صراط: این نویسنده عنوان کرد: به تازگی رمان نوجوانانه دیگری را با عنوان «ماکسیم گورکی شاید برادر من بود» نوشتهام. این رمان که در واقع بخشی از زندگی من در دوران نوجوانی است، به ماجراهای ایام کارتنخوابی من در همنشینی با سگی که حیات خود را مدیون وجود او در ایام سخت زندگیام هستم، میپردازد.
او افزود: من در این کتاب که البته افراد سرشناسی همچون نوشآفرین انصاری و محمدرضا یوسفی بخشهایی از آن را پیش از چاپ خواندهاند، در گفتوگویی با این سگ، ضمن نقل ماجراهایی که باعث شد علیرغم میل باطنیام او را به یک پولدار واگذار کنم، نوشتهام: «خر نشو. من را ول کن. یعقوب یعنی گرسنگی، بیخوابی، یعقوب یعنی تف، مرگ و مردن توی سطل زباله یعقوب یعنی ...».
حیدری درباره این رمان خود که هنوز به چاپ نرسیده است، گفت: این رمان به نوجوانی میپردازد که شرایط زندگی او را وادار به کارتنخوابی کرده است. ماجراهایی برای او پیش میآید که او را با کتاب پیوند میدهد، به نوشتن پناه میبرد و طی آگهی استخدامی میتواند دریانوردی پیشه کند و در شرایطی سوار کشتی میشود که در کولهبار خود آرزوهای دور و دراز امید دیدن دوستان کارتنخواب خود را جا داده است.
یعقوب حیدری این روزها همچنان در انتظار چاپ کتاب «دریانوردی با دوچرخه» و «من سیبزمینی نیستم» است که بنا بود برای نمایشگاه کتاب توسط انتشارات امیرکبیر راهی بازار شوند.
این نویسنده میگوید، فعالیتهای ادبیاش را مدیون آشنایی با قیصر امینپور، شاعر و نویسنده فقید، است.