در دهه 60 هنوز درمان اعتیاد به صورت جدی و علمی مورد توجه قرار نگرفته
بود و تصور عمومی بر این بود که با نگهداری چند ماهه یک معتاد در مرکز
بازپروری میتوان او را نجات داد. مسئولان هم گمان میکردند که با ایجاد
اشتغال برای معتادان بهبودیافته، همه مشکلات حل میشود و معتاد به زندگی
عادی بازمیگردد. به همین جهت سناریو دو اپیزودی در آن زمان برای بهبودی
معتادان وجود داشت؛ اپیزود اول نگهداری معتاد در مراکز بازپروری و اپیزود
دوم اشتغال معتاد و در پایان هم بهبودی؛ که این سناریو از پایه و اساس غلط
بود.
نگاه عامیانه مردم و نگاه به ظاهر متخصصانه اما غلط مسئولان آن
زمان به مساله اعتیاد با هم همپوشانیهای زیادی داشت و همین همپوشانی باعث
شده بود که جامعه درک درستی از اعتیاد نداشته باشد. سالهای زیادی طول کشید
تا اعتیاد به عنوان یک بیماری شناخته شود و نگاه بیمارانگارانه به معتاد
افزایش پیدا کند. تشکیل گروههای خودیار و موفقیتهای آنها در درمان اعتیاد
هم باعث شد بخش قابلتوجه ای از معتادها به شیوهای مختلف از اعتیاد رهایی
پیدا کنند و جزء جامعه معتادهای بهبودیافته قرار گیرند.
برنامههای کاهش
آسیب هم که در ابتدای دهه 80 در کشور اجرایی شد، نگاه جدیدی را با خود به
ارمغان آورد. پیام این برنامهها این بود که میتوان با مدیریت و
برنامهریزی درست، با یک معتاد در صلح زندگی کرد و پذیرای او بود. در این
برنامهها به معتادان آموزش داده میشد که چگونه زندگی کنند تا لطمات مصرف
مواد به خود و جامعه را کاهش دهند.
تغییر نگاه به معتادان در طی سالها
روند مثبتی را طی کرد به طوری که «در سیاستهای کلی نظام در عرصه مواد
مخدر» که در سال 1385 تصویب شد، «اتخاذ تدابیر لازم برای حمایتهای اجتماعی
پس از درمان مبتلایان به مواد مخدر و انواع روانگردان در زمینه اشتغال،
اوقات فراغت، ارائه خدمات مشاوره و پزشکی و حمایتهای حقوقی و اجتماعی برای
افراد بازتوانی شده و خانوادههای آنها» به عنوان یک بند در ذیل سیاستهای
کلی مبارزه با مواد مخدر گنجانده شد.
اما بعد از این دوران طلایی، دوباره شاهد افت عملکرد در حوزه مواد مخدر هستیم. به طوری که وقتی برنامههای اجرا شده در چند سال گذشته را مرور میکنیم، نتایج چندان درخشان نیست.در این دوران که دوره شکست برنامهریزیها در حوزه مواد مخدر است، برنامههای مقابله، پیشگیری، درمان و کاهش آسیب با شکست مواجه شده است؛ شدت اعتیاد در کشور افزایشیافته، تعداد معتادان خیابانی بیشتر شده و استراتژیهایی که برای درمان این بیماران به کار گرفته میشود، مؤثر نبوده است. مراکز بازپروری معتادان مشمول ماده 16 هر روز گستردهتر میشود اما وقتی هزینهها و فایدهها را مقایسه میکنیم، اصلاً نتیجه مطلوب به دست نیامده است. دیدگاه مردم مجدداً نسبت به معتادان منفی شده است به طوری که از حضور معتادان در سطح شهر گلایه دارند و از مسئولان میخواهند که آنها را از سطح شهر جمعآوری کنند. در شبکههای اجتماعی و زیر خبرهای مربوط به معتادان هم کامنت های زیادی از شهروندان میبینیم که در آنها خواهان مجازاتهای سنگین برای معتادان شدهاند. حتی نگاه مسئولان هم نسبت به معتادان تغییر کرده است و آنها هم با بیماران گرفتار اعتیاد چندان همدل نیستند و از ادبیات مناسبی در مورد آنها استفاده نمیکنند، آنها معتاد را «ولگرد» میخوانند در عین حالی که معتقدند برنامه اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر را در دستور کار خود دارند! همه این مشکلات و در نهایت بازپخش سریال «آتقی» ما را به این فکر میاندازد که نکند دوباره به دهه 60 بازگشتهایم و بازپخش «آتقی»، بازگشت یک «تفکر» باشد!