صراط: پس از ارائه برنامههای مهندس ضرغامی در سال 83 وی با حکم مقام معظم رهبری به ریاست سازمان صدا و سیما منصوب شد.
تحرکات اولیه پاسدار جوان و ارزشی نشان از آغاز تحول بنیادین در رسانه ملی داشت، اما معاونین قوی، اصولگرا و متعهدی نظیر مرحوم کردان، آقامحمدی، رحمانیفضلی و ... با بیمهری از سازمان صدا و سیما بیرون رفتند.
در حوزه اخبار سیاسی آنقدر جناح موسوم به احمدینژاد شاد شدند که بجای بیطرفی رسانه، بیشتر بوی افراط به مشام مردم رسید از طرفی در حوزه های فیلم و هنری آنقدر به مدیران سنتی و ... تکیه کرد که شاید برای جوانترها فرصتسوزی شد.
دوره دکتر لاریجانی راهاندازی شبکههای استانی به عنوان محور توسعه خرده فرهنگهای بومی در ذیل برنامه چهارم توسعه نظام اسلامی تصویب شد، اما دوران مهندس ضرغامی به تدریج از درجه اهمیت این شبکهها کاسته و از لحاظ چارت سازمانی، بودجه و امکانات فنی رها شدند و صرفا به حیاط خلوت مدیران ناکارآمد سنتی یا بازنشسته تبدیل شدند بطوری که در این اواخر رسانههای استانی، بستر تبلیغاتی برای جذب مخاطب شبکههای ملی تازه تاسیس (بعضا هم موازی) محسوب میشوند.
سابقه وزارت ارشادی ضرغامی در اول به کمک وی آمد، اما همین موضوع تدریجا باعث شد که او را از کارکرد اصلی رسانه ملی دور کرده و بودجه و امکانات خاص رسانه را فدای فیلمسازی کرد (تاسیس شرکتهای سیما فیلم، صبا فیلم و ...) – شاید از خلاء سیاسی اتفاق افتاده در وزارت ارشاد وقت استفاده کرده و وزارت ارشادی درون صدا و سیما تاسیس کرد یعنی موازی کاری و هدر رفت بودجه و امکانات ) – تا آنجا که ردیف بودجه جاری پرسنل استانها را بصورت متمرکز از خزانه دریافت کرده و از طرفی فیلمهای سینمایی ساخته و شبکههای موازی جدید بدون بودجه کافی تاسیس شدند. حال اینکه بودجه تولید فیلم باید با نظارت معاونت سینمایی وزارت ارشاد تخصیص یافته و باعث رونق بخش خصوصی و برون سپاری و کاستن تصدیگری حاکمیتی میشدند.
تنهای تنهای تنها نمونه انتقاد بر صدا و سیما
فیلم سینمای «تنهای تنهای تنها» در جشنواره فیلم فجر سال قبل و با حجم زیاد در رسانه ملی برای آن تبلیغ شد. (تولید صدا و سیمای بوشهر) که جای تشکر از کارگردان بعنوان فیلم اولی و هنرمندان کم توقع آن دارد، اما از طرفی واضح بوده که هنرمندان بخش خصوصی در انحصارسیاستگزاری مسئولان صدا و سیمای بوشهر بوده و به تنهایی نظرات خود را نتوانسته اجراء کنند.
با مشاهده فیلم در مییابیم استفاده از نام «رنجرو» واژه آمریکایی و لباس «رنجر» برای پسر بوشهری، نه تنها جزء فرهنگ بومی نبوده، بلکه موید اینکه تنها تفکر آمریکایی امکان حل مسئله هستهای ایران را دارد، اما مشکل کشور روسیه است که مدافع خوبی برای ما نیست. (اولا: تناقض با سیاست خارجی نظام اسلامی. ثانیا: دور شدن از خرده فرهنگهای بومی که رسالت اصلی شبکههای استانی است آن هم استانی که رشادت رئیسعلی دلواریها را به خود دیده است.
علی الظاهر تصویب اولیه نام فیلم نیز «رنجرو» بوده که بدلیل نخ نما بودن آن ، مسئولان تهران مخالفت کرده و نهایتا با نام «تنهای تنهای تنها»تغییر پیدا می کند.
عدم نظارت دقیق باعث شده که داستان از قصه پردازی صحیح و حقطلبانه فاصله گرفته است ارتباط آسان و مکرر پسر بومی «رنجرو» با منازل مسکونی روسها در نیروگاه اتمی و حتی سیستم امنیتی دفاعی منطقه به اندازه دسترسی به یک مغازه بقالی تنزل کرده است.
اعطاء نقش بازیگر به معاون سیمای بوشهر و...(یعنی ناظر اولیه و مقام تایید کننده فیلمنامه) برای بازی در صحنههایی از فیلم ، موید عدم نظارت اصولی بر فیلم بوده که جای سوالهای دیگر نیز باقی میگذارد.
فشار و تضعیف امکانات محدود صدا و سیمای استان (فنی، ترابری، اسکان و...) برای یک پروژه منعقد با بخش خصوصی (و اهداف شاید ملی...)، مشکلاتی را متحمل شده که از سایر ماموریتهای خطیر بومی وفرهنگی استان مغفول مانده است، صحت این موضوع با اعلان رتبهبندی بوشهر با صدا وسیمای سایر استانها اثبات خواهد شد.
استفاده ابزاری از بازیگر زن در این فیلم (که با اندک تغییر به اصل قصه نیز صدمهای نمیزد) و از طرفی مکان تصویربرداری در استان بوشهر بوده و با شکل کاملا بی حجاب در مقابل دهها نفر از پرسنل فنی و گروه تصویربرداری سر صحنه که صرفنظر از مسائل دیگر، خود به تنهایی ناقض قانون حجاب در چارچوب مرزهای جمهوری اسلامی است. (رعایت حجاب حتی برای خبرنگاران خارجی در ایران، ناظر به این قانون است)
القاء حس ترس و اضطراب میان مردم بومی که عواقب شکست احتمالی مذاکرات هستهای را به رخ میکشاند در یک سکانس خواهر «رنجرو» با داماد جوانش قصد فرار به شیراز دارند و مادر دختر نیز تایید کرده اما با مقاومت پدر روبرو شده.
شخصیت پسر بومی «رنجرو» در حد افسانه جومونگ نشان داده و در صورتی که فرهنگ دینی و انقلابی ما ثابت کرده که پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس حاصل تلاش و ایثارگریهای دسته جمعی ملت ایران بوده است.
اهداف و اغراض سیاسی در این فیلم آنقدر آشکار است که اولا تولید و نمایش آن در زمان اوج انتخابات ریاست جمهوری 92 بوده و شائبه یک جناح خاص (معروف به دولت احمدی نژاد) را قلمداد میکند در صحنهای از فیلم گوشه اتاق، یک تلویزیون در حال نشان دادن اخبار تیم مذاکره کننده هستهای ایران است.
ثانیا: دکتر جلیلی در میزگرد مناظره انتخاباتی خود صراحتا از فیلم و کارگردان بوشهری برای تایید شعارهای انتخاباتیاش کمک گرفت. (پروپاگاندای سیاسی رسانه ملی از قبل اذهان عمومی را شکل داده و با جناحی خاص همسو میکند.)
نسل سوم این انقلاب ثمره خون شهیدان بوده و پروراندن آنها با آرزوهای آمریکایی خیانت بزرگی خواهد بود، که سیاستگزاران رسانه ملی حق دستکاری آرزوهای انقلابی نسل سوم و تبدیل به آمریکایی کردن آن را ندارند. (اثبات این نقد: سخنان کارگردان فیلم در میزگرد برنامه «هفت» سال گذشته که با اظهارات سلیقهای خود به دفاع از کارگردان معلوم الحال خارج نشین پرداخت که خشم کارشناس همان برنامه را برانگیخت.
در پایان باید گفت: سیاستهای ناقص و غیراصولی مهندس ضرغامی بالاخص در حوزه فیلمسازی، شعر و موسیقی، هتاکیهایی در حوزه ورزش، تصدیگریهای موازی و ... چنان ضربهای به نظام فرهنگی کشور زده که، گروهی را مستاصل، قشری را سرخورده به ماهواره و دلسوزانی هم منفعل کرده است.
امید است در آینده نزدیک با ارائه نقدهای سایر دلسوزان و نظرات فرهیختگان نظام مقدس جمهوری اسلامی، شاهد مدیریتی تحول گرا، بیطرف، رسانه شناس، فرهنگ بخش و انقلابی در رسانه ملی کشور عزیزمان باشیم.