در مناجاتهايي كه از ائمه اطهار(ع) نقل شده است، دو مناجات را ديدهام كه همه ائمه(ع) آن را ميخواندند؛ يكي مناجات شعبانيه است که در مفاتيح هست، يكي هم مناجاتی است كه با اين جملات شروع میشود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ...»؛ مرحوم مجلسي1 در بحارالأنوار نقل ميكند كه این مناجات از علي(ع) است و همه ائمه هم آن را ميخواندند. براي اينكه اين جملات دعا را كمي توضيح دهم، به طوري كه مرتبط با ايام ماه مبارك رمضان هم باشد، يكي دو نكته را مقدمتاً عرض مي كنم.
ماه رمضان، ماه تقرب به خدا
مطلب اول اينكه درباره ماه مبارك رمضان اهل معرفت اين تعبير را دارند كه این ماه، دار ضیافت الهی و يكي از منازل سالکين إليالله است. «سلوك إليالله» يعني سير معنوي روح به سوي خدا و تقرّب به او كه البته این سیر و این تقرّب، داراي درجات و مراتب است.
منازل سير و سلوك به سوي خدا
گام اوّل، تجليه؛ اين سير و سلوك چهار قدم دارد؛ اهل معرفت از قدم اوّل تعبير ميكنند به «تجليه»، يعني آراستن ظاهر به آداب شرع و عمل كردن به دستورات شارع مقدس در اين ماه مبارك رمضان؛ یعنی همين روزه گرفتن و آداب ظاهريه. پس گام اول، قدم اول تجليه است.
گام دوم، تخليه؛ گام دوم و قدم دوم در اين سير «تخليه» است. تخلیه پيراستن است نه آراستن؛ پيراستن باطن از رذائل اخلاقي و چه بسا پاك كردن و منزه كردن نفس از آثار آثام ـيعني سيئات و گناهانـ است. چه بسا اولين دعايي كه نسبت به اولين روز ماه مبارك رمضان وارد شده که شخص روزهدار ميخواند، اشاره به همين مسأله تخليه دارد. چون خود را تجليه كرده، يعني روزه گرفته و به آداب ظاهريه عمل كرده است و حالا از خدا ميخواهد كه او باطنش را از اين آثار پيرايش كند.
لذا در روز اول ماه مبارك رمضان اين دعا را میخوانيم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِیهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِي قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّي يَا عَافِياً عَنِ الْمُجْرمِينَ». این دعا به همین قدم دوم، یعنی تخلیه اشاره دارد.
گام سوم، تحليه؛ گام سوم كه از آن تعبير به «تحليه» ميكنند، اين است كه انسان روح را به صفات ملكوتيه كماليه آرايش دهد و خودش را متخلِّق به اخلاق الهيّه كند، كه اين هم داراي مراتبي است. گام چهارم، فناء في الله؛ گام چهارم مرحلهای است كه اهل معرفت از آن به «فناء فيالله تعالي» تعبير ميكنند و مرادشان اين است كه روح سالك يعني همان شخصي كه سير معنوي ميكند، از إنّيّت در شهود حق فاني شود؛ چه در رابطه با فعلش، چه صفتش و چه ذاتش. اين تعبير را به كار مي¬برند كه فناء في الله عبارت است از: «فاني شدن روح از إنّيّت در شهود حق». از نظر مسير معنوي، اين آخرين منزل سير و سلوك است.
ماه رمضان، ماه نزول قرآن و صعود انسان/ نزول سخن خدا، براي ساختن بنده اش
اما مطلب دوم؛ ماه مبارك رمضان اينطور است كه هم ماه «نزول» است و هم ماه «صعود» است. اينکه ماه نزول است را شما خوب ميتوانيد بفهميد؛ چون در قرآن و در دعاهاي ماه مبارك رمضان مطرح است كه كلام الهي-قرآن كريم- در این ماه، از مصدر وحي بر نبي مكرم اسلام(ص) نازل ميشود كه خداوند به وسيله همان كلمات، انسانها را در جميع ابعاد پرورش مي دهد و ميسازد. در سوره دخان میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» و در سوره قدر میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ». در سوره بقره هم میفرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ».
«قوس نزول» و«قوس صعود» در اين ماه
همین تعبیر در دعاي روزانه ماه رمضان هم هست. در اكثر دعاهاي ماه رمضان به
اين «قوس نزولي» اشاره شده است كه ماه مبارك رمضان، ماه نزول كلام الهي
است. به تعبير ديگر، ماه رمضان ماه سخن گفتن ربّ است با عبدش؛ یعنی ماهي
است كه ربّ، براي ساختن عبدش و راهنمايي او به سوي قربِ خويش، با او سخن
ميگويد و سخن گفته است. بنابراین قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد و به
تعبير اهلش به صورت «جُملةً واحده» -به طور كلي و يك¬پارچه- در شب قدر، بر
قلب پيغمبر اكر(ص) فرود آمد. این همان قوس نزولی این ماه است. تا اينجای
مطلب شبههاي نيست؛ اين آيات قرآن است و اين هم دعاهايي كه شما در ماه
رمضان ميبينيد و این مطلب در همه آنها هست.
اما ماه مبارك رمضان همچنين ماه صعود است؛ يعني چه؟ درست برعكس آن «قوس
نزولي» که گفتيم، اينجا «قوس صعودي» مطرح است. یعنی این ماه، ماه كلام عبد
با ربّ است. بله، در همه اوقات عبد ميتواند با ربّ خودش سخن بگويد، ولي يك
موقعيت خاصي هست كه اين سخن گفتن، از نظر سازندگي، بُرد بيشتري پیدا
میکند.
دعا، الهام خدا است
در اينجا يك بحث مطرح ميشود و آن بحث اين است كه عبد در چه قالبي
میتواند با ربّ خود سخن بگوید. اين را بدانيد که اين هم در ارتباط با ربّ
است. یعنی خودِ ربّ به اولياء خود الهام ميكند و اولیاء الهی آن الهامات
را در قالب خاصي ميريزند و نحوه سخن گفتن با ربّ را به عبد ميآموزند كه
«چگونه با ربّ خودت حرف بزن!» همانطور که او با تو حرف زده است، تو هم با
او حرف بزن؛ اما اينگونه که به تو میآموزیم با او حرف بزن. خدا در ماه
مبارك رمضان با تو صحبت كرده و كلامش را بر پيغمبر فرو فرستاده و پیغمبر هم
قرآن را به شما تحويل داده و گفته است كه اينها حرفهايي است كه خدا با
شما زده است. خدا در این خطابهایی که در قرآن هست، مثل «يا أَيُّهَا
النَّاس» و «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»، دارد حرف ميزند و به من و تو
خطاب ميكند. قرآن را نگاه كن؛ از اول تا آخر او دارد با تو حرف ميزند.
خوب، تو نميخواهي جوابش را بدهي؟ او در ماه مبارك رمضان با تو سخن گفته
است، تو هم بايد در همين ماه با او سخن بگويي؛ هم قوس نزول است و هم قوس
صعود. ماه رمضان ماه كلام ربّ و عبد است. لذا شما اگر به رواياتی كه در باب
ماه مبارك رمضان وارد شده است، مراجعه كنيد، همين مطلب را ميبينيد.
سفارش به «زياد دعا كردن» در اين ماه
من حالا يكي دو تا روايت ميخوانم که اصل اين روايات در فروع كافي است
ولي من از وسائلالشیعه نقل ميکنم. روایت از امام صادق(ع) است که «قَالَ
أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) عَلَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ
الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء»؛ یعنی علی(ع) فرمود: «بر شما باد در ماه
رمضان، به کثرت دعا و استغفار». در روايت ديگر آمده است: «كَانَ عَلِيُّ
بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) إِذَا كَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَمْ يَتَكَلَّمْ إِلَّا
بِالدُّعَاءِ»؛ یعنی حضرت امام سجاد(ع) در ماه مبارک رمضان اصلاً صحبت
نميكرد، مگر اینکه تمام جملاتي كه از ايشان صادر ميشد مضامين دعايي داشت.
ما در این زمینه روايات بسیاری داريم. بنابر این آنچه كه در ماه مبارك
رمضان وظيفه عبد است، سخن گفتن با ربّ خود است.
«تجليه، تخليه و تحليه» زمينهساز سخن گفتن بنده با خدا
در باب ماه مبارك رمضان روايات زيادی داريم كه ناظر به آن مطلب اول، یعنی
بحث مراحل سیر و سلوک است. از نظر ظاهری كه خودت را آراسته كردهاي به همين
آداب ظاهري و دهانمان را از خوردن و آشاميدن بستهايم. اين همان قدم اوّل
یعنی تجليه است؛ اما آنچه مهم است گامهای دوم و سوم، یعنی تخلیه و تحلیه
است. اينها است که زمينه را فراهم ميكند براي اينكه بتواني با خداي خودت
حرف بزني. از الطاف الهيه اين بوده كه آنچه كه مايحتاج عبد است تا بتواند
با خداي خودش حرف بزند، آنها را پيشاپيش خودش عنايت كرده است.
سر ريزشدن رحمت الهي در اين ماه
حالا يكي دو تا روايت ميخوانم؛ در يك روايت دارد: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ
وَ جَلَّ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ
سَبْعِينَ أَلْفَ أَلْفِ عَتِيقٍ مِنَ النَّارِ كُلٌّ قَدِ اسْتَوْجَبَ
النَّارَ فَإِذَا كَانَ آخِرُ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَعْتَقَ
فِيهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِي جَمِيعِهِ». يعني خداوند در ماه رمضان
هنگام افطار 70 هزار هزار نفر از افرادي را كه مستحق آتش هستند نجات ميدهد
و در شب آخر از این ماه به اندازه تمام کسانی که در طول این یک ماه نجات
داده است، از آتش جهنم نجات میدهد. همه اينها نشانه سرريز شدن فضل و رحمت
الهي در این موقعیت زمانی است.
در روایت ديگري دارد: «إذَا كَانَ أوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ
غَفَرَ اللهُ لِمَنْ شَاءَ مِنَ الْخَلْقِ فَإذَا كَانَتْ اللَّيْلَةَ
الَّتِي تَلِيهَا ضَاعَفَهُمْ فَإذَا كَانَتْ اللَّيْلَةَ الَّتِي تَلِيهَا
ضَاعَفَ كُلَّمَا أعْتَقَ حَتَّى آخَرَ لَيْلَةٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ
تَضَاعَفَ مِثْلَ مَا أعْتَقَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ». یعنی همينطور هر شب
با ضريب بالاتر نسبت به شب قبل، تعداد بیشتری از بندگانش را تطهیر ميكند،
تا اين حجابهاي ظلمانيه آنها برطرف شود. اينها همه مقدمه اين است كه اين
عبد بتواند با او حرف بزند.
ماهِ مخصوصِ ارتباطِ دو طرفه خدا و بنده اش
لذا اهل معرفت گفتهاند كه يك «قرآن نازل» داريم و يك «قرآن صاعد» داريم؛
آن هم كلام است، اين هم كلام است؛ آن كلام ربّ است با عبد، اين كلام عبد
است با ربّ؛ هر دو هم قرآن است. بنابراین اصلاً این ماه اختصاص به این ردّ و
بدل شدن سخنان بین «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» دارد. از آن طرف، قرآن نازل
شده است و از اين طرف هم قرآن صاعد -بالا رونده- را داریم که عبارت است از
آن راز و نیازهایی که بندگان صالح خداوند و اولیاء خاصّ حق -به اذن ربّ- با
او داشتهاند و سخن گفتهاند.
آداب ظاهري ماه رمضان، زمينه ساز ارتباط با خدا
ما از آن سخن گفتن ها، به «ادعیه ماثوره» ائمه اطهار: تعبیر میکنیم.
اصلاً ماه رمضان ماه «قرآن» و «دعا» است و این آداب ظاهری که در این ماه
داریم، همه برای فراهم کردن زمینه همین رابطه «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ»
است تا اینها با هم حرف بزنند؛ که از پایین به بالا، یعنی از طرف عبد به
سوی ربّ، تقاضا و طلب و سؤال و درخواست است که ما از آن تعبیر می کنیم به
«دعا». پس دعا سخنی بین عبد و ربّ است. یعنی بنده با پروردگارش صحبت میکند
و از او درخواست میکند.
تفاوت « ندا، دعا، نجوا» در کلام حضرت امیر(ع)
به اين تعبيراتي كه علی(ع) در این مناجات به کار برده است نگاه كنيد:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ
نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ». اول
صلوات میفرستد و بعد شروع میکند به گفتن آن جملات تا به اینجا میرسد که
«وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ». اینجا دیگر بحث «مناجات» است.
«ندا» یعنی اينكه انسان کسی را با صدای بلند فرا بخواند. «دعا» هم با صدا
است، اما صدای بلند نیست. «مناجات و نجوا» بیصدا است. لذا اینجا تعبیر
میکند «وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ»، دیگر نمیگوید «وَ اسْمَعْ»؛ چون مناجات
جنبه صوتی ندارد و صدا و آهنگ ندارد؛ بلکه یک امر دروني و قلبی است. این از
تعبیرات زیبا و لطیف علی(ع) است. البته هم دعا و هم ندا و هم نجوا، نوعی
رابطه «بین اثنینی» و دو طرفه هستند، ولي اين تفاوت ها را با يكديگر دارند.
عدم اجابت دعا، به خاطر وجود حجاب ها
بحث دیگری که در اینجا مطرح میشود، بحث حُجُب و موانع دعا است. ممکن است
من با شما صحبت کنم، شما هم با من صحبت کنید، اما به تعبیر ساده ممکن است
مانعی در کار باشد که موجب شود شما سخنان من را نشنوید یا به آن اعتنا
نکنید ـکه این اعتنا نکردن هم، مثل نشنیدن استـ و برعکس ممکن است شما
بگویید و من نشنوم. اگر اینطور باشد، این سخن گفتنها و این ردّ و بدل
كردنها، بیفایده است. آیا اینطور نیست؟ چه زمانی این گفتوگوها فایده
دارد؟ آن زمانی که شما حرف من را بشنوید و به خواستههای من اعتنا کنید و
همچنین برعکس.
لذا من عرض کردم که ندا، دعا و مناجات، همه اینها «بین اثنینی» است و ممکن است گاهی اوقات چیزی مانع از این رابطه دو طرفه شود.
گناه، حجاب دعا
یک وقت هست که یک سنخ از اعمال، حجاب میشوند برای اجابت دعا؛ مثل گناه.
یعنی معصیتهایی که از ناحیه اعضا و جوارح من و شما صادر میشود، مانع
اجابت دعا است. لذا گفتیم که «اطاعت» با «اجابت» رابطه دارد؛ اگر مطیع خدا
شدی، آنجا است که خداوند هم درخواست تو را اعتنا میکند و میپذیرد. از آن
طرف، معصیت مانع اجابت دعا میشود. این مربوط به اعضا و جوارح من و شما
است. اگر دروغ بگویی، غیبت کنی، مال مردم را بخوری و امثال این محرمات را
انجام دهی، اینها مانع اجابت دعا است. میبینی چرا وقتي میگویم: «خدا!
خدا! خدا!» خدا اصلاً به من اعتنا نمیکند؛ چون این گناهان مانع اجابت
دعاهای من است.
حجابهای باطنی دعا
یک وقت هم هست که یک سنخ ملکات و امور درونی هستند که مانع اجابت دعا
میشوند. این موانع مربوط به ملکات سیّئه درونی عبد است که موجب میشود که
این گوش دل راز الهی را نشنود. چون گفتیم که ماه مبارک رمضان ماه «راز و
نیاز» است؛ امّا گاهی راز از ربّ است و اظهار نیاز از عبد است. خوب، اگر
راز از ربّ است، در اینجا این بحث مطرح میشود که باید حُجُبی که در ارتباط
با باطن است هم برطرف شود. اما حجابی از ناحیه ربّ نیست. حجاب از ناحیه
عبد است و باید این حجاب را برطرف کند. اما این حجابها و موانع با چه
مقامی از مقامهای معنویه بر طرف میشود؟
باز شدن درهاي آسمان و رفع تمام موانع ارتباط ربّ و عبد
روایت از پیغمبر اکرم(ص) است؛ «إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِي
أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ
لَيْلَةٍ مِنْهُ». حضرت فرمود: درهای آسمان در اولین شب از شبهای ماه
مبارک رمضان باز میشود و تا آخرین شب از شبهای این ماه هم بسته نمیشود.
این یعنی چه؟ منظور از «سماء» در اینجا آسمان نیست! اشتباه نکنید. «سماء»
اشاره به آن جهت عِلوی از عوالم وجودی و آن نشئه برتر عالم وجود است. ما در
این «دنیا» در عالم ناسوت هستیم. این عالم دنیا پستترینِ عوالم وجود است.
اینکه در روایت فرمود که خدا شب اوّل ماه مبارک رمضان درهای آسمان را باز
میکند، یعنی چه؟ یعنی میخواهد بگوید از ناحیه آن عوالم برتر وجودی هیچ
مانع و حاجبی در کار نیست. پس هر چه حجاب و مانع هست، از طرف من است. او
دارد راز میگوید، اما گوش من نمیشنود. حالا من چه کار کنم تا این حجابها
را بتوانم رفع کنم؟ در مقامات معنویه مقامی هست که آن را باید به دست
بیاوریم؛ لذا میرویم سراغ روایت دوم تا ببینیم چه کار باید بکنیم.
«مقام رضا»، ثمره نهایی روزه
در حدیث معراج داریم که پیغمبر اکرم(ص) وقتی به معراج رفت، در آنجا خطاب
شد «یَا أحْمَدُ هَلْ تَعْلَمُ مَا مِیرَاثُ الصَّومِ»؛ ای احمد، میدانی
روزه چه اثری در پی دارد و چه چیزی به ارث میگذارد؟ «قَالَ: لَا. ثُمَّ
قَالَ: مِیرَاثُ الصَّومِ قِلَّةُ الْأکْلِ وَ قِلَّةُ الْکَلَامِ وَ
مِیرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ الْحِکْمَةَ وَ هِیَ تُورِثُ
الْمَعْرِفَةَ وَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةُ الیَقِینَ فَإذَا اسْتَیْقَنَ
الْعَبْدُ لَا یُبَالِی کَیْفَ أصْبَحَ بِعُسْرٍ أمْ بِیُسْرٍ فَهَذَا
مَقَامُ الرَّاضِینَ»؛ روزه دو اثر دارد؛ یکی اثر ظاهری است که همان کم
خوردن است و دومی که بالاتر است، کم صحبت کردن و سکوت است که ما به آن
«صومِ صمت» میگوییم. اگر جلوی زبانت را بگیری و مراعات زبانی داشته باشی،
این موجب میشود که حکمت پیدا کنی. آن وقت میراث حکمت، معرفت است و معرفت
هم یقین را از خود به ارث میگذارد و ثمره یقین هم «مقام رضا» است و این
همان مقامی است که با آن میتوانی حجابها را برطرف کنی.
روزه اي براي همه؛ حتي ناتوان ها و پيرها
من به آن کسانی که از نظر شرعی معذورند و نمیتوانند روزه بگیرند و غصه
میخورند که من محروم شدم از برکات صوم و ماه مبارک رمضان، میخواهم بگویم
که این دیدگاه و نگرش تو یک نگرش مادی است. شما خیال کردهاید که روزه،
نخوردن و نیاشامیدن است؟ براي تو هم روزه وجود دارد. آنچه بالاتر از «قلّت
اکل» و كم خوردن است؛ آن چیست؟ جلوی زبانت را بگیر؛ یک ماه رمضان، از اول
تا آخر غیبت نکن، دروغ نگو، تهمت نزن، ایذاء مومن نکن، برو جلوی آفات زبانت
را بگیر؛ روزه اینجا هم هست. میراث الصوم این است. بله، اگر صحت مزاج داری
و عذر شرعی نداری، قلّت اکل هم در کنارش هست تا درد و اِلم گرسنگی و تشنگی
را بچشی که آن هم آثاری دارد.
«روزه شكمي» و «روزه معنوي»
در روایات داریم که فردي خدمت پیغمبر اکرم(ص) آمد و گفت: «من روزه هستم.»
حضرت به او فرمود: «استفراغ کن!» دید همینطور دارد تکهتکه گوشت از حلقش
بیرون میآید. پرسید: «این چیست؟» حضرت فرمود: «غیبت کرده ای! این روزه
نیست.» روايت میخواهد همین را بگوید که من اشاره کردم. این اصلاً روزه
نیست. روزه شکمی هست، ولی روزه معنوی نیست.
«صمت» اصلاً حرف نزدن نيست!
پیغمبر اکرم(ص) فرمود «وَ مِیرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ
الْحِکْمَةَ»؛ یعنی میراث سکوت، حکمت است. پس معلوم میشود منظور از این
«صوم صمت» که در روایات هست، «حرف نزدنِ» مطلق نیست، بلکه مراد همان «قلّت
کلام» و پرهیز از بیهودهگویی است. اتفاقاً بعضی جاها باید حرف بزنی؛ با
خدا باید حرف بزنی؛ باید دعا بخوانی. نه اینکه هر چیزی که از دهانت بیرون
بیاید را بگویی. آن چیزی که برای تو حُجُب را برطرف میکند و تو را به
«مقام رضا» میرساند، آن را مراقبت کن...