صراط: پس از انقلاب فرانسه جرم بودن توهین به مقدسات لغو شد و تقریبا همان زمان مطبوعات فرانسه قانونی را وضع کردند که ترغیب تبعیض، نفرت یا خشونت علیه شخص یا گروهی از اشخاص به خاطر قومیت، ملیت یا نژاد یا دین آنها ممنوع شد. بنابراین طبق قوانین فرانسه می توان یک پیامبر را مسخره کرد ولی پیروان او را نمی توان.
این قوانین ریشه در ضدیت با روحانیت در فرانسه پس از انقلاب دارد که در آن اشخاص مورد محافظت هستند ولی کلیسا (و دیگر نهادهای حامی مذاهب) و دکترین هایشان مورد حمایت نیستند. تمایل برای از بین بردن هژمونی کلیسا توسط جمهوری خواهان فرانسه به شکل گیری چیزی شبیه به متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا نشد. آزادی بیان در در حقوق بشر فرانسه عنوان شده است ولی از آنچه در ایالات متحده وجود دارد بسیار محدودتر است و استثاناهای سردرگم کننده ای دارد. به عنوان مثال در سال ۱۸۸۱ قانونی تصویب شده است که توهین به رئیس دولت در فرانسه به واسطه آن جرم محسوب می شود. و در سال ۲۰۰۸ شخصی به خاطر توهین به سارکوزی دستگیر شد. بنابراین رئیس جمهور در فرانسه می تواند به شهروندان توهین کند ولی توهین شهروندان به او جرم است.
در سال ۱۹۹۰ فرانسه قانونی را تصویب کرد که انکار هلوکاست را جرم اعلام کرد و در سال ۲۰۱۳ قانونی تصویب کرد که تحریک مستقیم یا غیرمستقیم به تروریسم را غیرقانونی اعلام کرد. (توجه کنید که غیرمستقیم تفسیر پذیری بسیار بالایی دارد و می تواند در عمل به دلخواه در موردش تصمیم گیری شود.) به همین دلیل کاریکاتورهای شارلی قانونا مشکلی ندارند ولی دیودونه به خاطر همدردی با تروریست ها متهم شده است.
این گونه استثناها و محدودیت های انتخابی و ابهام ها قانون آزادی بیان فرانسه را آسیب پذیر کرده است و رنگ و بوی جانبداری سیاسی به خود گرفته است.
جدایی دین از سیاست در فرانسه که به لائیسیته معروف است برخلاف قانون اساسی آمریکا ضددین است. در آمریکا جدایی دین از سیاست به منظور حفاظت از آزادی باورهای دینی متفاوت شکل گرفته است در حالی که در فرانسه این امر برای سرکوب هرگونه ابراز عقاید دینی صورت گرفته است.
این سنت فرانسه در سال ۲۰۰۴ با وضع قانون منع حجاب که دختران مسلمان را از پوشش حجاب در مدارس عمومی منع می کرد و در سال ۲۰۱۲ که پوشاندن صورت ممنوع شد مشهود تر شد. این قانون به وضوح برای جلوگیری از ابراز هویتی متفاوت در ملاعام توسط مسلمانان وضع شد.
در آمریکا چنین ممنوعیتی توسط محافظه کاران و لیبرال ها به عنوان محدودیت آزادی های دینی و آزادی بیان محکوم خواهد شد.
مسلمانان آمریکا که آزاد هستند حجاب داشته باشند یا نداشته باشند بسیار بیشتراز مسلمانان فرانسه جذب جامعه شده اند. واکنش فرانسه به قتل های شارلی تاکید بیشتر بر «باید مثل ما زندگی کنید» بوده است که این رویکرد کارگر نیست. هنگامی که در مدارس فرانسه از دانش آموزان خواسته شد زیر نشان «من شارلی هستم» یک دقیقه سکوت کنند بسیاری از دانش آموزان مسلمان از این کار سر باز زدند. در حالی که بسیاری از فرانسوی ها این کار را حمایت از تروریست ها تفسیر کردند ولی ضرورتا این گونه نیست. دولت فرانسه در واقع این دانش آموزان را مجبور کرد که به نشریه ای که دین آنها را به سخره گرفته است ادای احترام کنند. اگر شارلی اجازه دارد کارتون های توهین آمیز چاپ کند این دانش آموزان نیز حق دارند به شکل صلح آمیز با آن مخالفت کنند.
رسانه های فرانسه که تقریبا به صورت روزانه به معایب و محاسن اسلام می پردازند گاهی در برنامه های خود به کلی گویی و ساختن استریوتایپ از مسلمانان می پردازند و سخنان آنها گاه به شکل نفرت پراکنی علیه مسلمانان در می آید.
این قوانین ریشه در ضدیت با روحانیت در فرانسه پس از انقلاب دارد که در آن اشخاص مورد محافظت هستند ولی کلیسا (و دیگر نهادهای حامی مذاهب) و دکترین هایشان مورد حمایت نیستند. تمایل برای از بین بردن هژمونی کلیسا توسط جمهوری خواهان فرانسه به شکل گیری چیزی شبیه به متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا نشد. آزادی بیان در در حقوق بشر فرانسه عنوان شده است ولی از آنچه در ایالات متحده وجود دارد بسیار محدودتر است و استثاناهای سردرگم کننده ای دارد. به عنوان مثال در سال ۱۸۸۱ قانونی تصویب شده است که توهین به رئیس دولت در فرانسه به واسطه آن جرم محسوب می شود. و در سال ۲۰۰۸ شخصی به خاطر توهین به سارکوزی دستگیر شد. بنابراین رئیس جمهور در فرانسه می تواند به شهروندان توهین کند ولی توهین شهروندان به او جرم است.
در سال ۱۹۹۰ فرانسه قانونی را تصویب کرد که انکار هلوکاست را جرم اعلام کرد و در سال ۲۰۱۳ قانونی تصویب کرد که تحریک مستقیم یا غیرمستقیم به تروریسم را غیرقانونی اعلام کرد. (توجه کنید که غیرمستقیم تفسیر پذیری بسیار بالایی دارد و می تواند در عمل به دلخواه در موردش تصمیم گیری شود.) به همین دلیل کاریکاتورهای شارلی قانونا مشکلی ندارند ولی دیودونه به خاطر همدردی با تروریست ها متهم شده است.
این گونه استثناها و محدودیت های انتخابی و ابهام ها قانون آزادی بیان فرانسه را آسیب پذیر کرده است و رنگ و بوی جانبداری سیاسی به خود گرفته است.
جدایی دین از سیاست در فرانسه که به لائیسیته معروف است برخلاف قانون اساسی آمریکا ضددین است. در آمریکا جدایی دین از سیاست به منظور حفاظت از آزادی باورهای دینی متفاوت شکل گرفته است در حالی که در فرانسه این امر برای سرکوب هرگونه ابراز عقاید دینی صورت گرفته است.
این سنت فرانسه در سال ۲۰۰۴ با وضع قانون منع حجاب که دختران مسلمان را از پوشش حجاب در مدارس عمومی منع می کرد و در سال ۲۰۱۲ که پوشاندن صورت ممنوع شد مشهود تر شد. این قانون به وضوح برای جلوگیری از ابراز هویتی متفاوت در ملاعام توسط مسلمانان وضع شد.
در آمریکا چنین ممنوعیتی توسط محافظه کاران و لیبرال ها به عنوان محدودیت آزادی های دینی و آزادی بیان محکوم خواهد شد.
مسلمانان آمریکا که آزاد هستند حجاب داشته باشند یا نداشته باشند بسیار بیشتراز مسلمانان فرانسه جذب جامعه شده اند. واکنش فرانسه به قتل های شارلی تاکید بیشتر بر «باید مثل ما زندگی کنید» بوده است که این رویکرد کارگر نیست. هنگامی که در مدارس فرانسه از دانش آموزان خواسته شد زیر نشان «من شارلی هستم» یک دقیقه سکوت کنند بسیاری از دانش آموزان مسلمان از این کار سر باز زدند. در حالی که بسیاری از فرانسوی ها این کار را حمایت از تروریست ها تفسیر کردند ولی ضرورتا این گونه نیست. دولت فرانسه در واقع این دانش آموزان را مجبور کرد که به نشریه ای که دین آنها را به سخره گرفته است ادای احترام کنند. اگر شارلی اجازه دارد کارتون های توهین آمیز چاپ کند این دانش آموزان نیز حق دارند به شکل صلح آمیز با آن مخالفت کنند.
رسانه های فرانسه که تقریبا به صورت روزانه به معایب و محاسن اسلام می پردازند گاهی در برنامه های خود به کلی گویی و ساختن استریوتایپ از مسلمانان می پردازند و سخنان آنها گاه به شکل نفرت پراکنی علیه مسلمانان در می آید.