همین محبوبیت او و سبک خاصش بود که باعث شد پس از مرگش آنقدر از سوی مردم ایران مورد توجه قرار بگیرد که عدهای خارج از دایره علاقمندان به وی خیال بد کنند و سعی در مصادره به مطلوب وی داشته باشند.
اما جای دارد که از خانواده پاشایی، علیالخصوص پدر مرتضی پاشایی به خاطر مدیریت و جهتدهیای که به مراسمهای ختم وی کردند کمال تشکر را به جا آوریم و از هنرمندان کشورمان که در جریان این وقایع به خوبی حضور یافتند نیز تشکر کنیم. در کنار این دو تشکر، جا دارد که از شهرداری تهران به خاطر مدیریت نهچندان خوبی که در تعیین محل تجمعات مرتبط با تدفین و ترحیم این خواننده کشورمان داشت انتقاد داشته باشیم و البته امیدوار باشیم که دیگر در اینگونه موارد شاهد چنین ترافیکهایی نباشیم.
باید از سازمان صدا و سیما هم به خاطر عملکرد خوبی که در پوشش این برنامهها داشت تشکر کرد و آنان را به خاطر وقتشناسی دقیقشان ستود.
اما زمستان رفت و روسیاهی ماند به زغال؛ و زغال همان رسانهای است که کوچکترین فرصتی را برای برنامهسازی علیه مردم ایران از دست نمیدهد و این بار مراسم تشییع یک خواننده جوان و محبوب را بهانهای برای ابراز مخالفت با جمهوری اسلامی و مردمش قرار داد.
بیبیسی فارسی در چندین نوبت به اسیدپاشی رسانهای در باب حضور مردم در مراسم تشییع مرتضی پاشایی پرداخت و در برنامه نوبت شما، موضوع پخش نشدن مراسمهای مرتبط با تدفین و ترحیم مرتضی پاشایی توسط صدا و سیما را فرادست قرار داد تا شاید بتواند مثل همیشه از آب گلآلود ماهی بگیرد. اما آنچه که روی داد مانع از آن شد که حتی آبی گلآلود شود. بیبیسی فارسی مدعی شده بود که رسانههای داخلی ایران، اخبار مرتبط با تجمع مردم در تدفین این هنرمند را سانسور کرده است درحالی که صدا و سیما در چندین نوبت، هم در اخبار و هم در برنامههای ویژه شبکه 3 و 5 به اصل و حاشیه تدفین و ترحیم این هنرمند کشورمان پرداخت.
بیبیسی در طول هفته گذشته به دنبال آن بود که با استفاده از حربههای همیشگی و لورفته خود از تجمع مردم و طرفداران پاشایی سواستفاده کرده و اثبات کند که مردم ایران سکولار هستند و موسیقی پاپ برایشان محلی است برای اعتراض علیه حکومت. یا بگوید مردم ایران غمگین هستند یا نیاز به جنبش اجتماعی دارند یا میزان تجمع هوادارانش در 5 سال اخیر بینظیر بوده و ... .
این درحالی است که طرفداران مرتضی پاشایی در کنار جنازه بیجان او گوش جان به روضه حضرت علیاکبر (ع) دادند و اشک ریختند و آهنگهای او را زمزمه کردند؛ و بیبیسی بسیار حقیرتر از آن است که بداند مرتضیپاشایی مولد «موسیقی پاپ مهربان» بود. او خواننده «خانواده» بود. مرتضی پاشایی کسی بود که محبت و آرامش در صدا و موسیقیاش موج میزد و به این واسطه کسی بود که در برابر موسیقی پاپ لیبرال و وحشی غربی تمام قد ایستاده بود. مرگ مرتضی پاشایی یک نکته مهم را اثبات کرد: موسیقیِ پاپِ مهربانِ خانوادگی بر موسیقیِ لیبرالِ سکسیِ وحشیِ غرب پیروز شده است.
درس دیگری که باید از این شدت طرفداری مردم برای یک خواننده گرفت این بود که مردم ایران اکنون از خوانندههای لسآنجلسی جدا شدهاند و انصافا در اتومبیل و منزل کمتر کسی از علاقمندان به موسیقی هست که صدای خواننده لسآنجلسی همچنان پابرجا باشد و جای خود را به خوانندههای ارزشمند داخلی و جوان نداده باشد.
گذشته از اینها، آنچه که در هفته گذشته در مراسم تدفین و ترحیم این هنرمند کشورمان به وقوع پیوست، نمایشی خودجوش از هماهنگی نظام و مردم بود. نمایشی که بنمایه آن را میتوان آزادی در ایران دانست؛ اینکه هر کسی در هر لباسی و در هر مقامی خود را برای ابراز علاقهای در چارچوب خِرَد به کسی که دوستش دارد آزاد میبیند.