صراط: استاد علی معلم دامغانی سرودهای به پیشگاه رهبر فرزانه انقلاب تقدیم کردهاند که در ادامه میآید:
امام(قدس سرّه) بر سریر اقتدار بود و رهبر زمره حضور. آقا رئیسجمهور بود و مثل همیشه بنا به سرشت خدای آفریده دو معنی را تحت حمایت و هدایت داشت؛ دو مورد آسمانی. لیکن یکی آنچنان والا که دیگری ظل آن هم نمیشایست. لیکن به عنایت نبی اکرم(ص) و شرط قرآن این جماعت نیز مقبول واقع شدند.
آقا علمدار اشاعه و رشد فرهنگ قرآنی و شعر پارسی بود و این معنی هنوز هم و تا هر جا که خدا بخواهد در انحصار ایشان است. این شعر را در ایامی که استاد اوستا، آقای ستوده، گلشن کردستانی و محمود شاهرخی زنده بودند و استاد سبزواری و مشفق کاشانی(که عمرشان دراز باد) حضور داشتند تقدیم ایشان کردم. به تواضع سیادت، فرمودند: شایسته رهبر است، به ایشان تقدیم شود. بایگانی شد تا امروز که رهبر خود ایشان است. من از حرف خود برنگشتهام تا ایشان چه میفرمایند.
امام(قدس سرّه) بر سریر اقتدار بود و رهبر زمره حضور. آقا رئیسجمهور بود و مثل همیشه بنا به سرشت خدای آفریده دو معنی را تحت حمایت و هدایت داشت؛ دو مورد آسمانی. لیکن یکی آنچنان والا که دیگری ظل آن هم نمیشایست. لیکن به عنایت نبی اکرم(ص) و شرط قرآن این جماعت نیز مقبول واقع شدند.
آقا علمدار اشاعه و رشد فرهنگ قرآنی و شعر پارسی بود و این معنی هنوز هم و تا هر جا که خدا بخواهد در انحصار ایشان است. این شعر را در ایامی که استاد اوستا، آقای ستوده، گلشن کردستانی و محمود شاهرخی زنده بودند و استاد سبزواری و مشفق کاشانی(که عمرشان دراز باد) حضور داشتند تقدیم ایشان کردم. به تواضع سیادت، فرمودند: شایسته رهبر است، به ایشان تقدیم شود. بایگانی شد تا امروز که رهبر خود ایشان است. من از حرف خود برنگشتهام تا ایشان چه میفرمایند.
ای شیخ زمان و پیر عالم
مولای جهان و میر عالم
استاد و حکیم و شیخ مطلق
علامه کل و حجت الحق
مفتاح خزائن و مسائل
مصباح یقین ابوالفضائل
آئینه صولت حسینی
سامان ده دولت خمینی
سبط صفی و سلیل آگاه
یعنی خلف و خلیفةالله
هم شیخ قبیله در نسب تو
هم سید ما به ماکسب تو
آنی که یگانهای جهان را
زی اهل نظر مِهی مهان را
صاحب نظری و بی نظیری
هم خادم قوم هم امیری
فرزانه فری قویم پویی
ایثارگری کریم خویی
هم وام نهای به هر چه داری
هم خام نهای به پخته کاری
آنی که ندارم آن بصارت
تا گنج گهر کنم نثارت
ای قُدوه اهل فضل و بینش
مصنوع شریف آفرینش
فالی زدم از پی حکایت
زیر و بم او چو نی شکایت
ای میر زمان و پیر ما تو
در واقعه دستگیر ما تو
گر جذبه پیر اگر حمیدیم
خود پیر تویی و ما مریدیم
در حضرت تو بهانهجو ما
پشمینه قبای تندخو ما
گر زانکه سفر نکرده بودیم
از دیده عَبر نکرده بودیم
در محضر رأفتت به غایت
میرفت ز ما سه تن شکایت
لیکن نه چنان نبهره رائیم
کاین راست به کج روی سرائیم
زین است که راه کژ نپوییم
در پرده راستی بموئیم
زین درد به همرهی بنالیم
گر زانکه امان دهی بنالیم
مولای جهان و میر عالم
استاد و حکیم و شیخ مطلق
علامه کل و حجت الحق
مفتاح خزائن و مسائل
مصباح یقین ابوالفضائل
آئینه صولت حسینی
سامان ده دولت خمینی
سبط صفی و سلیل آگاه
یعنی خلف و خلیفةالله
هم شیخ قبیله در نسب تو
هم سید ما به ماکسب تو
آنی که یگانهای جهان را
زی اهل نظر مِهی مهان را
صاحب نظری و بی نظیری
هم خادم قوم هم امیری
فرزانه فری قویم پویی
ایثارگری کریم خویی
هم وام نهای به هر چه داری
هم خام نهای به پخته کاری
آنی که ندارم آن بصارت
تا گنج گهر کنم نثارت
ای قُدوه اهل فضل و بینش
مصنوع شریف آفرینش
فالی زدم از پی حکایت
زیر و بم او چو نی شکایت
ای میر زمان و پیر ما تو
در واقعه دستگیر ما تو
گر جذبه پیر اگر حمیدیم
خود پیر تویی و ما مریدیم
در حضرت تو بهانهجو ما
پشمینه قبای تندخو ما
گر زانکه سفر نکرده بودیم
از دیده عَبر نکرده بودیم
در محضر رأفتت به غایت
میرفت ز ما سه تن شکایت
لیکن نه چنان نبهره رائیم
کاین راست به کج روی سرائیم
زین است که راه کژ نپوییم
در پرده راستی بموئیم
زین درد به همرهی بنالیم
گر زانکه امان دهی بنالیم