صراط: حرف او خیلی به دلم نشست و مرا یاد پزشکانی انداخت که بر جامعه بیماران حکومت میکنند و کمتر پیش میآید خطا یا قصورشان را بپذیرند البته اگر بیمار آسیبدیده از پزشک، پیگیر باشد و پیه رفت و آمدهای مکرر به دادگاه را به تنش بمالد، احتمال به نتیجه رسیدن و صادر شدن رای به نفع او وجود دارد که اگر چنین هم بشود سلامت از دست رفته بیمار یا زندگی تمام شده متوفی به او برنمیگردد.
این روزها یکی از این پروندهها باز است که خبرگزاری فارس آن را پیگیری میکند. موضوع به مرگ یک نوزاد سه روزه در قائمشهر مربوط میشود که به علت زردی در بیمارستان بستری بوده، اما چون پزشک معالج برای او داروی اشتباه تجویز کرده، نوزاد از دست رفته است.
حالا والدین این نوزاد پیگیر شکایت از این پزشک هستند، ولی آن طور که فارس گزارش داده، پزشک به مادر نوزاد پیشنهاد 150 میلیون تومان پول داده تا او را راضی به چشمپوشی از ماجرا کند.
با این حال این زوج در پیگیری خود مصمم هستند و امید زیادی به احقاق حق از دسترفتهشان دارند، ولی این امیدواری در همه بیماران آسیبدیده از قصور پزشکی وجود ندارد.
موضوع این است که در سیستم پزشکمحور ما که پزشک را جنس اول و بیمار را جنس دوم میپندارد، حاشیه امن پزشکان زیاد است.
هر سال آمارهای چشمگیری از میزان رسیدگی به شکایت بیماران و توبیخ پزشکان خطاکار منتشر میشود که اگر آن را ملاک قرار دهیم نباید این یادداشت را بنویسیم، ولی ملاک ما آن چیزی است که میبینیم و از گزارشهای مردمی دریافت میکنیم.
برای شکایت از یک پزشک باید کفش آهنی به پا کرد، چون این فرآیند، وقتگیر است و بیشتر افراد را از ادامه راه منصرف میکند.
شانس احقاق حق بیمار آسیبدیده نیز در این فرآیند کم است، به طوری که بسیاری از افراد ترجیح میدهند اصلا در این مسیر قرار نگیرند. حتی اگر آمارهای رسمی را که از محکوم شدن پزشکان خطاکار حکایت دارد قبول کنیم، نمیتوانیم انکار کنیم که جو روانی حاکم بر جامعه به بیثمر بودن این شکایتها باور دارد.
مردمی که چنین حسی دارند، زندگی توام با آرامش را تجربه نمیکنند، چون خود را تنها و بیپشتیبان میبینند، در حالی که زور استدلالهایشان به قدرت جامعه پزشکی نمیرسد.
این حس منفی یک نقص برای نظام سلامت است و لازمه از بین رفتن آن، تربیت پزشکانی طبیب که نه بالاتر از بیمار که هم سطح او میایستند و خود را مسئول تیمار آدمهای دردمند میدانند و نیز سیستمی نظارتی که مدافع واقعی حق باشد.
این روزها یکی از این پروندهها باز است که خبرگزاری فارس آن را پیگیری میکند. موضوع به مرگ یک نوزاد سه روزه در قائمشهر مربوط میشود که به علت زردی در بیمارستان بستری بوده، اما چون پزشک معالج برای او داروی اشتباه تجویز کرده، نوزاد از دست رفته است.
حالا والدین این نوزاد پیگیر شکایت از این پزشک هستند، ولی آن طور که فارس گزارش داده، پزشک به مادر نوزاد پیشنهاد 150 میلیون تومان پول داده تا او را راضی به چشمپوشی از ماجرا کند.
با این حال این زوج در پیگیری خود مصمم هستند و امید زیادی به احقاق حق از دسترفتهشان دارند، ولی این امیدواری در همه بیماران آسیبدیده از قصور پزشکی وجود ندارد.
موضوع این است که در سیستم پزشکمحور ما که پزشک را جنس اول و بیمار را جنس دوم میپندارد، حاشیه امن پزشکان زیاد است.
هر سال آمارهای چشمگیری از میزان رسیدگی به شکایت بیماران و توبیخ پزشکان خطاکار منتشر میشود که اگر آن را ملاک قرار دهیم نباید این یادداشت را بنویسیم، ولی ملاک ما آن چیزی است که میبینیم و از گزارشهای مردمی دریافت میکنیم.
برای شکایت از یک پزشک باید کفش آهنی به پا کرد، چون این فرآیند، وقتگیر است و بیشتر افراد را از ادامه راه منصرف میکند.
شانس احقاق حق بیمار آسیبدیده نیز در این فرآیند کم است، به طوری که بسیاری از افراد ترجیح میدهند اصلا در این مسیر قرار نگیرند. حتی اگر آمارهای رسمی را که از محکوم شدن پزشکان خطاکار حکایت دارد قبول کنیم، نمیتوانیم انکار کنیم که جو روانی حاکم بر جامعه به بیثمر بودن این شکایتها باور دارد.
مردمی که چنین حسی دارند، زندگی توام با آرامش را تجربه نمیکنند، چون خود را تنها و بیپشتیبان میبینند، در حالی که زور استدلالهایشان به قدرت جامعه پزشکی نمیرسد.
این حس منفی یک نقص برای نظام سلامت است و لازمه از بین رفتن آن، تربیت پزشکانی طبیب که نه بالاتر از بیمار که هم سطح او میایستند و خود را مسئول تیمار آدمهای دردمند میدانند و نیز سیستمی نظارتی که مدافع واقعی حق باشد.