"شيخ محمد عبدالعظيم حسين" چهرهاي آشنا در ميان مبارزان بحريني و عربستاني است. او كه به عنوان "دبيركل كميته دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره عربي" با هفته نامه شما گفتگو كرده است به صراحت از ريشه سعودي كشتار مردم در يمن و بحرين سخن ميگويد و اينكه سقوط علي عبدالله صالح آغاز سقوط سعوديها خواهد بود. لحن وي در اين گفتگو كه به دليل شرايط امنيتي در يكي از كشورهاي منطقه و خارج از وطن اصلي وي انجام گرديد، نشان از شجاعت مبارزان "نهضت بيداري اسلامي" است.
مشروح اين مصاحبه را ملاحظه ميفرماييد.
در ابتدا كمي در مورد «كميته دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره عربي» و فعاليتها و
اهداف آن برايمان توضيح دهيد؟
در مورد «كميته دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره عربي» بايد بگويم در واقع اين كميته، كميته-اي انساني – حقوقي است كه در سال 1992 ميلادي توسط تعدادي از برادران تاسيس شد و هدف آن مقابله با تجاوزات و رفتارهاي غير قانوني رژيم عربستان در زمينه حقوق بشر و حقوق شهروندان با هر مذهب و گرايش طايفه اي و قومي بوده است. يكي از اهداف اين كميته كشف و معرفي سطح تجاوزات و رفتارهاي غيرقانوني رژيم آل سعود بوده كه ساده ترين و اصلي ترين قوانين بين المللي حقوق بشر را زير پا گذاشته و مهمترين حقوق افراد كه دين مبين اسلام و شريعت اسلامي و نيز قوانين بين المللي آن را از حقوق اوليه و ابتدايي و اصلي هر انسان مي داند را پايمال كرده.
كميته ي دفاع ازحقوق بشر در شبه جزيره عربي» از زمان تاسيس اقدام به يافتن و جمع آوري اسناد و مدارك حوادث و رفتارهاي غيرقانوني و تجاوزات انساني نموده است و از طريق صدور بيانيه در مناسبتهاي مختلف و نيز انتشار گزارشهاي دوره اي و ساليانه كه با اعداد و ارقام آماري اثبات شده است تلاش كرده آن را به گوش جهانيان برساند.
اين كميته هم چنين در زمينه برقراري ارتباط با سازمانهاي بين المللي مانند «سازمان عفو بين-الملل» و «سازمان جهاني حقوق بشر human right world» و «سازمان حقوق بشر عربي»و ديگر سازمانهاي بين المللي و منطقه اي، تلاش كرده و گام بردارد.
«كميته حقوق بشر در شبه جزيره عربي» هم چنين روابط شخصي با برخي شخصيتهاي سعودي در خارج كه در زمينه حقوق بشر فعاليت مي كنند، برقرار كرده كه اين افراد به كميته حقوق بشر در شبه جزيره عربي كمك كرده اند تا صداي اين كميته به سازمانهاي بين المللي بويژه سازمان حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد كه مقر آن در ژنو است برسانند بدين ترتيب اين كميته نقش فعال در اين زمينه ايفا كرده و به جايگاه خوبي در اين زمينه دست يافته است و توانسته بسياري از اهداف خود را محقق سازد.
همانطور كه در گذشته اعلام شد اهداف اين كميته واضح است لذا از جمله فعاليتهاي آن مي-توان به شركت در برخي سمينارها، كنفرانس هاي علمي، ميزگردهاي حقوقي و كنفرانس هاي خبري اشاره كرد كه هدف از آن بيان و بازگو كردن و رسوا كردن تخلفات رژيم عربستان و نشان دادن چهره ي واقعي اين رژيم بوده است، رژيمي كه همواره مدعي اجراي اسلام و قوانين اسلامي بوده و همواره خود را اجرا كننده شريعت اسلامي معرفي مي كند و اعتقاد دارد كه به انسان و حقوق بشر احترام مي گذارد.
كميته حقوق بشر در شبه جزيره عربي بر خود واجب مي داند كه حقايق پنهان و پشت پرده ي رژيم عربستان را فاش كرده و به گوش جهانيان برساند و تجاوزات فاحش و بسيار زياد اين رژيم را برملا كند، تجاوزاتي كه بر اساس آن مي توان پرونده ي رژيم عربستان در زمينه ي حقوق بشر را سياه دانست و به پرونده اي تعجب برانگيز و مسخره تبديل كرده كه همواره از سوي سازمانهاي بين المللي حقوق بشري و بسياري از سازمانهاي بين المللي و منطقه اي مورد سخره قرار گرفته است.
بدون شك مي توان رژيم عربستان را از ميان ديگر نظامها و رژيمهاي بين المللي، رژيمي استبدادي و ديكتاتوري معرفي كرد. رژيمي كه به هيچ وجه تعددگرايي فكري و مذهبي و سياسي را نمي پذيرد. رژيم سعودي رژيمي است چيره بر قدرت و بر ديگر نهادهاي تصميم گيرنده در زمينه ها و عرصه هاي مختلف و مي توان در يك كلام گفت اين رژيم به هيچ وجه فرصت را به فرد يا گروه ديگري در جامعه نمي دهد تا طعم آزادي را بچشند.
البته بنده بايد اذعان كنم كه به عنوان يكي از فعالان عربستاني در زمينه ي حقوق بشر يكي از اعضاي كميته ي دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره ي عربستان هستم كه از طرف ديگر اعضاي اين كميته به عنوان دبير كل آن تعيين شده ام تا مسائل اجرايي و هماهنگي هاي لازم در اين كميته را در عرصه هاي مختلف بر عهده بگيرم و انجام دهم و اينگونه بود كه كميته ي دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره ي عربي از زمان تأسيس تا به امروز به فعاليتها و روند هميشگي خود ادامه داده و فعاليتهاي گذشته خود را در پيش گرفته و به حمدا... توانسته ايم به نتايج مهم و بزرگي در اين زمينه دست يابيم.
آيا زمينه و عرصه ي فعاليت «كميته ي دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره عربي» تنها به حد و مرز كشور عربستان سعودي محدود مي شود و يا در ديگر كشورهاي عربي فعاليت داشته و از حقوق بشر در آن مناطق و كشورها دفاع مي كند؟
بصورت خاص بله، فعاليت اين كميته در شبه جزيره عربي است البته بنده بر اين نام يعني «شبه جزيره عربي» تاكيد مي كنم زيرا اين مسئله براي ما خيلي مهم است زيرا ما آن را عربستان سعودي نمي ناميم بلكه آن را منطقه ي شبه جزيره ي عربي مي ناميم زيرا در اين مسئله يك نكه بسيار مهم وجود دارد كه بيان اين مسئله ضرورت چندان زيادي در اين زمان ندارد زيرا بحث را به درازا مي كشد و ما را از بحث اصلي منحرف مي سازد.
اين دقيقاً همان سئوال بنده است. چرا آن را كميته شبه جزيره عربي ناميديد و نه عربستان سعودي؟
البته اگر بخواهيم در اين زمينه صحبت كنيم بايد به گذشته و تاريخ مراجعه كنيم، به تاريخ تأسيس اين رژيم جعلي.
رژيم عربستان سعودي كه همگان بويژه تاريخ دانانان و فعالان اين عرصه مي دانند به تنهايي به اين منطقه نيامده اند زيرا آنان اصلاً توانايي و قدرت و امكانات چنين كاري را نداشته اند بلكه «عبدالعزيز آل سعود» كه بنيانگذار اين رژيم به شمار مي رود پدر پادشاهان عصر حاضر اين رژيم بوده از جمله «ملك فهد» ، «ملك عبدا...» و پيش از آن «ملك خالد» و پدر ديگر شاهزادگان فعلي اين رژيم بوده است. وي توانست بر منطقه شبه جزيره ي عربستان از منطقه ي نجد تا مناطق غربي مانند مكه و مدينه و طائف و جده و غيره سيطره پيدا كند با كمك انگليسي ها روي كار آمد و قدرت گرفت او حتي مناطق جنوبي كه اكنون زير سلطه رژيم عربستان است را از كشور واقعي اش يعني يمن جدا كرده و زير سلطه ي خود برده است.
بدون شك او به تنهايي نمي توانست بر اين مناطق چيره شود. زيرا او هنگامي كه از منطقه ي كويت خارج شد پابرهنه بود حتي دمپايي هم به پا نداشت او فقط يك اسب با خود آورده بود كه آن هم بيمار بود كه توانايي پيمودن راه طولاني را نداشت. البته خروج وي از كويت هم داستان جالبي داشت كه شنيدن آن خالي از فايده نيست.
تاريخ ثابت كرده كه وقتي انگليسي ها تصميم گرفتند از او استفاده كنند به آل صباح كه آن زمان هم بر كويت حكومت مي كردند پيغام فرستاده تا از او حمايت كنند و در مقابل «مبارك آل صباح» پادشاه وقت كويت نيز كه از احترام خاصي نزد انگليسي ها برخوردار بوده و يكي از جاسوسان آنها در منطقه به شمار مي-رفت اين مسئله را تاييد كرده و با سيطره «عبدالعزيز آل سعود» بر اين مناطق موافقت كرد. و او را فردي لايق و توانا براي چنين كاري دانست لذا وقتي با برخي از نزديكان و اطرافيان خود به سمت سرزمين «نجد» حركت كرد تا به اصطلاح آن را آزاد كند و زير سيطره ي خود در آورد سوار بر همان اسب بيمار خود بود در ميانه ي راه اسب بيمار جان باخت و ناگهان صاحب خود را بر زمين زد «عبدالعزيز» مجدداً به نزد آل صباح بازگشت و از آنان درخواست يك اسب كرد آنان كه اراده ي قوي او و پا فشاريش در رفتن به «نجد» را ديدند فهميدند كه اين فرد واقعاً عزم خود را جزم كرده و توانايي و اراده آن را دارد كه چنين پروژه اي را به ثمر برساند و اين طرح اشغال گرانه را به پايان برساند در هر صورت مي بينيم كه اشغال شبه جزيره ي عربي با همكاري و كمك انگليس و آل صباح انجام شد. آنان حتي از نظر مالي و نظامي از او حمايت و پشتيباني كردند.
لازم به يادآوري است يكي از افسران انگليس در آن زمان به نام «شكسپير» كه از افسران ارشد انگليس بود در مهمترين نبردهاي عبدالعزيز با قبايل منطقه ي «نجد» و شبه جزيره ي عربي شركت كرده و همواره در كنار وي بود و به او مشاوره مي داد تا به اصطلاح اين مناطق را آزاد كند.
«شكسپير» در يكي از اين جنگها كشته شد. بدون شك كشته شدن يك افسر انگليسي در يكي از جنگها در سرزمين شبه جزيره ي عربي منفعتي بزرگ براي انگليس داشته كه چنين خسارتي را تقبل كرده است. بنابر اين مي توان گفت آنان اين جنگ را جنگ خود و جنگي در راستاي منافع خود مي دانسته اند بنابر اين انگليسي ها صددرصد مطمئن بودند كه «عبدالعزيز آل سعود» منافع آنان را دنبال كرده و در راستاي آن حركت مي كند و او را فردي كه مي توان چشم اندازهاي آنان را عملي كند مي ديدند انگليسي ها عبدالعزيز را نيروي خود در منطقه مي-دانستند. چشم انداز آنان تاسيس رژيم در منطقه كه مدافع و همسو با سياستهاي آنان باشد بوده است رژيمي كه به نام اسلام، اسلام را مي زند لذا رژيم عربستان سعودي تأسيس شد.
هدف ما از مطرح كردن اين مباحث، نشان دادن چگونگي تاسيس رژيم سعودي بود. اكنون مي خواهيم در مورد مناطقي صحبت كنيم كه رژيم فعلي عربستان سعودي از آن تاسيس شده است.
اين رژيم از مناطق جغرافيايي مختلفي تشكيل شده است. جنوب عربستان فعلي سرزمينهاي يمني است كه توسط رژيم سعودي اشغال شده است. اين مناطق اشغال شده توسط رژيم سعودي عبارتند از: نجران، عسير، ابها، جيزان و غيره. نيروهاي «عبدالعزيز» براي اشغال اين مناطق يمني تعداد زيادي از شهروندان يمني آن مناطق را به قتل رساندند. پس از آن معاهده و قراردادي ميان «عبدالعزيز» و «امام يحيي» كه حاكم وقت يمن بود بسته شد كه به موجب آن اين مناطق زير سيطره رژيم سعودي مي رفت و در مقابل قرار شد آل سعود به امام يحيي مقداري پول بدهد. در واقع قرار شد اين مناطق فقط به مدت 20 سال زير سلطه آل سعود قرار گيرد و در صورت تمايل طرفين مدت آن تمديد شود اما مي بينيم كه اين مناطق تا به امروز زير سلطه آل سعود قرار دارد.
اما مناطق حجاز كه شامل مكه مكرمه و مدينه منوره و طائف و جده مي شود و از مناطق اسلامي مهم و استراتژي به شمار مي رود، نيز توسط آل سعود و با حمايت انگليس ها مورد اشغال قرار گرفت و از دست كليد داران سابق آن كه قبايل منطقه بودند خارج شد. آل سعود با نقابي اسلامي و با شعار جهاد اسلامي دست به مبارزه عليه كليدداران سابق زد و اين اماكن مقدس و اسلامي را اشغال كرد. بدون شك بودن اين مناطق اسلامي در زير سلطه آل سعود چندين فايده براي آنان را در بر دارد.
اولاً موجب افزايش اعتبار آنان به ويژه نزد مسلمانان مي شود و به آنان وجهه اسلامي مي دهد و نيز كمك مي كند كه آنان با قدرتي بيشتر بر انديشه ها و عقايد ديني خود تاكيد كنند. ديگر اهميت اين مساله اين است كه موجب رونق اقتصادي هر چه بيشتر اين منطقه مي شود.
آل سعود براي به اصطلاح آزادسازي اماكن مقدسي همچون مكه مكرمه و مدينه منوره با شعار «جهاد اسلامي» وارد عمل شد به گونه اي كه وقتي اين مناطق به دست نيروهاي آل سعود فتح شد آنان اهل مكه و مدينه را به اسلام آوردن و مسلمان شدن دعوت كردند زيرا آل سعود اسلام خود را قبول دارند و به عقايد و ايمان ديگران نه احترام مي گذارند و آن را قبول دارند بلكه مسلمانان غير از خود را كافر مي دانند. بدون شك اين نكته اي بسيار مهم است و از نظر عقيده اي خطرناك به نظر مي رسد.
اما مناطق شرقي عربستان نيز وضعيت مشابهي دارند. مناطقي همچون قطيف، الاحساء، الجبيل، الظهران و غيره كه نزديك به كشورهاي حوزه خليج فارس از نظر جغرافيايي و طبيعت داراي اهميت ويژه اي هستند لذا از سوي آل سعود اشغال شدند. اين مناطق اولاً به بندر كشورهاي حوزه خليج فارس نزديك بوده و دوماً مناطقي مرطوب به شمار مي رود كه نسبت به ديگر مناطق سعودي از زمين هاي كشاورزي نسبتاً بهترين برخوردارند و نكته ديگر نيز وجود نفت به عنوان يك قدرت، در اين مناطق است.
آب نيز به عنوان يكي از حياتي ترين منابع طبيعي در مناطق شرق عربستان بيشتر يافت مي شود. لذا آنان براي اشغال اين مناطق شرقي تلاش زيادي كرده و اهميت بسيار زيادي به آن مي دهند. اگر به دقت به مناطق مختلفي كه درحال حاضر رژيم عربستان سعودي را تشكيل مي دهند نگاه و توجه كنيم مي بينيم كه اين مناطق هيچ وجه تشابهي با هم ندارند چه از نظر ديني و مذهبي و نيز چه از نظر فرهنگ و آداب و رسوم و نيز از نظر تاريخي. براي مثال مناطق شرقي اگر با اهالي مناطق جنوبي مقايسه كنيم مي بينيم كه هر منطقه آداب و رسوم و عقايد خود را دارند و از نظر اجتماعي نيز با يكديگر تفاوت دارند و وجه تشابهي با يكديگر را احساس نمي كنيم. ديگر مناطق نيز همينطور است و با يكديگر انسجام ندارند اما به خواست آل سعود و به اجبار با يكديگر متحد شده و كشوري به نام عربستان سعودي تأسيس و تشكيل شد. تكرار مي كنم رژيم عربستاني فقط براي رسيدن آل سعود و انگليس ها به اهدافشان، تاسيس و ايجاد شد.
شما اگر به تاريخ نگاه كنيد مي بينيد كه تأسيس رژيم اسرائيل با رژيم آل سعود تقريباً هم زمان بوده است. مسئله اينگونه بود كه رژيم سعودي تشكيل شد و در راستاي سياستها و قدرت گرفتن انگليس كه حامي اصلي تأسيس رژيم صهيونيستي بوده، حركت كرد لذا مي بينم كه با فاصله ي كمي پس از تشكيل رژيم آل سعود رژيم صهيونيستي نيز تشكيل شد. لذا تاريخ نيز ثابت مي كند كه اولين و اصلي ترين رهبر عربي كه حامي تأسيس رژيم صهيونيستي بود، «عبدالعزيز آل سعود»بوده است. او در واقع چراغ سبز را به انگليسي ها نشان داد تا تاييدي باشد بر حمايت آنان از تشكيل رژيم صهيونيستي او هم چنين توانست بر ديگر سران عرب تاثير بگذارد تا از تشكيل رژيم صهيونيستي حمايت كنند.
بدين ترتيب او به محور اصلي حمايت از رژيم صهيونيستي تبديل شد و حتي عليه مبارزان فلسطيني گام برداشت و آنان را قانع مي كرد كه نبايد عليه يهوديان و صهيونيستها مبارزه كنند.
او به اين مبارزان مي گفت اگر دست از مبارزه عليه رژيم صهيونيستي بردارند تضمين خواهد كرد كه با همكاري انگليس براي كسب حقوق فلسطينيان تلاش كند لذا او باعث شد كه مبارزان فلسطيني با يكديگر اختلاف پيدا كنند و به چند دسته و گروه تقسيم شوند. گروهي تاييد كننده ي ادامه مبارزه عليه رژيم صهيونيستي شدند و گروهي ديگر مخالف ادامه مبارزه شدند. تا اينكه توانست انتفاضه ي فلسطينيان را سركوب كند، البته اين از اولين گامهاي وي بوده كه بعدها هم ادامه يافت. البته پرونده ي فعاليتهاي ضد فلسطيني وي طولاني است كه اينجا جاي گفتن آن نيست.
آنچه براي ما اكنون مهم است بيان وضعيت رژيم فعلي سعودي است. همانطور كه پيش تر هم گفتم مناطق مختلف اين رژيم و مردم آن مناطق هيچ نقطه ي مشتركي با يكديگر ندارند اما اگر براي مثال ديگر كشورهاي منطقه مانند سوريه، ايران، عراق و غيره را ببينيم متوجه مي شويم كه ساكنان مناطق مختلف آن داراي نقاط مشترك زيادي با يكديگر هستند براي مثال عراق را بيان مي كنم ساكنان مناطق مختلف عراق در مسايل مختلف با يكديگر مشتركند اما در عربستان سعودي چنين نيست.
همين عراق جمعيتي با اديان و مذاهب مختلف دارد اما نقاط مشترك اين جمعيت به قدري زياد است كه همه ي مردم آن به عراقي بودن خود افتخار مي كنند و خود را عضوي از يك كشور واحد مي دانند اما اگر با دقت زياد مناطق مختلف عربستان سعودي را مورد بررسي قرار دهيم مي بينيم كه چنين نيست يك نمونه مناطق جنوبي اين كشور است كه بسياري از اهالي آن خود را يمني مي دانند و در حال حاضر در يمن اقوام و نزديكاني دارند.
نكته مهم در علت عدم موفقيت رژيم سعودي در ايجاد حس ملي گرايي در جمعيت ساكن اين سرزمين اين است كه براي ايجاد اين حس بر مسئله ي قبيله تكيه كرد اما بررسي دقيق تركيب جمعيتي سرزمين «شبه جزيره عربي» نشان مي دهد كه از اعداد زيادي قبايل تشكيل شده لذا عضو هر قبيله، قبيله ي خود را نقطه ي افتخار مي داند و نه عربستاني بودن را. آل سعود كه در منطقه «نجد» تمركز كرده اند تلاش كردند به قبايل اين منطقه و عادات و رسوم و تقاليد آن تكيه كنند كه اين مسئله از سوي ديگر قبايل و مناطق مورد استقبال قرار نگرفت.
لذا مي بينيم براي برون رفت از اين بحران نام سعودي را كه برگرفته از آل سعود است براي اين كشور برگزيد اين تنها كشور جهان است كه نام آن از نام خانوادگي حاكمان آن نشأت گرفته و اين مسئله نشان دهنده عمق قبيله گرايي و نژادپرستي اين خاندان و سران اين رژيم است. اين مسئله موجب شده كه ساكنان شبه جزيره ي عربي احساس كنند كه اين كشور ملك شخصي آل سعود است.
آل سعود عربستان را مزرعه ي شخصي خود مي دانند و نه كشوري براي ملت سعودي همين امر موجب شده آنان هر طور كه مي خواهند رفتار كنند يعني در درجه اول خواسته و نياز خودشان مهم است و نه حقوق و خواسته هاي ملت.
مجدداً تاكيد مي كنم نه تنها در عصر حاضر و در ادوار مختلف بلكه در طول تاريخ بشريت هيچ كشوري وجود نداشته كه به نام حاكمان آن ناميده شود، حتي بزرگترين امپراطوري هاي تاريخي چنين نبوده است به رغم آنكه ديكتاتوراني بر آن حكومت مي كردند استبدادگري و فرعوني اين را نشان مي دهد كه آل سعود به بالاترين درجه استبداد و فرعونيت رسيده اند. آنان دچار جنون خود بزرگ بيني شده-اند. آنان همه چيز و همه كس را در يك چيز خلاصه كرده و در خدمت نام قبيله ي خود مي-دانند لذا هيچ شهروندي ديگر احساس ملي گرايي پيدا نمي كند لذا ما شاهد هيچ احترام از سوي آنان نسبت به مردم و شهروندان نيستيم آنان حتي نتوانسته اند چيزي را قرار دهند كه ساكنان شبه جزيره ي عربي به آن تكيه كنند و خود را ملتي واحد بدانند و اين مسئله خطرناك است شايد اكثر مردم عربستان خطر اين مسئله را درك نكنند اما با گذشت زمان همه اين مسئله را خواهند دريافت.
اگر در اين مسئله بيشتر دقت كنيم مي بينيم اين اقدام نه تنها خود بزرگ بيني است بلكه توهيني بزرگ به ملت عربستان است و حتي جايگاه مقدسات نيز كاسته شده است. به رژيم فعلي سعودي نگاه كنيد آيا شما حكومتي يا دولتي كه انتخاب شده ي ملت باشد در اين سرزمين مي-بينيد و آيا ساكنان شبه جزيره عربي در انتخاب سران خود دخيل بوده و هستند؟؟!! اين خود نشان دهنده ي آن است كه چنين خانداني تنها به فكر اجابت خواسته هاي خود هستند.
كمي از موضوعات تاريخي بگذريم در حال حاضر وضعيت حكومت سعودي و خاندان آل سعود چگونه است؟
وضعيت فعلي تفاوت زيادي با گذشته ندارد. وقتي حاكمي، حاكمي اجباري و استبدادي و ديكتاتوري باشد و هيچ فرصتي براي ملت نگذارد تا در حكومت مشاركت كنند و به حقوق طبيعي خود دست يابند و همه چيز از جمله آزادي، حقوق ديني و حقوق سياسي و غيره پايمال شود ديگر وضعيت بر همگان روشن است بدون شك پايمال كردن اين حقوق مخالف تمام قوانين بين المللي است و حتي شريعت اسلامي آن را نهي كرده است. از اين مسئله مي-توان خطرناك بودن وضعيت زندگي در شبه جزيره ي عربي را فهميد.
بنده معتقدم وضعيت زندگي شهروندان اين مناطق به قدري فاجعه بار است كه در هيچ جاي جهان مردم چنين وضعيتي ندارند چه از نظر حقوقي و انساني و غيره.
ساكنان اين منطقه در تمام زمينه ها محرومند.مثلاً در زمينه ي سياسي مي بينيم خاندان حاكم بر تمام پستها و كرسي ها تكيه كرده و هيچ مجالي براي ديگران نگذاشته است و اين به معني آن است كه مردم در تعيين سرنوشت سياسي خود دخيل نيستند. مردم نه تنها نمي توانند در تعيين سرنوشت خود دخالت كنند بلكه حتي حق انتقاد هم ندارند. حتي انتقاد از مديران رده ي دوم وسوم هم اقدامي غيرقانوني است و اين حالتي استثنايي در جهان است لذا بنده آن را زنداني بزرگ مي دانم كرامت انساني در اين رژيم پايمال مي شود. آل سعود به همه ي نقاط و جايگاهها دست گذاشته اند و حتي سمتهاي دسته دوم و سوم در دست مديران نزديك به آل سعود است. حتي پستهاي دسته ي چندم به افرادي داده مي شود كه به قبايلي وابسته اند كه اين قبايل حامي و مدافع آل سعود اند.
بيشتر اين دسته از مديران از قبايل مناطق «نجد» و «رياض» هستند. با نگاهي به ساختار اداري عربستان سعودي مي بينيم هيچ شهروند شيعه اي در فرآيند سياسي اين كشور دخالت داده نشده حتي مديران رده پايين از غير شيعيان انتخاب مي شوند حتي در مجلس شورا كه يك مجلس سوري و نمادين به شمار مي رود شيعيان جايگاهي ندارند اين مجلس شورا هيچ حقي در تصميم گيري و تعيين سرنوشت كشور ندارد بلكه يك مجلس تشريفاتي به شمار مي رود كه در برخي از معدود مسائل به خاندان آل سعود مشاوره مي دهند اين مجلس فقط با هدف آن تشكيل شده كه آل سعود خود را رژيمي دموكراتيك نشان دهد با اينكه آنان اصلاً به چيزي به نام دموكراسي اعتراف نمي كنند بلكه خود را يك حكومت اسلامي كه بر اساس شريعت اسلام حكومت مي كند معرفي مي كنند آنان در ظاهر قرآن را الگوي خود قرار داده كه البته اين مسئله نيز از مصيبتهاي بزرگ به شمار مي رود آنان ادعاي اجراي شريعت اسلامي بر اساس قرآن كريم را دارند اما در واقعيت فقط در راستاي تأمين منافع خود حركت مي كنند.
در ديگر زمينه ها نيز مسئله چنين است مثلاً در مسئله اقتصادي ما شاهد توزيع ناعادلانه ي ثروت هستيم براي مثال شيعيان كه كاملاً بر روي مناطق نفتي و چاههاي نفت سكونت دارند كمترين سهم را از درآمد نفت بدست مي آورند بلكه تمام اين درآمد و ثروت به جيب آل سعود مي رود.
اين ثروت به ملك شخصي آل سعود و زنان خوش گذرانشان تبديل شده است البته بخشي از اين ثروت و درآمد به اربابان آل سعود يعني آمريكا و انگليس مي رسد اين دو كشور سهم تعيين كننده اي از اين درآمد را دارند. ما شاهد توزيع عادلانه ي ثروت نيستيم از همين رو در چنين كشوري كه همه ي جهانيان مي دانند بزرگترين توليد كننده و صادر كننده ي نفت به جهان است تعداد زيادي شهروند فقير داريم كه در وضعيتي فاجعه بار زندگي مي كنند و از ساده ترين حقوق مادي برخوردار نيستند.
عربستان يك چهارم ذخاير نفتي جهان را در خود جاي داده اما جالب است بدانيد 70 درصد جمعيت عربستان در خانه هاي اجاره اي زندگي مي كنند.
احتمالاً شما نمي دانيد كه 40 درصد از جوانان سعودي بيكار هستند و نمي دانيد كه معضلات زياد ديگري در اين كشور وجود دارد مثلاً در زمينه خدمات و بهداشت و غيره. براي مثال اگر شما به بيمارستانهاي دولتي مراجعه كنيد مي بينيد كه رفتار متفاوتي با بيماران دارند در حالي كه در بيمارستانهاي خاص كه تنها براي استفاده خاندان آل سعود است رفتار ديگري مشاهده مي-شود و حتي دستگاههاي جديد و آخرين تكنولوژي پزشكي به اين بيمارستانها آورده مي شود در حالي كه در بيمارستانهاي عمومي دستگاههاي بسيار قديمي وجود دارد.
در بيمارستانهاي مخصوص خودشان داروها بصورت رايگان و فوري در اختيار بيمار قرار مي گيرد اما در بيمارستانهاي عمومي بيمار بايد داروي آزاد با گران ترين قيمتها تهيه كند. در زمينه هاي ديگر نيز مسئله چنين است مثلاً در زمينه ي آموزشي اگر نگاهي به مدارس عمومي بياندازيم مي بينيم كه از سطح كيفي بسيار پاييني كه با استانداردهاي جهاني مطابقت ندارد. آمار موجودنشان مي دهد حدود 60 درصد از ساختمانهاي مدارس دولتي ساختمانهاي اجاره اي هستند يعني دولت حتي براي خريد ساختمان مدارس هزينه نكرده است و همين امر موجب شده كه اين ساختمانها براي تحصيل مكاني مناسب نباشند و مدارس بايد خصوصيات و ويژگي هاي خاصي داشته باشند اما اين ساختمانها اينگونه نيستند.
با نگاهي گذرا به ديگر مسائل نيز متوجه مي شويم كه مشابه همين بحران وجود دارد و هر شهروند عربستاني از اين مسئله شوكه مي شود. بويژه اينكه اين شهروندان مي دانند كه در چه كشور ثروتمندي زندگي مي كنند وضعيت زندگي برخي شهروندان عربستاني حتي از وضعيت زندگي شهروندان فقيرترين كشورهاي جهان نيز بدتر است و اين از نكات بسيار تعجب برانگيز در اين كشور است. اما در زمينه ي ديني نيز مي بينيم رژيم سعودي ديكتاتوري خود را اعمال مي كند آنان به شهروندان آزادي عبادي، ديني و مذهبي نمي دهند مانع ساخت حسينيه ها مي شوند و براي ساخت مساجد مانع ايجاد مي كنند آنان حتي خود را وصي ديني مردم مي دانند.
آل سعود خود را وصي همه ي مردم جهان مي داند خود را نماينده خدا در زمين مي داند و آنان معتقدند هيچ كس در سراسر جهان نمي تواند دين مبين اسلام را به اندازه آنان بشناسد لذا آنان معتقدند هر كس مخالف آنهاست كافر است و اين اعتقاد ديني و قلبي آنان است حتي در برخي سخنراني ها در مناسبتهاي مختلف مقامات و چهره هاي سرشناس ديني آنها اين مسئله را بازگو كرده و بر زبان آورده اند.
اسناد تاريخي نشان مي دهد نامه هايي كه «عبدالعزيز» به حاكمان و سران ديگر مناطق و كشورها مي نوشته در آن بيان مي شد كه هر كس مخالف انديشه و عقيده ي آل سعود باشد كافر است او در نامه هاي مختلف به حاكمان مناطق مختلف سرزمين شبه جزيره عربستان اجازه مي داد كه به مال و ناموس مردم ديگر مذاهب كه با آنان اختلاف ديني و مذهبي داشتند تجاوز كند آنها مي-خواهند همه ي مردم هم عقيده ي آنان باشند لذا مخالفان خود را از همه چيز و از همه ي حقوق محروم مي كنند براي مثال هيچ شيعه اي نمي تواند در ارتش به درجات عالي برسد و يا مدير درجه بالايي در اداره جات دولتي و وزارتخانه ها داشته باشد و حتي بنده تا كنون نشنيده ام كه يكي از خلبانان نظامي و يا حتي غيرنظامي عربستان از شيعيان باشد.
حتي در زمينه ي آموزشي و پرورشي ما هيچ مدرسه اي در عربستان نداريم كه مدير آن شيعه باشد حتي مدارسي كه در مناطق شيعه نشين است و دانش آموزان و معلمان آن را شيعيان تشكيل مي دهند. حتي در زمينه ي قضايي ما شاهد تبعيض ميان سطوح مختلف مردم هستيم ما در پرونده هاي مختلف شاهد صدور احكام ناعادلانه به نفع آل سعود و نزديكانشان و بر ضد شيعيان هستيم. با نگاه گذرا به دستگاه قضايي سعودي مي بينيم ارتباط بسيار تنگاتنگ و نزديكي ميان اين دستگاه و نهاد ديني سعودي وجود دارد.
نهادي كه با مردم بر اساس حس طايفه گرايي و مذهب گرايي مي نگرد مردم را در يك سطح و در يك اندازه نمي داند بلكه ميان همه تبعيض قائل مي شود.
بنابر اين ما دستگاه قضايي سالمي در عربستان نداريم دستگاهي كه بايد اجرا كننده عدالت ميان همه ي شهروندان باشد. لذا مي بينيم تعداد زيادي از شهروندان بي گناه سالهاي سال است پشت ميله هاي زندان قرار دارند و تنها دليل آن قبيله و يا مذهب خاص آنان است.
براي مثال قاضي مي بيند متهم مخالف مذهب اوست لذا او را به حبس محكوم مي كند و يا حتي حكم اعدام براي او صادر مي كند براي مثال شهيد «صادق مال الله» رحمه ا.. عليه كه در سال 1992 اعدام گرديد اين مرد بي گناه بود و تنها كاري كه كرد اين بود كه رژيم آل سعود را از نظر اعتقادي و مذهبي مورد انتقاد و چالش قرار داد در نتيجه او را كه يك فعال فرهنگي بود بازداشت و محاكمه كردند و پس از اينكه او را يك فرد مرتد معرفي نمودند حكم اعدام در حقش ثابت شد و بلافاصله اعدام گرديد آنان او را به فحاشي عليه خداوند متعال و رسول خدا(ص) متهم كردند او را در ميدان اعدام به دار آويختند. لذا اين نمونه ها واقعيت رژيم سعودي را نشان مي دهد و خطري كه مردم شبه جزيره ي عربستان را تهديد مي كند ملموس مي شود. شهروندان عربستاني حتي حق حيات را كه اولين و اصلي ترين و ابتدايي ترين حق هر انساني در كره ي زمين است را براي خود در خطر مي بينند.
گفته مي شود وضعيت زندگي در زمان حكومت «ملك عبدالله بن عبدالعزيز» نسبت به پادشاه سابق يعني ملك فهد بهبود يافته زيرا او را فردي روشنفكر مي دانند آيا واقعاً وضعيت زندگي براي مردم بويژه شيعيان بهبود يافته است؟
بنده معتقدم اين مسئله يك شايعه بزرگ است كه حقيقت ندارد ملك عبدالله چيز جديدي را با خود به اين سرزمين همراه نياورد. بله، بنده اعلام مي كنم كه ملك عبدالله وعده هاي جديدي داد كه بزرگتر از دهانش بود چه در زمينه ي اصلاحات و چه در زمينه هاي ديگر اما او حتي به يكي از وعده هاي خود عمل نكرد. بايد بدانيد كه ملك عبدالله يكي از اعضاي غير محبوب خاندان آل سعود به شمار مي رود حتي در ميان شاهزادگان و اعضاي خانواده اش محبوبيت ندارد و مردم هم او را خيلي دوست ندارند. نيروهاي گارد كاخ پادشاهي و سربازان ارتش مي-توانند به راحتي رفتارهاي نامناسب و وحشيانه ي او را بازگو كنند. در اواخر حيات ملك فهد، ملك عبدالله كه وليعهد بود فهميد كه برادرش روزهاي آخر عمر خود را مي گذراند لذا به فكر آن افتاد كه مقدمه ي پادشاهي خود را فراهم كند.
بر همين اساس تصميم گرفت خود را به شخصيتي تاريخي و محبوب و دموكرات معرفي كند او خود را يك اصلاح طلب بزرگ معرفي مي كرد. او با اين كار مي خواست قلب شهروندان را بدست آورد او مي خواست مردم ذوب در شخصيت او شوند لذا با شعارهايي كه مي داد زمينه را براي پادشاهي خود فراهم مي كرد لذا تبليغات گسترده اي در آن زمان براي وي صورت گرفت. او حتي تبليغات گسترده اي در مناطق شيعي كرد و خود را فرد نزديكي به شيعيان معرفي كرد.
او خود را شخصيتي نوانديش و تجديدگرا جلوه داد به قدري تبليغاتش گسترده بود كه از طرف برخي شخصيتهاي مذهبي نزديك به آل سعود به طرفداري از شيعيان متهم شد اما او نه تنها به وعده هاي خود در قبال شيعيان عمل نكرد بلكه ديگر وعده هايش به شهروندان سراسر سرزمين شبه جزيره ي عربي عمل نكرد او فقط بادكنكهاي تبليغاتي تحويل مردم داد تنها كاري كه او كرد اجراي پروژه هاي تبليغاتي براي خود بود اما همه ي وعده هايش دروغين از آب درآمد بلكه با بررسي واقع گرايانه ي وضعيت زندگي مردم در زمان حكومت ملك عبدالله نسبت به حكومتهاي قبلي وخيم تر نيز شده است. تعداد افراد بازداشت شده افزايش يافته است رفتارهاي ضد بشري و نقض حقوق بشر چندين برابر شده است.
حملات نيروهاي امنيتي به شيعيان چندين برابر افزايش يافته به وضعيت شيعيان اشاره مي كنم زيرا پرسش شما محدود به اين مسئله بود.
حمله به دسته هاي عزاداري، حسينيه ها و مساجد شيعيان كه در آن مراسم مختلف در مناسبتهاي مذهبي گوناگون برگزار مي شود چندين برابر شد. تعداد مساجد و حسينيه هاي پلمپ شده در دوران حكومتي ملك عبدالله نيز به شدت افزايش يافت. تمام اين رفتارها فقط بخاطر طايفه-گرايي و مذهبي گرايي بوده است. با بررسي پرونده هاي افراد بازداشت شده مي بينيم كه در آن عنوان شده فرد متهم بخاطر شركت و يا حضور فعال در مراسم عزاداري و يا مناسبتهاي ديني مختلف بازداشت شده است لذا در مجموع دشمني رژيم آل سعود با شيعيان در اين زمان افزايش يافته است.
اما در زمينه ي اصلاحات و آزادي هاي عمومي تمامي شعارها و وعده هاي ملك عبدالله پوچ از آب درآمد. بنده تنها به يكي از مستندات در اين زمينه اشاره مي كنم در ابتداي روي كار آمدن ملك عبدالله با توجه به شعارهايي كه داده بود بيش از 450 نويسنده، فعال فرهنگي، روحاني و چهره ي سرشناس شيعي با امضاي طوماري درخواستهاي شيعيان از حاكميت را بيان كرده و تعدادي از آنان به نمايندگي از اين 450 نفر با ملك عبدالله ديدار كردند و آن را به او تحويل دادند اما اين طومار از همان روز اول درون كشوي بايگاني وي قرار گرفت. اين كار در مقابل ديدگان اين نمايندگان صورت گرفت. وضعيت حاضر نشان مي دهد آن كشو تا به امروز باز نشده است به نظر مي رسد او حتي يكبار هم آن طومار را باز نكرده تا ببيند اين شيعيان چه درخواستهايي از وي دارند.
برخي افراد براي توجيه وضعيت فعلي شاهزادگاني همچون «نايف بن عبدالعزيز» كه وزير كشور فعلي است را مانع بزرگ سر راه اجراي وعده هاي ملك عبدالله بويژه در قبال شيعيان مي دانند اما بنده معتقدم اين نظر نادرست است زيرا اگر ملك عبدالله واقعاً خواستار اجراي اصلاحات و عمل به وعده هايش بود براي او كاري نداشت. بنده معتقدم افرادي كه اين نظر را در مورد ارتباط ميان شاهزاده نايف و ملك عبدالله دارند كاملاً در اشتباهند زيرا خاندان آل سعود بصورت متحد با شهروندان رفتاري خاص همانگونه كه گفته شد دارند. آل سعود بين خود تقسيم كار كرده اند هر عضو اين خاندان وظيفه اي بر عهده دارد يكي خود را نزديك به مردم نشان مي دهد و ديگري چهره ي خشن تر مي گيرد تا در صورت نياز هر يك از اين افراد وارد صحنه شده و با چهره اي كه دارد با مردم تعامل داشته باشد.
براي مثال آنان ملك عبدالله را پادشاه بشريت و بشردوست و پادشاه اصلاحات مي دانند و مي گويند او محال است كه حقوق مردم را زير پا بگذارد در حالي كه واقعيت چيز ديگري نشان مي دهد او را پادشاه گفتگوي اديان معرفي مي كنند اما در زمان حكومت وي حتي به پيروان ديگر مذاهب هم احترام گذاشته نمي شود و حقوقشان پايمال مي شود پس چگونه ممكن است به پيروان ديگر اديان احترام گذاشته شود؟!
بنده معتقدم همه ي اعضاي خاندان آل سعود افراط گرا هستند اما هر كدام به گونه اي خاص افراط گرايي خود را نشان مي دهند آنان حتي خود را مدافع اهل سنت جهان نشان مي دهند در حاي كه مفتي هاي آنان پيروان ديگر مذاهب اهل سنت كه غير وهابي هستند را تكفير كرده و با انديشه ي آنان مقابله مي كنند. آنان حتي با اهل سنت اختلاف عقيده دارند.
در مورد لشكركشي ارتش عربستان سعودي به بحرين نظر خود را بيان كنيد؟
بدون شك اين لشكركشي براي عربستان انتخابي بوده كه ديگر راه بازگشت ندارد و من آن را اجتناب ناپذير مي دانم زيرا آنان نگران كشيده شدن دامنه اعتراضات بحرين به مناطق شرقي عربستان سعودي كه مناطقي شيعه نشين است مانند اكثريت جمعيت شيعي بحرين بوده است لذا با اين لشكركشي خواسته اند كه اقدامي پيشگيرانه اتخاذ كنند. عربستان سعودي بحرين را حياط خلوت خود و نقطه اي استراتژيك مي داند آل سعود معتقد است هر تغييري در بحرين رخ دهد بدون شك بر كشور عربستان سعودي تاثير مي گذارد و شهروندان اين كشور بويژه شيعيان را به قيام عليه آنان تحريك مي كند. لذا پيروزي انقلاب مردم بحرين ضربه ي مهلكي بر پيكره ي آل سعود وارد خواهد كرد. لذا لشكركشي عربستان به بحرين دو هدف را دنبال مي-كرد:
يكي رساندن پيامي به شيعيان عربستان بود و ديگر نيز شهروندان كه به دنبال دستيابي به حقوق خود هستند اين پيام مي دهد يعني ما با شما همانگونه برخورد خواهيم كرد كه با مردم بحرين برخورد كرديم. چهره واقعي آل سعود در بحرين نمايان شد چهره ي زشت و كريه در تجاوز به ملت مظلوم بحرين ما شاهد بدترين و وحشتناك ترين رفتار توسط آل سعود و آل خليفه در بحرين بوده ايم آنان بر خلاف ادعاي خود به قرآن كريم و مساجد هم رحم نكردند. آل سعود چهره ي صهيونيستها را نيز با جنايات خود سفيد كردند. آنان قرآن را كتاب قانون خود معرفي مي كنند اما آن را به آتش مي كشند.
اما نكته و هدف دوم آل سعود از اين لشكركشي باز كردن جاي پاي بيشتر در بحرين است. آل سعود از زمانهاي بسيار دور در آرزوي اشغال بحرين بوده تا بتواند بطور مستقيم بر آن حكومت كند و تصميم گيرنده باشد. اين فرصت بسيار مناسبي بود تا آل سعود به اين دو هدف خود دست يابند. تاريخ نيز اين را ثابت كرده است. رژيم سعودي حدود 295 سال پيش نيز به بحرين حمله كرد اما نتوانست بر آن حكومت كند لذا از آن عقب نشيني كرد. آل سعود توسعه طلب هستند.
لذا تاريخ گوياي حملات حكومتهاي مختلف سعودي به كشورهاي همسايه همچون عراق، بلاد شام، يمن، عمان، قطر، كويت وديگر كشورها است. ما شاهد عقده هاي دروني آل سعود عليه شيعيان در بحرين هستيم ورفتارهاي آنان با مردم مظلوم بحرين گوياي اين مسئله است لذا ما شاهد بدترين جنايات بشري عليه شيعيان بحرين بوده ايم اخبار رسيده حاكي از آن است كه نيروهاي ويژه براي ارتكاب اين جنايتها به بحرين اعزام شده اند. لشكركشي عربستان سعودي به بحرين مخالف تمام قوانين بين المللي است اين لشگركشي حتي مخالف قوانين شوراي همكاري خليج فارس است.
اين شورا در قانون خود آورده است كه در صورت حمله هر گونه كشور يا ارتش خارجي به يكي از كشورهاي حوزه ي خليج فارس نيروهاي متحد اين كشورها كه تحت ارتشي به نام «درع خليج» هستند بايد با اين حمله مقابله كنند اما ما در بحرين شاهديم كه اين «درع خليج» با هدف سركوب قيام ملت بحرين كه يك قيام داخلي است به بحرين نيرو اعزام كرده اند يعني هدف سركوب يك گروه داخلي است نه خارجي.
متأسفانه جهانيان نيز در برابر اين جنايت آل سعود و آل خليفه سكوت كرده اند حتي بزرگترين مدعيان حقوق بشر و موسسات مختلف غربي كه در اين زمينه مدعي هستند علت اين مسئله باج هايي است كه آل سعود به غربي ها داده اند. ما مي بينيم اين موسسات غربي در يك كشور خود را مدافع حقوق بشر مي دانند در حالي كه در كشور ديگري مانند بحرين مدافع جنايتكاران كه مزدوران اين كشورهاي غربي هستند مي شوند لذا مي توان نتيجه گرفت كه آنها مدافع حقوق بشر نيستند بلكه مدافع حقوق خود هستند.
آينده ي اوضاع بحرين را چگونه پيش بيني مي كنيد؟
انشاءالله به رغم جناياتي كه در اين كشور هر روزه مرتكب مي شوند اما پيش بيني مي شود كه نصرت براي ملت مظلوم باشد زيرا خداوند آن را در قرآن كريم مي فرمايد «ان تنصرالله ينصركم» بنده معتقدم به هيچ وجه جنايات وحشيانه اي كه آل سعود و آل خليفه عليه كودكان و مردم بي گناه مرتكب مي شوند به نتيجه نخواهند رسيد پيروز اين نبرد آنهايي هستند كه به خدا ايمان دارند مظلوماني هستند كه دهها بلكه صدها شهيد و هزاران زخمي مي دهند و تا آخرين قطره ي خون خود مقاومت مي كنند.
مگر آل خليفه و آل سعود تا كي مي توانند مقاومت كنند. پيروزي از آن مردم است.
رژيم بحرين در نهايت در برابر خواسته هاي مردم تسليم خواهد شد زيرا اين خواسته ها قانوني و شرعي است. مردم مظلوم بحرين بصورت مسالمت آميز از حقوق خود دفاع مي كنند اما آنها مي توانند روش ديگري را اتخاذ كنند. اين سنت خداست كه حتي بزرگترين امپراطوري هاي تاريخ هم نتوانستند در برابر اراده و خواسته هاي ملت خود مقاومت كنند.
آيا پيش بيني مي كنيد كه ملت مظلوم بحرين براي دفاع از خود از سلاح استفاده كنند؟
همه چيز بستگي به وضعيت ميداني دارد حمل سلاح وضعيت خاص خود را مي طلبد اينكه آنان آيا دست به چنين كاري مي زنند يا خير در حال حاضر پيش بيني آن كمي سخت است اما به اعتقاد بنده هيچ چيز محال نيست اما نبايد فراموش كنيم كه اعتراض و قيام ملت بحرين مسالمت آميز است و همين مسالمت آميز بودن آن موجب پيروزي آن خواهد شد زيرا مظلوميت آن بر جهانيان پوشيده نيست.
بدون شك دست بردن به سلاح براي مردم بحرين امري دشوار نيست اما به نظر نمي رسد به اين راحتي چنين تصميمي بگيرند همانطور كه در يمن ما شاهد آن بوديم. يمن ملتي مسلح است اما تا به امروز حتي يك تير از مردم پرتاب نشده زيرا آنان تصميم گرفته اند از راه مسالمت آميز به حقوق خود دست يابند و اين راز پيروزي آنان است.
اين وضعيت را در مصر و تونس ديديم تلاش مسالمت آميز مردم در نهايت به ثمر نشست اما مي توان اين احتمال را داد كه وضعيت مثل ليبي شود و مردم دست به سلاح شوند اما ديديم كه آمريكا و ديگر كشورهاي غربي وارد عمل شده و وضعيت ليبي خطرناك شده است.
به عنوان آخرين سئوال شما گفتيد ارتش سعودي به بحرين لشكركشي كرد تا جلوي گسترش آن به عربستان را بگيرد اما ما طي چند هفته ي اخير شاهد اعتراضات گسترده در مناطق مختلف عربستان بويژه مناطق شيعه نشين بوده ايم وضعيت فعلي عربستان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در مورد اعتراضات عربستان چيز جديدي نيست پيش از اين نيز اين مناطق شاهد اعتراضات مشابهي بود مثلاً انتفاضه ي 1400 قمري را نبايد فراموش كنيم كه در مناطق مختلف شيعه نشين رخ داد. آن انتفاضه آگاهي مردم را بالا برد بنده معتقدم حوادث جاري در عربستان نتيجه ي اعتراضات گذشته است و انتفاضه ي بقيع نيز پس از آن رخ داد در آن نيز ما شاهد صداي اعتراضي شيعيان بوده ايم.
اما بخشي از اعتراضات امروزي تحت تاثير انقلابهاي جاري در جهان عرب است البته اعتراضات سعودي ها هنوز به حداكثر عظمت آن نرسيده اما گوياي درخواستهاي مردم است بنده معتقدم شبه جزيره ي عربي و ديگر كشورهاي منطقه شاهد تحولات عظيمي در آينده ي نه چندان دور خواهند بود.
متأسفانه برخي افراد در گوشه و كنار طي اظهاراتي از ملت خواسته اند دست به اعتراض نزنند و معتقدند اين مسئله موجب ضعف شيعيان مي شود در حالي كه بنده معتقدم اكنون رژيم سعودي در ضعيف ترين حالت خود وجود دارد.
جنايات آنان در بحرين گوياي اين مسئله است زيرا طبيعت اين است كه هر چه يك رژيمي بيشتر دست به كشتار بزند نشانه ي ضعيف بودن آن است و نگراني از سقوط او را به اين چنين مسيري مي كشاند.
بنده معتقدم سقوط رژيم «علي عبدالله صالح» اولين گام سقوط رژيم آل سعود است زيرا يمن مانند بحرين جبهه اي است كه رژيم آل سعود را به خطر مي اندازد.