کار در بستری از کلیشه ها شکل گرفته است، اما نتیجه آن یک درام تلویزیونی گرم و خوش ساخت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. کارخانه دار مغرور و ظالم، عشق مثلثی، خانواده متمولی که وصلت با یک خانواده فقیر را مایه ننگ خود می دانند، خانواده فقیری که شرافتمندانه زندگی می کنند، جوانی که به دلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی معتاد می شود و ... همه بارها و بارها در فیلم ها و سریال های دیگر هم آمده بودند. در بین همه این روایت های کهنه، تنها ماجرای ازدواج پنهانی تازگی داشت. با این حال نحوه ترکیب و کنار هم قرار گرفتن این داستان ها و به ویژه کشمکش و التهاب دراماتیکی که به فضای سریال تزریق شده، «زمانه» را سرپا نگه داشته است. به همین دلیل هم کهن الگوهای ترسیم شده در این سریال نه تنها رانده شدن مخاطب را در پی نداشته که هر چه از زمان آن گذشته به جمع مخاطب هایش افزوده شده است. چون، هم در فیلمنامه و هم کارگردانی همه چیز سر جای خودش قرار دارد و از همه مهمتر اینکه سیر روایت به طور دائم همراه با تعلیق و بحران است. هنوز یک گره از کار باز نشده، گره دیگری به وجود می آید و البته این معلق بودن درام سریال در فضای گرگ و میش، تحمیلی و تصنعی نیست، بلکه معماهای داستان از دل یکدیگر بیرون می آیند و از دل همین معماها و تعلیق هاست که روایت پیش می رود. به عبارت بهتر، سلوک دراماتیک و داستانی روایت، پدید آمدن این گره ها و تعلیق ها را ایجاب می کنند. اهمیت این موضوع از آنجاست که در برخی از فیلم ها و سریال ها می بینیم که فیلمساز یا فیلمنامه نویس، گاهی برای پر کردن زمان–و به اصطلاح، آب بستن به داستان- تعلیق های بیجایی را به وجود می آورد که تنها کارکردش، طولانی تر کردن داستان است که این ترفند، نوعی فریب مخاطب محسوب می شود. اما سریال «زمانه» با طرح مسائل جدید به داستان، از این گزند در امان مانده است.

نکته مهم دیگری که به این مجموعه تلویزیونی توفیق بخشیده است، عدم پیش بینی اتفاقات و ماجراها است. این هم از معضلات بسیاری از آثار دراماتیک، به خصوص در تلویزیون است که گاه حتی بیننده از داستان پیش می افتد و خود معماها را حل می کند. اما گره های«زمانه» غیرقابل پیش بینی است و این خود یکی از عوامل اصلی دنبال کردن سریال از سوی سخت گیرترین تماشاگران تلویزیون است.

اتفاق خوبی که درباره این سریال رخ داده این است که چنانچه مخاطب تلویزیون فرصت دنبال کردن چند قسمت را از دست دهد، ماجرا از دستش خارج نمی شود. حتی بسیاری، از اواسط پخش به جمع تماشاگران سریال پیوستند. این نکته خیلی مهمی است که فیلم های دنباله دار تلویزیونی باید رعایت کنند. چون پخش سریال از تلویزیون، به زمان های خاصی محدود است که طبیعتا مردم نمی توانند به طور ثابت امکان دنبال کردن همه قسمت ها را داشته باشند. بنابراین ساخت سریال باید به گونه ای باشد که اگر بیننده یک یا چند قسمت را از دست داد، بتواند همچنان روایت را دنبال کند.

یکی از مشکلات اساسی فیلمسازان ما این است که طبقات فرادست را بهتر از فرودست ها می شناسند. مشکلی که «زمانه» هم به نوعی به آن گرفتار شده است. حسن فتحی و همکارانش در ترسیم وضعیت زیست سرمایه داری در جامعه امروز ایران موفق هستند، اما در نمایش مستضعفان و سلوک رفتاری آن ها به پیروزی نرسیدند. چرا که برخی از کنش ها و واکنش های این گونه افراد در این سریال پشتوانه عمیق منطقی ندارد. به عنوان مثال، قضیه طرد والدین به آن صورتی که برای خانواده فقیر این سریال صورت گرفته، اتفاقا در میان اشراف و طبقه متوسط بیشتر رواج دارد. اینکه خانواده ارغوان، پدر خود را صرفا به این دلیل که خلافکار و تبه کار است طرد کرده و حتی او را به منزل خود نیز راه نمی دهند، اخلاق چندان رایجی در بین مردم عادی نیست. همچنین شخصیت «عمه فاطمه» ناقص و مبهم طراحی شده است. معلوم نیست که این زن با وجودی که تنها زندگی می کند و میراثش از سوی برادرانش به تاراج رفته چرا چنین خانه مجلل و بزرگی دارد؟ اصلا چرا وارد داستان می شود و چگونه از صحنه روایت محو می شود؟ در نقش آفرینی بازیگران نیز در یک سطح قرار ندارد. حمید گودرزی اگرچه به واسطه ظاهر مغرورش می تواند برای این نقش موثر باشد، اما در برخی موقعیت های حساس، واکنش لازم را از خود نشان نمی دهد. بازی نابازیگران و چهره های کمتر شناخته شده نیز خیلی ضعیف است.
نظرات بینندگان
ناشناس
|
Germany
|
۰۰:۱۶ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۱
۲
۷
شما با این نوع دیدگاه بنظرم احتمال قوی احمدی نژآدی هستی که مخالف نظام سرمایه داری هستی