صراط: «تله امریکایی در دوران تمدید مذاکرات هسته ای» عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری است که در آن می خوانید؛
پس از آغاز دور جدید مذاکرات هسته ای در آذر سال 92 که به امضای توافقنامه اقدام مشترک انجامید و با توجه به چند مرحله مذاکرات که در یک سال اخیر انجام شد، انتظار این بوده و هست که طرف امریکایی با توجه به تجربه دو دهه مذاکره هسته ای با ایران که در قالب های مختلف انجام شده و شناختی که از طرف ایرانی پیدا کرده است، حداقل های لازم در عرف دیپلماسی را رعایت کرده و به این نتیجه رسیده باشد که به کار گیری گفتمان تحقیرآمیز و سلطه طلبانه و اختلاف برانگیز نسبت به مردم ایران و روند مذاکرات ، نه تنها کمکی به حل مسائل نکرده ، بلکه روند های آینده را پیچیده تر می کند.
رئیس جمهور امریکا در آخرین گفت وگوی خود با رسانه ها در سال 2014 که در مصاحبه با شبکه رادیویی ان.پی.آر (رادیوی ملی امریکا) انجام شد، بار دیگر ایران را کشوری یاغی قلمداد و با القای وجود دوگانگی در کشور در مواجهه با مذاکرات هسته ای، بر خط تفرقه در درون ایران تأکید کرد.
اوباما در این گفت وگو با توهین به ملت ایران، ایران را کشوری یاغی توصیف کرد و گفت اوایل ریاست جمهوری من در سال 2007 از من پرسیده شد آیا به کشورهای مختلف یاغی سفر خواهم کرد ؟ آنچه من آن زمان گفتم همچنان به قوت خود باقی است. اوباما گفت اگر من فکر کنم این کار موجب پیشبرد منافع امریکا می شود، بله این کار را انجام می دهم اما من فکر می کنم برای اینکه این روزنه در مورد ایران باز شود، ما باید موضوع هسته ای را حل کنیم. او یادآور شد که: بعضی در ایران قدر مذاکرات را می دانند و به دنبال استفاده از آن هستند، اما بعضی « تندروها » در داخل ایران از رسیدن به راه حلی برای پرونده هسته ای احساس خطر می کنند و چنان به شدت بر ضد امریکایی و ضد غربی بودن خود سرمایه گذاری سیاسی و اعتقادی کرده اند که از گشودن درها به روی جهان وحشت دارند.
اوباما در این سخنان در عین اینکه نمی تواند قدرت ایران را انکار کند اما می کوشد آن را متأثر از مذاکرات هسته ای قلمداد کند و می گوید: از نگاه امریکا اولین قدم بزرگ که می تواند به بهبود روابط ایران و امریکا منجر شود، حل پرونده هسته ای ایران است و اینکه مقام های ایران بتوانند جامعه جهانی را قانع کنند که به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای نیستند. زمانش رسیده است که ایران قدر فرصت را بداند و با توجه به توانایی و منابع فوق العاده ای که دارد به یک قدرت منطقه ای تبدیل شود که هم برای مردم این کشور، هم منطقه و هم امریکا اتفاقی خوب است.
پیش از اوباما، گری سیمور، هماهنگ کننده سابق کاخ سفید در امور کنترل تسلیحات، در نشست ماه گذشته اندیشکده بروکینگز امریکا که پیرامون مذاکرات هسته ای ایران با گروه1+5 برگزار شده بود، موفقیت امریکایی ها در مذاکرات را منوط به تغییر محاسبات مسئولان ایران در اثر فشارها دانسته و می گوید: مسئله واقعاً به محاسبات رهبر معظم مربوط می شود و به این مسئله مربوط می شود که از دیدگاه او توازن قدرت یعنی چه. من اطمینان دارم که روحانی و ظریف بسیار تمایل دارند که توافق به دست آید.
رئیس جمهور روحانی در رقابت های انتخاباتی شعار برداشته شدن تحریم ها را سرداده بود و اگر آنها درک کنند که تنها راه برداشته شدن تحریم ها، پاسخ دادن به برخی مطالبات امریکا است، این مورد را به اطلاع (آیت الله) خامنه ای خواهند رساند، اما (آیت الله) خامنه ای همچنین از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و تندروها نیز مورد رایزنی قرار می گیرد که به وی می گویند ما به این امتیازات هیچ نیازی نداریم، امریکایی ها ضعیف هستند، ما قوی هستیم، ما می توانیم کار را پیش ببریم. تا این لحظه رهبر معظم از تندروها طرفداری کرده است. باید صبر کرد و دید در هفت ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ استدلال اصلی من این است که تا جایی که ما بتوانیم روی محاسبات (آیت الله) خامنه ای تأثیر بگذاریم باید وی را متقاعد کنیم که ما آماده ایم از این مذاکرات دور شویم و به تحریم ها بازگردیم.
سخنان اوباما و دیگر مسئولان این کشور، بار دیگر پرده از راهبرد پنهان امریکا در استراتژی فرسایشی کردن مذاکرات هسته ای، با هدف اثرگذاری بر فرآیندهای داخل ایران برمی دارد . در این مسیر امریکا علاوه بر راهبردهای کلان خود در مسیر مذاکرات هسته ای، دو هدف مرحله ای را دنبال می کند:
اول اینکه تلاش دارد موضوع مذاکرات را به عامل دوقطبی سازی جامعه ایران تبدیل کند و از این طریق با صف بندی مخالف و موافق غنی سازی اورانیوم در داخل عملاً ظرفیت حمایت ملی از مذاکرات را کاهش دهد. در این زمینه نقش عوامل داخلی در تخریب « باور ملی » نقشی اساسی دارد که مصداق بارز آن را می توان سخنان اخیر شیرزاد، عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت در نشست انجمن اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دانست که طی آن او مدعی می شود که هر کس در هر دوره ای که تصمیم گرفته ایران را به سمت هسته ای شدن پیش برد، اشتباه کرده و می افزاید که از این چاه «صنعت هسته ای »، «آبی » در نمی آید، مگر اینکه برای برخی افراد « نانی » در آید. زیبا کلام نیز در این نشست تشکل دانشجویی جریان اصلاحات مدعی می شود که هزینه فعالیت های علمی و صلح آمیز ایران برای کسب پیشرفت های هسته ای، بیش از هزینه جنگ تحمیلی بوده است!
هدف دیگر مرحله ای نظام سلطه این است که نحوه عمل ایران در عرصه مذاکرات را عدول از اصول و مبانی نظام اسلامی قلمداد و از این طریق ظرفیت های بیرونی انقلاب اسلامی را کاهش دهد. در این زمینه، سایت بی بی سی در تحلیلی موذیانه می نویسد: دولت حسن روحانی به سبب اداره و آماده سازی یک عدول بزرگ، واجد اهمیت است. فارغ از نتیجه احتمالی مذاکرات در ماه های آینده، در این یک سال اخیر، نظام سیاسی حاکم بر ایران با شکست ایدئولوژیکش و با فرو نهادن یکی از مهم ترین فرا روایت هایش یعنی عدم رابطه با امریکا، قوی تر و موفق تر شده است. در حقیقت نظام سیاسی در ایران با شکستش، موفق تر شده است، همچون ناقهرمان های رمان ها. دولت جدید می خواهد مدرن باشد. حکومت بی شک در این یک سال اخیر مدرن تر، قوی تر و البته بی اصالت تر شده است. اعتدال معنایی جز همین ترکیب قدرت و بی اصالتی ندارد!
به رغم سناریوهای غرب، اگرچه سیاست های کلی کشور در عرصه مذاکرات توسط دستگاه های ذی ربط در نظام تعیین و مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر با اعضای مجمع عالی بسیج بر ادامه مذاکرات تأکید کردند و یادآور شدند که: «اگر در مذاکرات حرف منطقی زده و قرارهای عادلانه گذاشته شود، قبول می کنیم، اما مردم ایران از صدر تا ذیل از آحاد مردمش در مقابل زیاده خواهی می ایستند»، اما به نظر می آید با توجه به راهبردهای نظام سلطه، عبور قدرتمندانه از عرصه کنونی از یک سو نیازمند هوشمندی و درک صحیح مسئولان نسبت به راهبردهای دشمنان به ویژه در حوزه عملیات روانی است و از دیگر سو نیازمند بسیج همه ظرفیت های ملی است، زیرا ماه های آینده یکی از دوران های سرنوشت ساز تاریخ انقلاب اسلامی است. ادامه مذاکرات آینده مستلزم دقت عمل بیشتر مسئولان در بیان مواضع و اقدامات عملی است.
تقویت وحدت ملی و توجه به راهبرد دشمن به دو قطبی سازی و چالش آفرینی داخلی، نیازمند تأمل جدی دولتمردان در سناریو های نظام سلطه و قطع سرپل های نفوذ دشمن است. حاشیه سازی های اخیر مسئولان کشور و میدان دادن به عوامل و پادوهای فتنه که این روز ها خانم کلینتون حسرت می خورد که چرا امریکا در سال 88 از آنها حمایت بیشتری نکرده است، از جمله عواملی است که دشمنان را بر اثربخشی سناریوی دوقطبی سازی در داخل امیدوار می کند. در حالی که بعضاً نقد منصفانه به روند مذاکرات تحمل نمی شود، مواضع صریح تندروهای افراطی در زیر سؤال بردن دستاوردهای هسته ای کشور با هیچ واکنشی مواجه نمی شود.
از سوی دیگر، به رغم ادعای حمایت جریان رسانه ای اصلاح طلب از دولت، نقش آنها در ایجاد توقع در رسیدن به توافق و انتظار کاذب در مردم، تأثیر مهمی در ایجاد التهاب در بازار ارز و طلا در ایام اخیر داشت. این روند که متأسفانه در برخی حلقه ها تا برنامه ریزی برای برگزاری جشن هم پیش رفته بود، خواسته یا ناخواسته به عنوان « سرپل » اصلی دشمن در تضعیف اراده ملی در مقابله با نظام سلطه عمل می کند. این جریان این روزها با دامن زدن به برخی از موضوعات دیگر اجتماعی، علاوه بر مسئله هسته ای تلاش دارد دولت را در عرصه های دیگر نیز درگیر کند. به نظر می آید که دولتمردان فراتر از حساسیت نسبت به انتقاد منتقدان که البته این روزها به شدت کاهش یافته، باید برای چالش آفرینی های این به ظاهر دوستان چاره ای بیندیشند.
پس از آغاز دور جدید مذاکرات هسته ای در آذر سال 92 که به امضای توافقنامه اقدام مشترک انجامید و با توجه به چند مرحله مذاکرات که در یک سال اخیر انجام شد، انتظار این بوده و هست که طرف امریکایی با توجه به تجربه دو دهه مذاکره هسته ای با ایران که در قالب های مختلف انجام شده و شناختی که از طرف ایرانی پیدا کرده است، حداقل های لازم در عرف دیپلماسی را رعایت کرده و به این نتیجه رسیده باشد که به کار گیری گفتمان تحقیرآمیز و سلطه طلبانه و اختلاف برانگیز نسبت به مردم ایران و روند مذاکرات ، نه تنها کمکی به حل مسائل نکرده ، بلکه روند های آینده را پیچیده تر می کند.
رئیس جمهور امریکا در آخرین گفت وگوی خود با رسانه ها در سال 2014 که در مصاحبه با شبکه رادیویی ان.پی.آر (رادیوی ملی امریکا) انجام شد، بار دیگر ایران را کشوری یاغی قلمداد و با القای وجود دوگانگی در کشور در مواجهه با مذاکرات هسته ای، بر خط تفرقه در درون ایران تأکید کرد.
اوباما در این گفت وگو با توهین به ملت ایران، ایران را کشوری یاغی توصیف کرد و گفت اوایل ریاست جمهوری من در سال 2007 از من پرسیده شد آیا به کشورهای مختلف یاغی سفر خواهم کرد ؟ آنچه من آن زمان گفتم همچنان به قوت خود باقی است. اوباما گفت اگر من فکر کنم این کار موجب پیشبرد منافع امریکا می شود، بله این کار را انجام می دهم اما من فکر می کنم برای اینکه این روزنه در مورد ایران باز شود، ما باید موضوع هسته ای را حل کنیم. او یادآور شد که: بعضی در ایران قدر مذاکرات را می دانند و به دنبال استفاده از آن هستند، اما بعضی « تندروها » در داخل ایران از رسیدن به راه حلی برای پرونده هسته ای احساس خطر می کنند و چنان به شدت بر ضد امریکایی و ضد غربی بودن خود سرمایه گذاری سیاسی و اعتقادی کرده اند که از گشودن درها به روی جهان وحشت دارند.
اوباما در این سخنان در عین اینکه نمی تواند قدرت ایران را انکار کند اما می کوشد آن را متأثر از مذاکرات هسته ای قلمداد کند و می گوید: از نگاه امریکا اولین قدم بزرگ که می تواند به بهبود روابط ایران و امریکا منجر شود، حل پرونده هسته ای ایران است و اینکه مقام های ایران بتوانند جامعه جهانی را قانع کنند که به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای نیستند. زمانش رسیده است که ایران قدر فرصت را بداند و با توجه به توانایی و منابع فوق العاده ای که دارد به یک قدرت منطقه ای تبدیل شود که هم برای مردم این کشور، هم منطقه و هم امریکا اتفاقی خوب است.
پیش از اوباما، گری سیمور، هماهنگ کننده سابق کاخ سفید در امور کنترل تسلیحات، در نشست ماه گذشته اندیشکده بروکینگز امریکا که پیرامون مذاکرات هسته ای ایران با گروه1+5 برگزار شده بود، موفقیت امریکایی ها در مذاکرات را منوط به تغییر محاسبات مسئولان ایران در اثر فشارها دانسته و می گوید: مسئله واقعاً به محاسبات رهبر معظم مربوط می شود و به این مسئله مربوط می شود که از دیدگاه او توازن قدرت یعنی چه. من اطمینان دارم که روحانی و ظریف بسیار تمایل دارند که توافق به دست آید.
رئیس جمهور روحانی در رقابت های انتخاباتی شعار برداشته شدن تحریم ها را سرداده بود و اگر آنها درک کنند که تنها راه برداشته شدن تحریم ها، پاسخ دادن به برخی مطالبات امریکا است، این مورد را به اطلاع (آیت الله) خامنه ای خواهند رساند، اما (آیت الله) خامنه ای همچنین از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و تندروها نیز مورد رایزنی قرار می گیرد که به وی می گویند ما به این امتیازات هیچ نیازی نداریم، امریکایی ها ضعیف هستند، ما قوی هستیم، ما می توانیم کار را پیش ببریم. تا این لحظه رهبر معظم از تندروها طرفداری کرده است. باید صبر کرد و دید در هفت ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ استدلال اصلی من این است که تا جایی که ما بتوانیم روی محاسبات (آیت الله) خامنه ای تأثیر بگذاریم باید وی را متقاعد کنیم که ما آماده ایم از این مذاکرات دور شویم و به تحریم ها بازگردیم.
سخنان اوباما و دیگر مسئولان این کشور، بار دیگر پرده از راهبرد پنهان امریکا در استراتژی فرسایشی کردن مذاکرات هسته ای، با هدف اثرگذاری بر فرآیندهای داخل ایران برمی دارد . در این مسیر امریکا علاوه بر راهبردهای کلان خود در مسیر مذاکرات هسته ای، دو هدف مرحله ای را دنبال می کند:
اول اینکه تلاش دارد موضوع مذاکرات را به عامل دوقطبی سازی جامعه ایران تبدیل کند و از این طریق با صف بندی مخالف و موافق غنی سازی اورانیوم در داخل عملاً ظرفیت حمایت ملی از مذاکرات را کاهش دهد. در این زمینه نقش عوامل داخلی در تخریب « باور ملی » نقشی اساسی دارد که مصداق بارز آن را می توان سخنان اخیر شیرزاد، عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت در نشست انجمن اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دانست که طی آن او مدعی می شود که هر کس در هر دوره ای که تصمیم گرفته ایران را به سمت هسته ای شدن پیش برد، اشتباه کرده و می افزاید که از این چاه «صنعت هسته ای »، «آبی » در نمی آید، مگر اینکه برای برخی افراد « نانی » در آید. زیبا کلام نیز در این نشست تشکل دانشجویی جریان اصلاحات مدعی می شود که هزینه فعالیت های علمی و صلح آمیز ایران برای کسب پیشرفت های هسته ای، بیش از هزینه جنگ تحمیلی بوده است!
هدف دیگر مرحله ای نظام سلطه این است که نحوه عمل ایران در عرصه مذاکرات را عدول از اصول و مبانی نظام اسلامی قلمداد و از این طریق ظرفیت های بیرونی انقلاب اسلامی را کاهش دهد. در این زمینه، سایت بی بی سی در تحلیلی موذیانه می نویسد: دولت حسن روحانی به سبب اداره و آماده سازی یک عدول بزرگ، واجد اهمیت است. فارغ از نتیجه احتمالی مذاکرات در ماه های آینده، در این یک سال اخیر، نظام سیاسی حاکم بر ایران با شکست ایدئولوژیکش و با فرو نهادن یکی از مهم ترین فرا روایت هایش یعنی عدم رابطه با امریکا، قوی تر و موفق تر شده است. در حقیقت نظام سیاسی در ایران با شکستش، موفق تر شده است، همچون ناقهرمان های رمان ها. دولت جدید می خواهد مدرن باشد. حکومت بی شک در این یک سال اخیر مدرن تر، قوی تر و البته بی اصالت تر شده است. اعتدال معنایی جز همین ترکیب قدرت و بی اصالتی ندارد!
به رغم سناریوهای غرب، اگرچه سیاست های کلی کشور در عرصه مذاکرات توسط دستگاه های ذی ربط در نظام تعیین و مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر با اعضای مجمع عالی بسیج بر ادامه مذاکرات تأکید کردند و یادآور شدند که: «اگر در مذاکرات حرف منطقی زده و قرارهای عادلانه گذاشته شود، قبول می کنیم، اما مردم ایران از صدر تا ذیل از آحاد مردمش در مقابل زیاده خواهی می ایستند»، اما به نظر می آید با توجه به راهبردهای نظام سلطه، عبور قدرتمندانه از عرصه کنونی از یک سو نیازمند هوشمندی و درک صحیح مسئولان نسبت به راهبردهای دشمنان به ویژه در حوزه عملیات روانی است و از دیگر سو نیازمند بسیج همه ظرفیت های ملی است، زیرا ماه های آینده یکی از دوران های سرنوشت ساز تاریخ انقلاب اسلامی است. ادامه مذاکرات آینده مستلزم دقت عمل بیشتر مسئولان در بیان مواضع و اقدامات عملی است.
تقویت وحدت ملی و توجه به راهبرد دشمن به دو قطبی سازی و چالش آفرینی داخلی، نیازمند تأمل جدی دولتمردان در سناریو های نظام سلطه و قطع سرپل های نفوذ دشمن است. حاشیه سازی های اخیر مسئولان کشور و میدان دادن به عوامل و پادوهای فتنه که این روز ها خانم کلینتون حسرت می خورد که چرا امریکا در سال 88 از آنها حمایت بیشتری نکرده است، از جمله عواملی است که دشمنان را بر اثربخشی سناریوی دوقطبی سازی در داخل امیدوار می کند. در حالی که بعضاً نقد منصفانه به روند مذاکرات تحمل نمی شود، مواضع صریح تندروهای افراطی در زیر سؤال بردن دستاوردهای هسته ای کشور با هیچ واکنشی مواجه نمی شود.
از سوی دیگر، به رغم ادعای حمایت جریان رسانه ای اصلاح طلب از دولت، نقش آنها در ایجاد توقع در رسیدن به توافق و انتظار کاذب در مردم، تأثیر مهمی در ایجاد التهاب در بازار ارز و طلا در ایام اخیر داشت. این روند که متأسفانه در برخی حلقه ها تا برنامه ریزی برای برگزاری جشن هم پیش رفته بود، خواسته یا ناخواسته به عنوان « سرپل » اصلی دشمن در تضعیف اراده ملی در مقابله با نظام سلطه عمل می کند. این جریان این روزها با دامن زدن به برخی از موضوعات دیگر اجتماعی، علاوه بر مسئله هسته ای تلاش دارد دولت را در عرصه های دیگر نیز درگیر کند. به نظر می آید که دولتمردان فراتر از حساسیت نسبت به انتقاد منتقدان که البته این روزها به شدت کاهش یافته، باید برای چالش آفرینی های این به ظاهر دوستان چاره ای بیندیشند.