صراط: فرهنگ اسلامي، دو ماه در سال عزاداري دارد، محرم و صفر
ماههايياند كه با شيب تند دهه اول محرم شروع ميشود تا 17 روز اول، شب
هفتم كه تمام ميشود كمي عزاداريها فروكش ميكند تا حوالي اربعين كه
عزاداري بزرگ ديگري است، عزاداري كه همه كشورهاي شيعه نشين، به عزاداري
ميپردازند، مراسمي كه در هر منطقهيي با فرهنگ و آداب مردم آن منطقه آن را
به اجرا در ميآورند، آداب و رسومي كه ريشه در تاريخ مذهبي مردم دارد و در
برخي موارد هم ريشه در تاريخ قبل از اسلام دارد. عزاداريها مدتي است
روالي مدرن به خود گرفته است، ديگر تنها صداي هياتها و دستهها نيست كه در
خيابان طنين ميافكند، صداي نوحه پخش ماشينهايي كه سرنشينهاي جوان
دارند، شايد بلندتر از صداي دسته عزاداري باشد، كيفيت دستههاي عزاداري هم
فرق كرده است، شركتكنندگان در مراسم عزاداري امام حسين(ع)، به لحاظ تيپيك
تغيير كردهاند، دختران و پسران جوان اين نسل، به اين لحاظ تفاوتهاي زيادي
با نسل پيش از خود دارند، شايد تنها رنگ تيرهپوششان نشان از عزاداري
بدهد، تيپ ظاهري بسيار مدرن و شيك آنها نشان از حرفي ديگر ميدهد.
اما در اين ميان پيدا كردن تكايا و هياتهايي كه همچنان به روشها و سبكهاي قديمي عزاداري ميكنند، كار آساني نيست، از تكيههاي قديمي چندتايي بيشتر در شهر نماندهاند، همه تخريب شدهاند و جايشان را به هياتهاي جديد دادهاند. اما در هر محله قديمياي تك و توك تكيه قديمي پيدا ميشود كه بتوان سراغشان رفت و با يك تير دو نشان زد، در عزاداريهايي شركت كرد كه اجدادمان در 200 سال پيش در همان محل و به همان شيوه عزاداري ميكردند. تكيهها در محلهاي قديمي كه هركدام زماني ده بودند، جزو لاينفك ده به شمار ميآمدند، همانند حمام، قبرستان و مسجد كه هر دهي بايد يكي از آن خودش ميدا شت.
سراغ تكيه نياوران، تجريش و حصار بوعلي رفتيم، سه تكيه در شمال تهران كه در منطقه شميراناند و هنوز به سبك قاجار عمل ميكنند. نياوران در ميان اين سه تكيه بيشتر شبيه آن روزهاي قاجارش است، تكيه نياوران، بالاي ميدان نياوران است و روبهروي كاخ. گنبدسبزرنگش توجه هر رهگذري را به خود جلب ميكند، خيلي چيزها در اين تكيه هنوز به سبك زمان قاجارش است، از ستونهاي چوبياش گرفته تا حجرههايي دور تكيه و درچوبي ورودي به آن كه دري سنگين و قديمي است با كلوني رويش.
گردوي يا نياوران، دهي در شميران
نياوران، يكي از چندين ده شمال تهران بوده، دهي كه در ابتدا نامش برگرفته از چشمه گُردوي، به همين نام بوده و بعدها شده است نارون و در نهايت به نياوران تغيير نام داده، عدهيي هم معتقدند كردوي بوده كه برگرفته از نام برادر بهرام چوبينه كه زمينداري در اين محل بوده نامگذاري شده بود، عده ديگري هم ميگويند كه به دليل اينكه اين محل در قديم نيزار بوده به آن نيآوران ميگفتند كه بعدها شده نياوران. اهالي قديمي محل كه هنوز لهجه نياوراني كه نزديك به مازندراني است، داشته باشند خيلي كماند.
تكيه علاوه بر اين الزاماتي هم دارد، تكيهها همه داراي در اصلي و فرعياند، دري براي عموم و دري ديگر براي افراد خاصتر يا خودمانيتر. از بين اين تكايا، نياوران تنها تكيهيي است كه به شيوه قديمياش باقي مانده، بزرگ است و لوكيشن چند فيلم هم بوده. در واقع موزه كوچكي است از وسايل قديمي برجامانده. آجرهاي كف به دهه 40 برميگردد، ستونها چوبياند.
حاج حسين لاجوردي، از اعضاي هيات امناي تكيه است، هنوز غروب نشده و مراسم تكيه شروع نشده، تنها روبهروي بخاري بزرگ سالن اصلي نشسته و دارد سرماي استخوانهاي پيري را ميزدايد. از قدمت تكيه پير ميگويد و از تغييراتي كه دست زمانه بر آن وارد كرده: «تكيه در سال 1236 شمسي به دستور ناصرالدين شاه ساخته شد، در واقع كپياي از تكيه دولت است كه ناصرالدين شاه براي روزهاي تابستانياش درست كرده بود. جايي هم درون خود سالن براي خاندان سلطنتي درنظر گرفته شده بود، يكي از حجرههاي نزديك در ورودي كه پله ميخورد تا طبقه بالا و با پردهيي توري شكل، جدا ميشد كه در حال حاضر اين پلهها و اين محوطه به خاطر كمبود جا براي عزاداران از بين رفته است.
پيش از اين تكيه سقف نداشت، در زمان عزاداري رويش را با چادر ميپوشاندند، بعدها مسقف شد. درون سال اصلي حجرهها طاق طاق بودند و هر خانوادهيي طاق خودش را داشت، در آن زمان كه نياوران دهي بيش نبود، كلا 250 خانوار داشت، بعدها كه جمعيت زياد شد شيرواني زدند. جمعيت آنقدر كم بود كه در همين سالن اصلي پايين براي جداكردن زنان و مردان پرده زده بودند كه زنان يك سو مينشستند و مردان سوي ديگر. حالا زنان به طبقه بالا نقل مكان كردهاند.»
لاجوردي 75 ساله ميگويد از بچگي در اين تكيه بزرگ شده و تقريبا همهچيزش را از بر است، شب عاشورا دسته تكيه راه ميافتد سمت تكيه حصار بوعلي روز عاشورا ميروند كاشانك. آنها هم اين ديد را پس ميدهند و شب تاسوعا حصار بوعليها ميآيند و شب عاشورا كاشانكيها. نخل تكيه نياوران هم از نخلهاي معروف است، لاجوردي قدمت نخل را 75 سال اعلام ميكند و مدعي است نخل را پدرش، مرشد اكبر لاجوردي ساخته. نخلي كه در سه روز از سال دور تكيه گردانده ميشود، روز عاشورا، روز شهادت امام رضا(ع) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) كه يكي از خادمان تكيه معتقد است اصليترين روز نخل گرداني روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) است. هلهله است كه هنگام نخلگرداني از مردم شنيده ميشود و عزاداري اوج ميگيرد. ضريحي هم در وسط تكيه روي سني گذاشته شده كه ميگويد به اين ميگوييم تخت، كه كاربردي شبيه سن دارد، تعزيهخوانها رويش اجرا ميكنند.
تكيه صاحب معنوياي هم دارد به نام حاج آقا مصطفوي كه در حال حاضر در دانشگاه امام صادق(ع) فلسفه درس ميدهد. آيتاللهي كه با كمك مردم نياوران بعد از انقلاب، مانع از سرقتهاي كاخ نياوران شده بود.
نياوران هم تكيه است و هم موزه
گوشهيي از تكيه، تبديل به موزه كوچكي شده، موزهيي از ظروف قديمي كه در حجرهيي شيشه بند شده در تكيه خودنمايي ميكند و از زمان قاجار به جا مانده و برخي از آنها هم متعلق به دوران پهلوي است. در ويترين، وسايل قديمي از آفتابه لگن گرفته تا كاسه و ليوان مسي و برنجي، سطل فلزي، منقل، مجمعهاي مسي، شمعدانهاي بلند، لالههاي قديمي بزرگ، تنگهاي شيشهيي و بلوري، سماورهاي بزرگ و قوري منقش به و ان يكاد و تكهيي كاشي فيروزهيي كه معلوم نيست به كجا تعلق داشته از ديگر محتويات موزه كوچك تكيه نياوران است. زنگ مرشد هم در اين ميان خودنمايي ميكند، زنگ طلايي كه زماني روي پيشخوان آشپزخانه اصلي تكيه بود و مرشدي كه ديگر در قيد حيات نيست، براي اعلام ورود علما و بزرگاني كه به تكيه وارد ميشدند، زنگ را به صدا درميآورد.
تابلوهايي هم به ديوارهاي تكيه آويخته شدهاند، همه با موضوعيت عاشورا و صحنههايي از آتش زدن خيمهها تا ميدان جنگ و به نيزه زدن سرها و قتلگاه.
از آنجايي كه تكيه مقابل كاخ نياوران است و كاخ را در دهه 30 يا 40 ساختند، وقتي عمارت ساخته شد درباريان اجازه راه افتادن دسته عزاداري از مقابل كاخ و خيابان اصلي را نميدادند، لذا عزاداران مجبور به عبور از كوچه پس كوچههاي نياوران بودند، عادتي كه همچنان از قديم بر جا مانده. نخلكشي در تكايا رسمي است كه از قاجاريه برجا مانده است، بزرگترين نخل مربوط به تكيه اميرچخماق يزد است، نخلهايي هم در تكيه تجريش، تكيه نياوران، حصاربوعلي و تكاياي مانده در محلات مركزي شهر تهران برجا مانده است. كارشناسي اين شيوه نخلكشي را برگرفته از سوگ سياوش ميداند كه مربوط به دوره قبل از اسلام است، تشيع كه وارد ايران شد نخل به نمادي از تابوت سيدالشهدا تبديل شد. در واقع نخل، همانند اسمش نخل واقعي نيست، نمادي چوبي است شبيه سرو كه نماد آزادگي و آزادمردي را نشان ميدهد.
تكيه تجريش، محصور در ميان بازارچه
اما نياوران تنها تكيه شميرانات و محلههاي پايين دست كوه نيست، وارد بازارچه تجريش كه ميشويم، هياهوي مغازهداران آنقدر زياد است كه گمان ميشود اينجا كاري جز فروختن ميوه و سبزيهاي تازه انجام نميشود، كمي كه از بر خيابان دور شويم و درون يكي از كوچههاي تنگ و باريك بازارچه شويم، سردر بزرگ تكيه تجريش از چشمها دور نميماند، در روزهاي معمولي سال آنجا هم ميوه ميفروشند، محوطهيي وسيع است كه چند سالي است مسقف شده، همه تكيههاي تهران، بيسقف بودند و تكيه تجريش هم.
ستونهايش بايد چوبي باشد، اما يكي از خادمان قديمي تكيه ميگويد وقتي سيل آمد ستونها را با خود برد و مجبور شديم به جاي ستونهاي چوبي قبل و ترس از تخريب دوباره، ستونها را آهني بزنيم. مثل باقي تكيهها دو طبقه است، خانمها بالا و آقايان پايين. بازهم مثل بقيه تكيهها تالاري دارد براي بزرگان كه بالاتر از سطح ديگر حجرههاست. تكيه 180 ساله است، در سال 1318 قمري ساخته شده. دو تكيه در تجريش واقع شده كه در روزهاي تاسوعا و عاشورا، اين دو تكيه كه تكيه بالا و پايين نام دارند، براي سركشي به ديد و بازديد هم ميپردازند، همان رسمي كه در همه دههاي قديمي تهران وجود داشت. تكيه تجريش، قهوهخانهيي هم دارد كه متوليان مخصوص به خود دارد، خاندان فياضي از 150 سال پيش مسوول قهوهخانهاند و چاي را هميشه بايد يك فياضي براي عزاداران تهيه كند. عكس پنج تن از خاندان فياضي بر بالاي سماور بزرگ قهوهخانه هم تاييدي است بر حرفهاي آخرين فياضي كه بيش از 50 سال دارد.
اما پيرترين خادم تكيه، حاج باقر صفرعلي است، پيرمردي كوهنورد كه با كلاه بلند نمدياش در ابتداي ورودي تكيه در حال چاي ريختن است، مهارتش در پركردن ليوانها نشان از قدمت كاري ميدهد كه سالها با خلوصي مخصوص به خود انجام داده است. ميگويد كار اصليام نقاشي ساختمان است، اما در دو ماه محرم و صفر كار را تعطيل ميكنم و تمام وقت در تكيهام.
در ميان ادارهكنندگان تكيه، هيچ مرد جواني ديده نميشود، شايد جوان ترهايشان همان 50 سالههايياند كه وقتي سراغ حاج باقر را ميگيرم، با خنده ياد كودكيهايشان و كتكهايي كه از پيرمرد خوردهاند، ميافتند. پيرمردي ديگر به نام بحري هم كه باز از قديميهاي تجريش است هم نذر قهوه دارد، آن هم تنها براي خادمين تكيه. 30 سال است كه قهوه سرو ميكند. تكيه اما در روز هفتم ماه كه به نام روز علي اصغر نامگذاري شده، مخصوص خانمهاست، طبقه بالا و پايين تكيه پر از زنان و كودكانشان ميشود حتي پذيرايي و انتظامات هم در آن روز بر عهده زنان است، شير سرو ميكنند و گهوارههايي درست ميكنند كه در روضه خواني كودكان را بر بالاي سر ميگيرند. تنها روضهخوان است كه مرد است. سيد جمال خان فياضي كه قهوهخانه را ميگرداند، از تزيين نخل در شب عاشورا ميگويد: «نخل جنسش تمام چوب است، اما با اين وجود 500 كيلو وزن دارد، شب عاشورا پارچهيي مخملي رويش مياندازند و در حالي كه زيارت عاشورا ميخوانند شمايل، آينه، شمشير،
كلاهخود، قپهها را به آن وصل ميكنند دو تا سپر با پيچ و مهره به آن ميچسبانند و گل آرايي هم ميكنند دو دستهگل در بالا و سه تا جلوي نخل تا روز عاشورا جوانان سيد محل آن را بلند كنند و عزاداري شروع شود.» از روز سيل هم ميگويد« باد قبل از سيل ستونها را كند، آب و گل همسطح ستونهاي تيرچوبي شده بود، فقط شيرواني مانده بود. گل توي امامزاده صالح هم رفته بود و تا ضريح را گرفته بود. ما در آن روزها در حجرههايي كه در امامزاده صالح بود و به خاندان مشيرالدوله تعلق داشت و قبرهاي خانوادگيشان بود، در كنار درخت چنار معروف امامزاده عزاداري ميكرديم.»
او از همت اهالي قديمي تكيه براي بازسازي خبر ميدهد: «خودمان ستونهاي آهني را به جاي چوبيها گذاشتيم، گفته بودند بايد تكيه را تخريب كنيم. اوقاف ميخواست اينجا را تصرف كند كه ما نگذاشتيم تا تكيه دوباره سرپا شد.»وسط تكيه چهار تخت است كه با فرش رويش را پوشاندهاند و حالتي شبيه همان سن تكيه نياوران را دارد، دور تا دور آن را هم حجرهها گرفتهاند. منبري هم در وسط گذاشتهاند براي سخنران و روضه خوان. از چهار گوشه تكيه چهار در ورودي به بازار دارد. با اينكه هنوز ظهر است، اما مردم براي شنيدن صداي روضه و نوشيدن جرعهيي چاي در تكيه نشستهاند، مشتريان هميشگي بازارچه تجريش، محرم كه ميشود دلتنگيهايشان را در تكيه رفع ميكنند، حتي با خريدهايشان در دست در حالي كه عازم خانهاند.
حصار بوعلي، هنوز قجري غذا ميدهد
در كوچه پس كوچههاي پشت ميدان نياوران، از كوچه سرازيري خان سفيد كه پايين ميرويم در پيچ و خمها به تكيهيي با گنبد سبز ميرسيم كه اهالي ميگويند به 400 سال پيش بازميگردد، تكيه
حصار بوعلي هم از تكاياي قديمي تهران است كه نخل دارد و روز عاشورا نخل ميگرداند. اينجا اما برخلاف تكيههاي ديگر كه ديگر اطعام را به روش مدرن در ظرفهاي يكبار مصرف به دست مردم ميدهند، هنوز غذا رادر ظروف استيل ميدهند، سينيهاي يك نفره، بشقاب استيل و ليواني نوشيدني كه هيچ كدام پلاستيكي نيستند. يكي از اهالي محله كه جواني است 30 و چند ساله از خاطراتش از تكيه ميگويد: «مزه دوغ نعناعي كه در كاسه فلزي ميدادند، هنوز زير زبانم است، سيبهاي سرخي روي نخل روز عاشورا ميگذاشتند و در آخر نخلگرداني، آنها را به سمت مردم پرت ميكردند، همه بچههاي همسن و سال من آرزويشان گرفتن آن سيبها بود.»
در اين تكيه هم عزاداري از 5 محرم شروع ميشود تا 20 شب. روز 25 محرم هم بانياي دارد كه نذر كرده مجلس فقط زنانه باشد، روايتي ميگويد تكيه 170 سال دارد و روايتي ديگر عمر آن را400 سال ميداند. حجرهها هم مانند ديگر تكايا، در قديم به قشري خاص متعلق بوده است، حجرهيي براي غريبهها، حجرهيي براي بچهها و حجرهيي براي بزرگترين محل كه بزرگتر هم بود. يكي از اهالي تكيه به ماجراي خراب كردن سردر تكيه اشاره ميكند: «در زمان رضاشاه خواستند كل تكيه را خراب كنند، از سردر شروع كردند كه كارشان بيپايان ماند، كند وي زنبوري در زمين بود كه با خراب كردن سردر، زنبورها به سربازان رضاخان حمله كردند و آنها پابه فرار گذاشتند.»
ستونهاي چوبي دارد 115 ساله كه روي سنگي بنا شدهاند. آهن شيرواني را از روسيه آورده بودند. جابر انصاري از طايفههاي قديمي محل است، ميگويد: «اينجا طايفههاي متعددي دارد، هر تالاري به يك طايفه تعلق داشت، طايفههايي چون خان سفيد، آقاجاني، ناطقيان، عسگريان سيفان قراقوزلو و جابر انصاري. هر كدام براي خودشان غذايشان را ميپختند و ميل ميكردند اما در حال حاضر اين طور است كه شام هر شب را يك طايفه ميدهد و ديگر هركسي براي خودش غذا نميپزد.»
منبري در حال ساخت است كه ميگويد مدلش را از روي منبر مسجد گوهرشاد مشهد برداشتيم كه متعلق به 800 سال پيش است. 27 هزار برش دارد و پنج پله. او ميگويد اين روزها كه در خيابان راه ميرويم، از هر كوي و برزن صداي نوحه خواني جوان ميآيد كه تازه كاري از صدايش ميبارد و با ريتمهاي تند سعي در پوشاندن عيوب صدايش دارد و رهگذران به روي خود نميآورند كه كلا خارج ميزند، نسل ما چيزي از عزاداريهاي طهرانيهاي قديم به خاطر نميآورد، ميتوانيم يك بار برويم سراغ يكي از چند تكيه باقيمانده از تهران و رسمي جديد ببينيم، رسمي كه از 200 سال گذشته هنوز پابرجاست.
اما در اين ميان پيدا كردن تكايا و هياتهايي كه همچنان به روشها و سبكهاي قديمي عزاداري ميكنند، كار آساني نيست، از تكيههاي قديمي چندتايي بيشتر در شهر نماندهاند، همه تخريب شدهاند و جايشان را به هياتهاي جديد دادهاند. اما در هر محله قديمياي تك و توك تكيه قديمي پيدا ميشود كه بتوان سراغشان رفت و با يك تير دو نشان زد، در عزاداريهايي شركت كرد كه اجدادمان در 200 سال پيش در همان محل و به همان شيوه عزاداري ميكردند. تكيهها در محلهاي قديمي كه هركدام زماني ده بودند، جزو لاينفك ده به شمار ميآمدند، همانند حمام، قبرستان و مسجد كه هر دهي بايد يكي از آن خودش ميدا شت.
سراغ تكيه نياوران، تجريش و حصار بوعلي رفتيم، سه تكيه در شمال تهران كه در منطقه شميراناند و هنوز به سبك قاجار عمل ميكنند. نياوران در ميان اين سه تكيه بيشتر شبيه آن روزهاي قاجارش است، تكيه نياوران، بالاي ميدان نياوران است و روبهروي كاخ. گنبدسبزرنگش توجه هر رهگذري را به خود جلب ميكند، خيلي چيزها در اين تكيه هنوز به سبك زمان قاجارش است، از ستونهاي چوبياش گرفته تا حجرههايي دور تكيه و درچوبي ورودي به آن كه دري سنگين و قديمي است با كلوني رويش.
گردوي يا نياوران، دهي در شميران
نياوران، يكي از چندين ده شمال تهران بوده، دهي كه در ابتدا نامش برگرفته از چشمه گُردوي، به همين نام بوده و بعدها شده است نارون و در نهايت به نياوران تغيير نام داده، عدهيي هم معتقدند كردوي بوده كه برگرفته از نام برادر بهرام چوبينه كه زمينداري در اين محل بوده نامگذاري شده بود، عده ديگري هم ميگويند كه به دليل اينكه اين محل در قديم نيزار بوده به آن نيآوران ميگفتند كه بعدها شده نياوران. اهالي قديمي محل كه هنوز لهجه نياوراني كه نزديك به مازندراني است، داشته باشند خيلي كماند.
تكيه علاوه بر اين الزاماتي هم دارد، تكيهها همه داراي در اصلي و فرعياند، دري براي عموم و دري ديگر براي افراد خاصتر يا خودمانيتر. از بين اين تكايا، نياوران تنها تكيهيي است كه به شيوه قديمياش باقي مانده، بزرگ است و لوكيشن چند فيلم هم بوده. در واقع موزه كوچكي است از وسايل قديمي برجامانده. آجرهاي كف به دهه 40 برميگردد، ستونها چوبياند.
حاج حسين لاجوردي، از اعضاي هيات امناي تكيه است، هنوز غروب نشده و مراسم تكيه شروع نشده، تنها روبهروي بخاري بزرگ سالن اصلي نشسته و دارد سرماي استخوانهاي پيري را ميزدايد. از قدمت تكيه پير ميگويد و از تغييراتي كه دست زمانه بر آن وارد كرده: «تكيه در سال 1236 شمسي به دستور ناصرالدين شاه ساخته شد، در واقع كپياي از تكيه دولت است كه ناصرالدين شاه براي روزهاي تابستانياش درست كرده بود. جايي هم درون خود سالن براي خاندان سلطنتي درنظر گرفته شده بود، يكي از حجرههاي نزديك در ورودي كه پله ميخورد تا طبقه بالا و با پردهيي توري شكل، جدا ميشد كه در حال حاضر اين پلهها و اين محوطه به خاطر كمبود جا براي عزاداران از بين رفته است.
پيش از اين تكيه سقف نداشت، در زمان عزاداري رويش را با چادر ميپوشاندند، بعدها مسقف شد. درون سال اصلي حجرهها طاق طاق بودند و هر خانوادهيي طاق خودش را داشت، در آن زمان كه نياوران دهي بيش نبود، كلا 250 خانوار داشت، بعدها كه جمعيت زياد شد شيرواني زدند. جمعيت آنقدر كم بود كه در همين سالن اصلي پايين براي جداكردن زنان و مردان پرده زده بودند كه زنان يك سو مينشستند و مردان سوي ديگر. حالا زنان به طبقه بالا نقل مكان كردهاند.»
لاجوردي 75 ساله ميگويد از بچگي در اين تكيه بزرگ شده و تقريبا همهچيزش را از بر است، شب عاشورا دسته تكيه راه ميافتد سمت تكيه حصار بوعلي روز عاشورا ميروند كاشانك. آنها هم اين ديد را پس ميدهند و شب تاسوعا حصار بوعليها ميآيند و شب عاشورا كاشانكيها. نخل تكيه نياوران هم از نخلهاي معروف است، لاجوردي قدمت نخل را 75 سال اعلام ميكند و مدعي است نخل را پدرش، مرشد اكبر لاجوردي ساخته. نخلي كه در سه روز از سال دور تكيه گردانده ميشود، روز عاشورا، روز شهادت امام رضا(ع) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) كه يكي از خادمان تكيه معتقد است اصليترين روز نخل گرداني روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) است. هلهله است كه هنگام نخلگرداني از مردم شنيده ميشود و عزاداري اوج ميگيرد. ضريحي هم در وسط تكيه روي سني گذاشته شده كه ميگويد به اين ميگوييم تخت، كه كاربردي شبيه سن دارد، تعزيهخوانها رويش اجرا ميكنند.
تكيه صاحب معنوياي هم دارد به نام حاج آقا مصطفوي كه در حال حاضر در دانشگاه امام صادق(ع) فلسفه درس ميدهد. آيتاللهي كه با كمك مردم نياوران بعد از انقلاب، مانع از سرقتهاي كاخ نياوران شده بود.
نياوران هم تكيه است و هم موزه
گوشهيي از تكيه، تبديل به موزه كوچكي شده، موزهيي از ظروف قديمي كه در حجرهيي شيشه بند شده در تكيه خودنمايي ميكند و از زمان قاجار به جا مانده و برخي از آنها هم متعلق به دوران پهلوي است. در ويترين، وسايل قديمي از آفتابه لگن گرفته تا كاسه و ليوان مسي و برنجي، سطل فلزي، منقل، مجمعهاي مسي، شمعدانهاي بلند، لالههاي قديمي بزرگ، تنگهاي شيشهيي و بلوري، سماورهاي بزرگ و قوري منقش به و ان يكاد و تكهيي كاشي فيروزهيي كه معلوم نيست به كجا تعلق داشته از ديگر محتويات موزه كوچك تكيه نياوران است. زنگ مرشد هم در اين ميان خودنمايي ميكند، زنگ طلايي كه زماني روي پيشخوان آشپزخانه اصلي تكيه بود و مرشدي كه ديگر در قيد حيات نيست، براي اعلام ورود علما و بزرگاني كه به تكيه وارد ميشدند، زنگ را به صدا درميآورد.
تابلوهايي هم به ديوارهاي تكيه آويخته شدهاند، همه با موضوعيت عاشورا و صحنههايي از آتش زدن خيمهها تا ميدان جنگ و به نيزه زدن سرها و قتلگاه.
از آنجايي كه تكيه مقابل كاخ نياوران است و كاخ را در دهه 30 يا 40 ساختند، وقتي عمارت ساخته شد درباريان اجازه راه افتادن دسته عزاداري از مقابل كاخ و خيابان اصلي را نميدادند، لذا عزاداران مجبور به عبور از كوچه پس كوچههاي نياوران بودند، عادتي كه همچنان از قديم بر جا مانده. نخلكشي در تكايا رسمي است كه از قاجاريه برجا مانده است، بزرگترين نخل مربوط به تكيه اميرچخماق يزد است، نخلهايي هم در تكيه تجريش، تكيه نياوران، حصاربوعلي و تكاياي مانده در محلات مركزي شهر تهران برجا مانده است. كارشناسي اين شيوه نخلكشي را برگرفته از سوگ سياوش ميداند كه مربوط به دوره قبل از اسلام است، تشيع كه وارد ايران شد نخل به نمادي از تابوت سيدالشهدا تبديل شد. در واقع نخل، همانند اسمش نخل واقعي نيست، نمادي چوبي است شبيه سرو كه نماد آزادگي و آزادمردي را نشان ميدهد.
تكيه تجريش، محصور در ميان بازارچه
اما نياوران تنها تكيه شميرانات و محلههاي پايين دست كوه نيست، وارد بازارچه تجريش كه ميشويم، هياهوي مغازهداران آنقدر زياد است كه گمان ميشود اينجا كاري جز فروختن ميوه و سبزيهاي تازه انجام نميشود، كمي كه از بر خيابان دور شويم و درون يكي از كوچههاي تنگ و باريك بازارچه شويم، سردر بزرگ تكيه تجريش از چشمها دور نميماند، در روزهاي معمولي سال آنجا هم ميوه ميفروشند، محوطهيي وسيع است كه چند سالي است مسقف شده، همه تكيههاي تهران، بيسقف بودند و تكيه تجريش هم.
ستونهايش بايد چوبي باشد، اما يكي از خادمان قديمي تكيه ميگويد وقتي سيل آمد ستونها را با خود برد و مجبور شديم به جاي ستونهاي چوبي قبل و ترس از تخريب دوباره، ستونها را آهني بزنيم. مثل باقي تكيهها دو طبقه است، خانمها بالا و آقايان پايين. بازهم مثل بقيه تكيهها تالاري دارد براي بزرگان كه بالاتر از سطح ديگر حجرههاست. تكيه 180 ساله است، در سال 1318 قمري ساخته شده. دو تكيه در تجريش واقع شده كه در روزهاي تاسوعا و عاشورا، اين دو تكيه كه تكيه بالا و پايين نام دارند، براي سركشي به ديد و بازديد هم ميپردازند، همان رسمي كه در همه دههاي قديمي تهران وجود داشت. تكيه تجريش، قهوهخانهيي هم دارد كه متوليان مخصوص به خود دارد، خاندان فياضي از 150 سال پيش مسوول قهوهخانهاند و چاي را هميشه بايد يك فياضي براي عزاداران تهيه كند. عكس پنج تن از خاندان فياضي بر بالاي سماور بزرگ قهوهخانه هم تاييدي است بر حرفهاي آخرين فياضي كه بيش از 50 سال دارد.
اما پيرترين خادم تكيه، حاج باقر صفرعلي است، پيرمردي كوهنورد كه با كلاه بلند نمدياش در ابتداي ورودي تكيه در حال چاي ريختن است، مهارتش در پركردن ليوانها نشان از قدمت كاري ميدهد كه سالها با خلوصي مخصوص به خود انجام داده است. ميگويد كار اصليام نقاشي ساختمان است، اما در دو ماه محرم و صفر كار را تعطيل ميكنم و تمام وقت در تكيهام.
در ميان ادارهكنندگان تكيه، هيچ مرد جواني ديده نميشود، شايد جوان ترهايشان همان 50 سالههايياند كه وقتي سراغ حاج باقر را ميگيرم، با خنده ياد كودكيهايشان و كتكهايي كه از پيرمرد خوردهاند، ميافتند. پيرمردي ديگر به نام بحري هم كه باز از قديميهاي تجريش است هم نذر قهوه دارد، آن هم تنها براي خادمين تكيه. 30 سال است كه قهوه سرو ميكند. تكيه اما در روز هفتم ماه كه به نام روز علي اصغر نامگذاري شده، مخصوص خانمهاست، طبقه بالا و پايين تكيه پر از زنان و كودكانشان ميشود حتي پذيرايي و انتظامات هم در آن روز بر عهده زنان است، شير سرو ميكنند و گهوارههايي درست ميكنند كه در روضه خواني كودكان را بر بالاي سر ميگيرند. تنها روضهخوان است كه مرد است. سيد جمال خان فياضي كه قهوهخانه را ميگرداند، از تزيين نخل در شب عاشورا ميگويد: «نخل جنسش تمام چوب است، اما با اين وجود 500 كيلو وزن دارد، شب عاشورا پارچهيي مخملي رويش مياندازند و در حالي كه زيارت عاشورا ميخوانند شمايل، آينه، شمشير،
كلاهخود، قپهها را به آن وصل ميكنند دو تا سپر با پيچ و مهره به آن ميچسبانند و گل آرايي هم ميكنند دو دستهگل در بالا و سه تا جلوي نخل تا روز عاشورا جوانان سيد محل آن را بلند كنند و عزاداري شروع شود.» از روز سيل هم ميگويد« باد قبل از سيل ستونها را كند، آب و گل همسطح ستونهاي تيرچوبي شده بود، فقط شيرواني مانده بود. گل توي امامزاده صالح هم رفته بود و تا ضريح را گرفته بود. ما در آن روزها در حجرههايي كه در امامزاده صالح بود و به خاندان مشيرالدوله تعلق داشت و قبرهاي خانوادگيشان بود، در كنار درخت چنار معروف امامزاده عزاداري ميكرديم.»
او از همت اهالي قديمي تكيه براي بازسازي خبر ميدهد: «خودمان ستونهاي آهني را به جاي چوبيها گذاشتيم، گفته بودند بايد تكيه را تخريب كنيم. اوقاف ميخواست اينجا را تصرف كند كه ما نگذاشتيم تا تكيه دوباره سرپا شد.»وسط تكيه چهار تخت است كه با فرش رويش را پوشاندهاند و حالتي شبيه همان سن تكيه نياوران را دارد، دور تا دور آن را هم حجرهها گرفتهاند. منبري هم در وسط گذاشتهاند براي سخنران و روضه خوان. از چهار گوشه تكيه چهار در ورودي به بازار دارد. با اينكه هنوز ظهر است، اما مردم براي شنيدن صداي روضه و نوشيدن جرعهيي چاي در تكيه نشستهاند، مشتريان هميشگي بازارچه تجريش، محرم كه ميشود دلتنگيهايشان را در تكيه رفع ميكنند، حتي با خريدهايشان در دست در حالي كه عازم خانهاند.
حصار بوعلي، هنوز قجري غذا ميدهد
در كوچه پس كوچههاي پشت ميدان نياوران، از كوچه سرازيري خان سفيد كه پايين ميرويم در پيچ و خمها به تكيهيي با گنبد سبز ميرسيم كه اهالي ميگويند به 400 سال پيش بازميگردد، تكيه
حصار بوعلي هم از تكاياي قديمي تهران است كه نخل دارد و روز عاشورا نخل ميگرداند. اينجا اما برخلاف تكيههاي ديگر كه ديگر اطعام را به روش مدرن در ظرفهاي يكبار مصرف به دست مردم ميدهند، هنوز غذا رادر ظروف استيل ميدهند، سينيهاي يك نفره، بشقاب استيل و ليواني نوشيدني كه هيچ كدام پلاستيكي نيستند. يكي از اهالي محله كه جواني است 30 و چند ساله از خاطراتش از تكيه ميگويد: «مزه دوغ نعناعي كه در كاسه فلزي ميدادند، هنوز زير زبانم است، سيبهاي سرخي روي نخل روز عاشورا ميگذاشتند و در آخر نخلگرداني، آنها را به سمت مردم پرت ميكردند، همه بچههاي همسن و سال من آرزويشان گرفتن آن سيبها بود.»
در اين تكيه هم عزاداري از 5 محرم شروع ميشود تا 20 شب. روز 25 محرم هم بانياي دارد كه نذر كرده مجلس فقط زنانه باشد، روايتي ميگويد تكيه 170 سال دارد و روايتي ديگر عمر آن را400 سال ميداند. حجرهها هم مانند ديگر تكايا، در قديم به قشري خاص متعلق بوده است، حجرهيي براي غريبهها، حجرهيي براي بچهها و حجرهيي براي بزرگترين محل كه بزرگتر هم بود. يكي از اهالي تكيه به ماجراي خراب كردن سردر تكيه اشاره ميكند: «در زمان رضاشاه خواستند كل تكيه را خراب كنند، از سردر شروع كردند كه كارشان بيپايان ماند، كند وي زنبوري در زمين بود كه با خراب كردن سردر، زنبورها به سربازان رضاخان حمله كردند و آنها پابه فرار گذاشتند.»
ستونهاي چوبي دارد 115 ساله كه روي سنگي بنا شدهاند. آهن شيرواني را از روسيه آورده بودند. جابر انصاري از طايفههاي قديمي محل است، ميگويد: «اينجا طايفههاي متعددي دارد، هر تالاري به يك طايفه تعلق داشت، طايفههايي چون خان سفيد، آقاجاني، ناطقيان، عسگريان سيفان قراقوزلو و جابر انصاري. هر كدام براي خودشان غذايشان را ميپختند و ميل ميكردند اما در حال حاضر اين طور است كه شام هر شب را يك طايفه ميدهد و ديگر هركسي براي خودش غذا نميپزد.»
منبري در حال ساخت است كه ميگويد مدلش را از روي منبر مسجد گوهرشاد مشهد برداشتيم كه متعلق به 800 سال پيش است. 27 هزار برش دارد و پنج پله. او ميگويد اين روزها كه در خيابان راه ميرويم، از هر كوي و برزن صداي نوحه خواني جوان ميآيد كه تازه كاري از صدايش ميبارد و با ريتمهاي تند سعي در پوشاندن عيوب صدايش دارد و رهگذران به روي خود نميآورند كه كلا خارج ميزند، نسل ما چيزي از عزاداريهاي طهرانيهاي قديم به خاطر نميآورد، ميتوانيم يك بار برويم سراغ يكي از چند تكيه باقيمانده از تهران و رسمي جديد ببينيم، رسمي كه از 200 سال گذشته هنوز پابرجاست.