خاطران

چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ - ساعت :
برچسب ها - خاطران
روزى گزارش چند نفر از همكلاسى‌هايم را به مدير دادم كه اينها در مسير راه اذيت می‌كنند، مدير هم آنها را تنبيه كرد. آنها هم در تلافى با هم همفكر شدند و كتک مفصّلى را در مسير برگشت به من زدند كه سر و صورتم سياه شد و بى‌حال روى زمين افتادم و به سختى خود را به منزل رساندم. پدرم گفت: محسن چى شده؟ گفتم: هيچى، مى‌خواهم بروم حوزۀ عليمه و طلبه شوم...
کد خبر: ۹۳۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۲۸