صراط: مسعود زریبافان، عضو شورای شهر تهران در دوره دوم، دبیر هیئت دولت (دولت نهم) و رئیس بنیاد شهید در دولت دهم بود. قبل از ورود به دولت سابق ارتباط بسیار نزدیک و دوستانهای با احمدینژاد داشت، همانطور که خود میگوید ارتباط او با محمود احمدینژاد به ۳۵ سال پیش برمیگردد اما این روزها زریبافان از دوست صمیمی خود فاصله گرفته است و دیگر ارتباطی با احمدینژاد ندارد.
با اولین تماس تلفنی، وقت گفتگوی تفصیلی را تعیین کرد، برای مصاحبه با او به میدان ونک رفتم. مسعود زریبافان در این گفتگوی سهساعته با اشاره به اینکه این روزها مخالف کاندیداتوری مجدد احمدینژاد است، گفت: اگر احمدینژاد کاندیدای ریاست جمهوری شود، سرنوشتی همچون هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی را پیدا میکند بنابراین از وی میخواهم نقش ارشادی خود را در صحنه سیاسی کشور ایفاء کند. چرا که اگر وارد صحنه شود با کاندیداتوری خود موجب اختلاف شدید در بین اصولگرایان میشود.
وی همچنین با اشاره به اینکه احمدی نژاد سال ۸۴(دولت نهم) با احمدی نژاد سال ۸۸(دولت دهم) کاملا متفاوت بود، گفت: به اعتقاد من آقای احمدینژاد باید رسماً بیاید نسبت به آن تفکرات(تفکر انحرافی) اعلام موضع کند و در مرحله اول شخص احمدینژاد باید افکاری که در کنار ایشان قرار گرفت را نفی کند و بگوید من از آن افکار تبری جستم و آن افکار را قبول ندارم و بعد بگوید من طرفدار ولایتم.
معاون سابق احمدی نژاد، با بیان اینکه آقای احمدینژاد در دولت نهم، احمدینژاد تعامل با دیگران بود، اظهارداشت: من مدارک و مستندات قوی دارم که آقای احمدینژاد علیرغم کملطفی که دوستان اصولگرا کردند بسیار در جهت نزدیک شدن، کمک و اعتماد اصولگرایان پیش رفت.
«بر اساس آمار ثابت میکنم در دولت نهم کسانی که به احمدینژاد رأی نداده بودند حضور داشتند، در دولت دهم هم بودند اما کمتر. در کابینه احمدینژاد (دوره نهم) برخی از اعضای کابینه اصلاً ربطی به آقای احمدینژاد نداشتند اما او به آنها اعتماد کرد و من که در دولتهای نهم و دهم بودم تفاوتهای احمدینژاد را دیدم و معتقدیم آقای احمدینژاد همچنان این ظرفیت را دارد که برگردد و همان آقای احمدینژاد سال ۸۴ با آن ویژگی ولایتمداری، سادهزیستی و کار و تلاش شود»
زربافان می گوید: در دولت نهم فقط بحث، کار، کار، کار، کار، کار، کار بود اما در دولت دهم بحثهای نظری مطرح شد.
«شما تبلیغات احمدینژاد در سال ۸۴ را با سال ۸۸ قیاس کنید، وی در انتخابات سال ۸۴ میگفت: در دولتهای گذشته خدمات شایانی صورت گرفته، ما میخواهیم این کارها و اقدامات را انجام دهیم و حتی بهتر از آنها کار کنیم؛ اما احمدینژاد در دولت دهم آمد آن حرفها را در مجلس زد، آیا نمیدانست آقا مخالف این حرفها است!؟»
بخش اول این گفتگو پیرامون فعالیتهای انتخاباتی محمود احمدینژاد، ارتباط وی با جریان انحرافی و تفاوت دولت نهم و دهم است.
* احمدینژاد کاندیدای ریاست جمهوری شود سرنوشت هاشمیرفسنجانی را پیدا میکند
- شما پیشازاین گفته بودید به صلاح نیست احمدینژاد کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود، چرا به این نتیجه رسیدید؟
زریبافانپیشازاین من یک حرفی کلی زدم و الآن هم میگویم نه احمدینژاد بلکه هاشمیها، میرحسینها، خاتمیها و احمدینژادها یک دوره آمدند و کشورداری کردند. خداوند متعال به آنها فرصت داد و با رأی مردم در مسئولیت اجرایی فعالیت کردند. ببینید آقای هاشمی دو بار در صحنه انتخابات آمد این حضور باعث شد آبروی یک عمر ایشان زیر سؤال برود، اما اگر کنار مینشست و بهعنوان یک شخصیت سیاسی کشور، نظارهگر بود و به عبارتی جنبه ارشادی میگرفت حفظ میشد ولی آمد و در رقابتهای سیاسی تخریب شد. یا مثلاً موسوی ۸ سال نخستوزیر بود و در زمان جنگ خدمت کرد اما دوباره میبینیم هوس میکند که بیاید و با آمدنش چه اتفاقی افتاد! آقای خاتمی هم ۸ سال رئیسجمهور کشور بود، موردعنایت مردم قرار گرفته بود و مردم او را دوست داشتند اما تصمیم گرفت دوباره به قدرت برگردد که ضایع شد و الآن هم منتصب به فتنه ۸۸ است.
آقای احمدینژاد نیز ۸ سال رئیسجمهور بود، حقیقتاً دو شیفته، سه شیفته و روزی ۱۸ الی ۲۰ ساعت کار میکرد و اصلاً وقتش را صرف کارهای شخصی نمیگذاشت همهوقت را در خدمت نظام و مردم قرار میداد و هر کاری که توانست انجام داد. بالاخره من معتقدم کارهای درست و خدمات بسیار زیادی انجام داد اما در حال حاضر این افراد باید کنار بنشینند و نظارهگر باشند و به عبارتی جنبه ارشادی پیدا کنند تا بدینوسیله شخصیت سیاسی، اجتماعیشان حفظ شود و بعد چهرههای جدید با ایدههای جدید وارد شوند.
هنر آدم این است که اگر در مسند قدرت و خدمت قرار گرفت هر چه دارد به کار بگیرد که در همان دوره، آرمانها و اهدافش به نتیجه برسد. ضمن اینکه آقای احمدینژاد سال ۸۴ در تبلیغاتش اعلام کرده بود «باید گردش نخبگان رخ دهد، ایشان معتقد بود باید حلقههای مدیریت در کشور شکسته شود و افراد جدید وارد شوند» و به نظر من یکی از کارهای خوبی که آقای احمدینژاد انجام دادند همین بود که این
احمدینژاد در دولت نهم میگفت: "من آمدهام خوندلهای آقا را بخورم، آمدم اگر هر کس به آقا شلیک میکند، آن شلیک به من بخورد. حالا من بروم این خوندلهایی که میخورم را به آقا منتقل کنم که آقا خوندل بخورند؟حلقهها را شکست و افراد جدید را وارد کرد و این افراد بهعنوان چهرههای خدوم و خدمتگزار و افرادی که قبلاً مسئولیت نداشتند مطرح شدند.
آقای احمدینژاد، هاشمی و خاتمی باید همین مشی را داشته باشند بعد از دوره قانونی، آقای روحانی هم همین رویه را اعمال کند تا افراد جدید وارد شوند تا بتوانند کشور را اداره کنند، این حرف، حرف کلی من است و برای همه مصداق دارد البته چون من رفاقتم با آقای احمدینژاد بیشتر است و با او سابقه دوستی ۳۵ ساله دارم بهعنوان یک دلسوز توصیهام به او بیشتر است. ما احمدینژاد را دوست داریم و با هم زندگی و کار کردیم، ۳۵ سال رفاقت نزدیک داشتیم به همین جهت توصیه میکنم بهگونهای برخورد نکند که این احساس تلقی شود «میخواهد در مجلس دخالت کند یا تصمیم گرفته کاندیدای مجلس و یا ریاست جمهوری آینده شود». آقای احمدینژاد باید بهعنوان استاد دانشگاه و فردی که ۸ سال رئیسجمهور بود و هماکنون هم از تجربیات زیادی در کشورداری برخوردار است، ارشاد و راهنمایی کند. سخنرانی مشفقانه داشته باشد و الحمدالله تاکنون اینگونه بوده است.
* به صلاح احمدینژاد است، کنار بنشیند و نقش ارشادی ایفاء کند
اگر احمدینژاد وارد انتخابات شود قطعاً سرنوشت هاشمی و خاتمی پیدا میکند؛ اگر وارد نشود میتواند بهعنوان یک مشفق سیاسی، یک شخصیت سیاسی، اجتماعی و استاد دانشگاه بر کارها نظارت کند. در کشورهای دیگر هم همینگونه است، مثلاً کسینجر بهعنوان تئوریسین سیاسی اظهارنظر میکند، مقاله مینویسد و سعی میکند افکار نزدیک به خود را حفظ کند. آقای احمدینژاد هم باید کنار بنشیند ولی نقش ارشادی داشته باشد. حتی اگر آقای خاتمی در اتفاقات سال ۸۸ نمیآمد امروز میتوانست بهعنوان چهره ملی در عرصه بینالمللی فعالیت و حرف گفتگوی تمدنها را در دنیا تدوین کند و بهعنوان نماینده کشور ایران سفر میکرد یا آقای احمدینژاد بهعنوان کسی که در دل مردم دنیا محبوبیت پیدا کرده میتواند همین محبوبیت را حفظ کند بهشرط آنکه در عرصههای سیاسی و اجرایی دیگر ورود پیدا نکند چرا که این محبوبیتها به خاطر خلوص وی در کار بود. او (احمدینژاد) خود را سرباز نظام و انقلاب میدانست بنابراین در دل مردم دنیا نفوذ کرد اما اگر وارد این عرصه شود قطعاً بداند آقای احمدینژاد سرنوشتی مثل آقای هاشمی و خاتمی پیدا میکند، البته امیدواریم این اتفاق رخ ندهد ولی این نگرانی برای ما وجود دارد؛ اما اگر وارد نشود میتواند و باید بهعنوان یک مشفق سیاسی، یک شخصیت سیاسی، اجتماعی و استاد دانشگاه بر کارها نظارت کند و بهعنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت و رئیسجمهور سابق سخنرانی کند حتی اگر تخریب شد تخریب نکند و سعی کند کارهای راهبردی انجام دهد و پایههای نظام را محکم کند. پایههای نظام، انقلاب و ولایت است پس روی این بحثها کار کند. به نظر من ورود به مجلس و ریاست جمهوری برای کسایی که قبلاً رئیسجمهور بودند کار بسیار کوچکی است.
* احمدینژاد با کاندیداتوری خود موجب اختلاف شدید در بین اصولگرایان میشود
- اما این روزها، هواداران و نزدیکان احمدینژاد بر حضور و نقشآفرینی بیشتر وی در عرصه سیاسی کشور تأکید میکنند، به نظر شما آیا احمدینژاد دعوت آنها را خواهد پذیرفت و در انتخابات مجلس کاندیدا میشود؟
من معتقدم اگر احمدینژاد همان احمدینژاد زیرک، باهوش و ولایی باشد که معتقد بود «هزاران احمدینژاد، فدای نظام، انقلاب، رهبری و امام شوند» اگر همان احمدینژاد باشد امروز باز این فداکاری را میکند و دیگر نمیآید اگر هم در عرصه حاضر شود قطعاً موجب اختلاف شدید اصولگرایان میشود. به نظر من اگر امروز جناح مخالف (اصلاحطلبان) بعضی مواقع بحث آقای احمدینژاد را مطرح میکنند میخواهند با طرح این مسئله در بین اصولگرایان اختلاف ایجاد کنند لذا معتقدم نباید احمدینژاد در عرصه حاضر شود چون موجب اختلاف شدید میشود. موضوع دوم اینکه آقای احمدینژاد باهوش، زیرک، ولایی و مخلص باید کنار بنشیند و با بزرگواری، خود را برای تاریخ حفظ کند که همه روسای قبلی نیز میتوانستند این کار رو بکنند اما نکردند.
موضوع دیگر اینکه کارنامه دنیوی ما را تاریخ امضا میکند و کار خالصانه و مخلصانه برای خدا ماندگار است و کاری که برای خدا نباشد در تاریخ محو میشود لذا باید مسئولان مراقبت کنند. امروز در مورد آقای احمدینژاد باید ببینیم تاریخ چه مینویسد. بالاخره آقای احمدینژاد درمجموع کارهای بسیار درخشانی انجام داد. غیر از ایرادهایی که در اواخر دولت دهم به خاطر حضور بعضی از افراد در کابینه ایشان رخ داد و متأسفانه آقای احمدینژاد از آنها حمایت کرد اگر این بخش را کنار بگذاریم خدمات صورت گرفته در دولت احمدینژاد در تاریخ و در ذهن مردم ثبت میشود. احمدینژاد با اقداماتی که انجام میدهد در آینده در موردش قضاوت میشود. اینکه امروز دنیا برای ما در چه موردی سوت و کف میزنند مهم نیست مهم این است که تاریخ چه قضاوتی میکند ما معتقدیم افراد در طول تاریخ خدماتی کردند که به نظر خودشان خدمت به کشور بود و مردم در همان موقع میگفتند کار درستی است ولی امروز تاریخ بهعنوان یک خیانت ثبت کرده است، این خیلی مهم است؛ یعنی اتفاقاتی که امروز رخ میدهد، ۱۰ سال ۱۵ سال بعد آن را تحلیل میکنند. ما اگر امروز انرژی هستهای را از دست دهیم شاید تحریمها برداشته شود و طرف مقابل در این زمینه دست از سر ما بردارد و بعد سوگلی ابرقدرتها بشویم که البته نمیشویم اما این تازه اول کار است بعدازآن میگویند فلان تکنولوژی را از دست بدهیم، هوافضا را از دست بدهیم و یواش، یواش میگویند همهچیز را باید از دست بدهید.
* احمدینژاد باید از جریان انحرافی اعلام برائت کند
- تفاوتهای احمدینژاد در دولت نهم و دهم چه بود؟ سردار دهقان که در دولت نهم مسئولیت بنیاد شهید را بر عهده داشت گفته بود: «احمدینژاد در دولت نهم یک شخصیت و در دولت دهم شخصیت دیگر داشت»
به نظر من آقای احمدینژاد یک نیروی مخلص و خدوم بود. البته حضور من که در دولتهای نهم و دهم بودم تفاوتهای احمدینژاد را دیدم و معتقدم آقای احمدینژاد همچنان این ظرفیت را دارد که برگردد و همان احمدینژاد سال ۸۴ با آن ویژگی ولایتمداری، سادهزیستی و کار و تلاش شود.برخی از افراد، اشکالاتی را به کابینه وارد کرد و به اعتقاد من آقای احمدینژاد باید رسماً بیاید نسبت به آن تفکرات اعلام موضع کند و در مرحله اول شخص احمدینژاد باید افکاری که در کنار ایشان قرار گرفت را نفی کند و بگوید من از آن افکار تبری جستم و آن افکار را قبول ندارم و بعد بگوید من طرفدار ولایتم چرا که آن افکار در جهت ولایت و همراه ولایت نیست. احمدینژاد خود آدم ولایتمداری است اما موقعی میتواند بگوید «من ولایتمدارم» که آن افکار غیر ولایی را نفی کرده باشد.
- منظور همان جریان انحرافی در دولت دهم است؟
بله، من آنها را معتقد به ولایت نمیدانم چون با آنها کار کردم و به آن صورت که ما ولایت مطلقه فقیه را قبول داریم آنها قبول ندارند. آقای احمدینژاد در دولت نهم میگفت «احمدینژاد، فدای یک تار موی رهبری، ما باید خاکریزهای جلوی رهبری باشیم که هر کسی جلوی رهبری شلیک کرد به ما بخورد، نباید به رهبری خوندل بدهد» در دولت نهم بعضی مواقع میگفتیم آقای احمدینژاد شما این حرفها و گلههایی که بعضی از دوستان دارند را به حضرت آقا بگویید تا حضرت آقا تذکری بدهند اما او (احمدینژاد) بهشدت برآشفته میشد و میگفت: من، من آمدهام خوندلهای آقا را بخورم، من آمدم اگر کسی میخواهد به آقا خوندل بدهد آن خوندل را بخورم. آمدم اگر هر کس به آقا شلیک میکند، آن شلیک به من بخورد بعداً من بروم این خوندلهایی که میخورم را به آقا منتقل کنم که آقا خوندل بخورند؟ اصلاً راضی نبود.
* احمدینژاد در دولت نهم با دولت دهم کاملاً متفاوت ظاهر شد
این احمدینژاد با احمدینژادی که در سال آخر دولت در مجلس آن حرفها را زد و یا در صداوسیما آن صحبتها را کرد کاملاً متفاوت بود. بالاخره میتوانست این حرفها را خیلی خصوصی به مراجع قضایی و مراجع ذیربط بگوید. آیا او (احمدینژاد) متوجه نبود که این حرفهایش را آقا میشنوند. همین آقای احمدینژاد میگفت: ما کاری کنیم تا تنشها به درون جامعه کشیده نشود، این مردم چه گناهی دارند که باید متحمل دعواهای ما مسئولین باشند!؟ آقای احمدینژاد معتقد بود فضای جامعه باید آرام باشد. شما مناظره و صحبتهای احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ را یکبار دیگر بازبینی کنید وی در آن دوره چه میگفت؟ میگفت: در دولتهای گذشته خدمات شایانی صورت گرفته، ما میخواهیم این کارها را ادامه دهیم و بهتر از آنها کار کنیم. این گفته بسیار فرق میکند با اینکه گفته شود «در گذشته هیچ کاری نشده یا عیبهای گذشته بیان شود» همین کاری که دولت فعلی دارد انجام میدهد و بعد خودش فکر میکند دارد شقالقمر میکند.
یا همین آقای روحانی آمد در اولین مناظره گفت: من برای مبارزه با بداخلاقیها آمدم، خدا رو شکر کرد و خوشحال شدم. برداشتم این بود بالاخره در گذشته بعضی از دوستان آمدند قدیمیها را تخریب کردند، مسئولین قبلی و شخصیتها را تخریب کردند اما همین رئیسجمهور (روحانی) به تخریب گذشته پرداخت و همه بدبختیها را به گردن دولت گذشته انداخت. آقای روحانی، آقای احمدینژاد اگر کاری را در اواخر دولت نهم شروع کرد شما از اول دولت شروع کردید.
من در دولت نهم هم بودم، مدام بحث کار، کار، کار، کار، کار، کار، کار و کار بود و در جلسات میگفتیم آقا فلان موضوع را چه کار کنیم؟ اما یواش، یواش در دولت دهم کار به سمت بحثهای سیاسی و نظری رفت درحالیکه اصلاً کار دولت بحث تئوری نیست، دولت باید تصمیمات اجرایی اتخاذ کند. ازاینرو ما میبینیم که اول موضوع و اهمیت در دولت کار، کار و کار بود اما در اواخر دولت کار، کمرنگ شد.
* احمدی نژاد در دولت نهم در جهت نزدیک شدن، کمک و اعتماد اصولگرایان پیش رفت
- پس گفته سردار دهقان مبنی بر اینکه احمدینژاد ۸۴ با ۸۸ کاملاً متفاوت بود و با دو چهره ظاهر شد درست است
بله، بحث در دولت نهم فقط کار، کار، کار، کار، کار و کار بود و اصلاً در دولت نهم بحث سیاسی مطرح نمیشد حتی مواقعی که آقای احمدینژاد میخواست بحث کند و بگوید آقا شما مراقبت کنید، سادهزیست باشید، برای آن جلسه خاص تشکیل میداد و ساده و مختصر میگفت حتی ارشاد میکرد و در دولت نهم میگفت «مواظب باشید دورتان را آدمهای ناجور نگیرند، سادهزیست باشید، دنبال اسراف نباشید». توصیههای اجرایی و اخلاقی در رأس کار اجرایی بود اما در دولت دهم یواش، یواش بحثهای نظریهپردازی درست شد. مواقعی میدیدیم ساعتها بحثهای تئوریک و نظری در دولت صورت میگرفت.
تفاوت آقای احمدینژاد این بود که از دولت نهم و کار اجرایی به نظریهپردازی روی آورد. او در دولت نهم میگفت سعی کنیم دعواها را مطرح نکنیم و در جامعه نکشانیم در بین مردم مطرح نکنیم، اما چه شد!؟ حرفها که آقای احمدینژاد برای افکار عمومی زد چه چیزی را به همراه داشت؟ چه چیزی دست نظام را گرفت؟ چه عایدی برای نظام داشت؟ ذهن مردم را خراب میکنید بعد هم چیزی عنوان نمیکنید و میگویید «لیست دارید اما ارائه نمیکنید»، شما رأس قدرت بودید بالاخره میتوانستید در جلسه با سران سه قوه این موارد را مطرح کنید اما حرفهایی در مجلس زدید و فیلمی پخش کردید که هیچی عایدی نداشت ما برای چه مخالفیم؟ برای اینکه میگوییم آقای احمدینژاد در دولت نهم، آقای احمدینژاد تعامل با دیگران بود. من مدارک و مستندات قوی دارم که آقای احمدینژاد علیرغم کملطفی که دوستان اصولگرا کردند بسیار در جهت نزدیک شدن، کمک و اعتماد اصولگرایان پیش رفت. من بر اساس آمار ثابت میکنم در دولت نهم کسانی که به احمدینژاد رأی نداده بودند حضور داشتند، در دولت دهم هم بودند اما کمتر. در کابینه احمدینژاد (دوره نهم) برخی از اعضای کابینه اصلاً ربطی به آقای احمدینژاد نداشتند اما او به آنها اعتماد کرد و من که در دولتهای نهم و دهم بودم تفاوتهای احمدینژاد را دیدم و معتقدیم آقای احمدینژاد همچنان این ظرفیت را دارد که برگردد و همان آقای احمدینژاد سال ۸۴ با آن ویژگی ولایتمداری، سادهزیستی و کار و تلاش شود.
منبع: نماینده
با اولین تماس تلفنی، وقت گفتگوی تفصیلی را تعیین کرد، برای مصاحبه با او به میدان ونک رفتم. مسعود زریبافان در این گفتگوی سهساعته با اشاره به اینکه این روزها مخالف کاندیداتوری مجدد احمدینژاد است، گفت: اگر احمدینژاد کاندیدای ریاست جمهوری شود، سرنوشتی همچون هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی را پیدا میکند بنابراین از وی میخواهم نقش ارشادی خود را در صحنه سیاسی کشور ایفاء کند. چرا که اگر وارد صحنه شود با کاندیداتوری خود موجب اختلاف شدید در بین اصولگرایان میشود.
وی همچنین با اشاره به اینکه احمدی نژاد سال ۸۴(دولت نهم) با احمدی نژاد سال ۸۸(دولت دهم) کاملا متفاوت بود، گفت: به اعتقاد من آقای احمدینژاد باید رسماً بیاید نسبت به آن تفکرات(تفکر انحرافی) اعلام موضع کند و در مرحله اول شخص احمدینژاد باید افکاری که در کنار ایشان قرار گرفت را نفی کند و بگوید من از آن افکار تبری جستم و آن افکار را قبول ندارم و بعد بگوید من طرفدار ولایتم.
معاون سابق احمدی نژاد، با بیان اینکه آقای احمدینژاد در دولت نهم، احمدینژاد تعامل با دیگران بود، اظهارداشت: من مدارک و مستندات قوی دارم که آقای احمدینژاد علیرغم کملطفی که دوستان اصولگرا کردند بسیار در جهت نزدیک شدن، کمک و اعتماد اصولگرایان پیش رفت.
«بر اساس آمار ثابت میکنم در دولت نهم کسانی که به احمدینژاد رأی نداده بودند حضور داشتند، در دولت دهم هم بودند اما کمتر. در کابینه احمدینژاد (دوره نهم) برخی از اعضای کابینه اصلاً ربطی به آقای احمدینژاد نداشتند اما او به آنها اعتماد کرد و من که در دولتهای نهم و دهم بودم تفاوتهای احمدینژاد را دیدم و معتقدیم آقای احمدینژاد همچنان این ظرفیت را دارد که برگردد و همان آقای احمدینژاد سال ۸۴ با آن ویژگی ولایتمداری، سادهزیستی و کار و تلاش شود»
زربافان می گوید: در دولت نهم فقط بحث، کار، کار، کار، کار، کار، کار بود اما در دولت دهم بحثهای نظری مطرح شد.
«شما تبلیغات احمدینژاد در سال ۸۴ را با سال ۸۸ قیاس کنید، وی در انتخابات سال ۸۴ میگفت: در دولتهای گذشته خدمات شایانی صورت گرفته، ما میخواهیم این کارها و اقدامات را انجام دهیم و حتی بهتر از آنها کار کنیم؛ اما احمدینژاد در دولت دهم آمد آن حرفها را در مجلس زد، آیا نمیدانست آقا مخالف این حرفها است!؟»
بخش اول این گفتگو پیرامون فعالیتهای انتخاباتی محمود احمدینژاد، ارتباط وی با جریان انحرافی و تفاوت دولت نهم و دهم است.
* احمدینژاد کاندیدای ریاست جمهوری شود سرنوشت هاشمیرفسنجانی را پیدا میکند
- شما پیشازاین گفته بودید به صلاح نیست احمدینژاد کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود، چرا به این نتیجه رسیدید؟
زریبافانپیشازاین من یک حرفی کلی زدم و الآن هم میگویم نه احمدینژاد بلکه هاشمیها، میرحسینها، خاتمیها و احمدینژادها یک دوره آمدند و کشورداری کردند. خداوند متعال به آنها فرصت داد و با رأی مردم در مسئولیت اجرایی فعالیت کردند. ببینید آقای هاشمی دو بار در صحنه انتخابات آمد این حضور باعث شد آبروی یک عمر ایشان زیر سؤال برود، اما اگر کنار مینشست و بهعنوان یک شخصیت سیاسی کشور، نظارهگر بود و به عبارتی جنبه ارشادی میگرفت حفظ میشد ولی آمد و در رقابتهای سیاسی تخریب شد. یا مثلاً موسوی ۸ سال نخستوزیر بود و در زمان جنگ خدمت کرد اما دوباره میبینیم هوس میکند که بیاید و با آمدنش چه اتفاقی افتاد! آقای خاتمی هم ۸ سال رئیسجمهور کشور بود، موردعنایت مردم قرار گرفته بود و مردم او را دوست داشتند اما تصمیم گرفت دوباره به قدرت برگردد که ضایع شد و الآن هم منتصب به فتنه ۸۸ است.
آقای احمدینژاد نیز ۸ سال رئیسجمهور بود، حقیقتاً دو شیفته، سه شیفته و روزی ۱۸ الی ۲۰ ساعت کار میکرد و اصلاً وقتش را صرف کارهای شخصی نمیگذاشت همهوقت را در خدمت نظام و مردم قرار میداد و هر کاری که توانست انجام داد. بالاخره من معتقدم کارهای درست و خدمات بسیار زیادی انجام داد اما در حال حاضر این افراد باید کنار بنشینند و نظارهگر باشند و به عبارتی جنبه ارشادی پیدا کنند تا بدینوسیله شخصیت سیاسی، اجتماعیشان حفظ شود و بعد چهرههای جدید با ایدههای جدید وارد شوند.
هنر آدم این است که اگر در مسند قدرت و خدمت قرار گرفت هر چه دارد به کار بگیرد که در همان دوره، آرمانها و اهدافش به نتیجه برسد. ضمن اینکه آقای احمدینژاد سال ۸۴ در تبلیغاتش اعلام کرده بود «باید گردش نخبگان رخ دهد، ایشان معتقد بود باید حلقههای مدیریت در کشور شکسته شود و افراد جدید وارد شوند» و به نظر من یکی از کارهای خوبی که آقای احمدینژاد انجام دادند همین بود که این
احمدینژاد در دولت نهم میگفت: "من آمدهام خوندلهای آقا را بخورم، آمدم اگر هر کس به آقا شلیک میکند، آن شلیک به من بخورد. حالا من بروم این خوندلهایی که میخورم را به آقا منتقل کنم که آقا خوندل بخورند؟حلقهها را شکست و افراد جدید را وارد کرد و این افراد بهعنوان چهرههای خدوم و خدمتگزار و افرادی که قبلاً مسئولیت نداشتند مطرح شدند.
آقای احمدینژاد، هاشمی و خاتمی باید همین مشی را داشته باشند بعد از دوره قانونی، آقای روحانی هم همین رویه را اعمال کند تا افراد جدید وارد شوند تا بتوانند کشور را اداره کنند، این حرف، حرف کلی من است و برای همه مصداق دارد البته چون من رفاقتم با آقای احمدینژاد بیشتر است و با او سابقه دوستی ۳۵ ساله دارم بهعنوان یک دلسوز توصیهام به او بیشتر است. ما احمدینژاد را دوست داریم و با هم زندگی و کار کردیم، ۳۵ سال رفاقت نزدیک داشتیم به همین جهت توصیه میکنم بهگونهای برخورد نکند که این احساس تلقی شود «میخواهد در مجلس دخالت کند یا تصمیم گرفته کاندیدای مجلس و یا ریاست جمهوری آینده شود». آقای احمدینژاد باید بهعنوان استاد دانشگاه و فردی که ۸ سال رئیسجمهور بود و هماکنون هم از تجربیات زیادی در کشورداری برخوردار است، ارشاد و راهنمایی کند. سخنرانی مشفقانه داشته باشد و الحمدالله تاکنون اینگونه بوده است.
* به صلاح احمدینژاد است، کنار بنشیند و نقش ارشادی ایفاء کند
اگر احمدینژاد وارد انتخابات شود قطعاً سرنوشت هاشمی و خاتمی پیدا میکند؛ اگر وارد نشود میتواند بهعنوان یک مشفق سیاسی، یک شخصیت سیاسی، اجتماعی و استاد دانشگاه بر کارها نظارت کند. در کشورهای دیگر هم همینگونه است، مثلاً کسینجر بهعنوان تئوریسین سیاسی اظهارنظر میکند، مقاله مینویسد و سعی میکند افکار نزدیک به خود را حفظ کند. آقای احمدینژاد هم باید کنار بنشیند ولی نقش ارشادی داشته باشد. حتی اگر آقای خاتمی در اتفاقات سال ۸۸ نمیآمد امروز میتوانست بهعنوان چهره ملی در عرصه بینالمللی فعالیت و حرف گفتگوی تمدنها را در دنیا تدوین کند و بهعنوان نماینده کشور ایران سفر میکرد یا آقای احمدینژاد بهعنوان کسی که در دل مردم دنیا محبوبیت پیدا کرده میتواند همین محبوبیت را حفظ کند بهشرط آنکه در عرصههای سیاسی و اجرایی دیگر ورود پیدا نکند چرا که این محبوبیتها به خاطر خلوص وی در کار بود. او (احمدینژاد) خود را سرباز نظام و انقلاب میدانست بنابراین در دل مردم دنیا نفوذ کرد اما اگر وارد این عرصه شود قطعاً بداند آقای احمدینژاد سرنوشتی مثل آقای هاشمی و خاتمی پیدا میکند، البته امیدواریم این اتفاق رخ ندهد ولی این نگرانی برای ما وجود دارد؛ اما اگر وارد نشود میتواند و باید بهعنوان یک مشفق سیاسی، یک شخصیت سیاسی، اجتماعی و استاد دانشگاه بر کارها نظارت کند و بهعنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت و رئیسجمهور سابق سخنرانی کند حتی اگر تخریب شد تخریب نکند و سعی کند کارهای راهبردی انجام دهد و پایههای نظام را محکم کند. پایههای نظام، انقلاب و ولایت است پس روی این بحثها کار کند. به نظر من ورود به مجلس و ریاست جمهوری برای کسایی که قبلاً رئیسجمهور بودند کار بسیار کوچکی است.
* احمدینژاد با کاندیداتوری خود موجب اختلاف شدید در بین اصولگرایان میشود
- اما این روزها، هواداران و نزدیکان احمدینژاد بر حضور و نقشآفرینی بیشتر وی در عرصه سیاسی کشور تأکید میکنند، به نظر شما آیا احمدینژاد دعوت آنها را خواهد پذیرفت و در انتخابات مجلس کاندیدا میشود؟
من معتقدم اگر احمدینژاد همان احمدینژاد زیرک، باهوش و ولایی باشد که معتقد بود «هزاران احمدینژاد، فدای نظام، انقلاب، رهبری و امام شوند» اگر همان احمدینژاد باشد امروز باز این فداکاری را میکند و دیگر نمیآید اگر هم در عرصه حاضر شود قطعاً موجب اختلاف شدید اصولگرایان میشود. به نظر من اگر امروز جناح مخالف (اصلاحطلبان) بعضی مواقع بحث آقای احمدینژاد را مطرح میکنند میخواهند با طرح این مسئله در بین اصولگرایان اختلاف ایجاد کنند لذا معتقدم نباید احمدینژاد در عرصه حاضر شود چون موجب اختلاف شدید میشود. موضوع دوم اینکه آقای احمدینژاد باهوش، زیرک، ولایی و مخلص باید کنار بنشیند و با بزرگواری، خود را برای تاریخ حفظ کند که همه روسای قبلی نیز میتوانستند این کار رو بکنند اما نکردند.
موضوع دیگر اینکه کارنامه دنیوی ما را تاریخ امضا میکند و کار خالصانه و مخلصانه برای خدا ماندگار است و کاری که برای خدا نباشد در تاریخ محو میشود لذا باید مسئولان مراقبت کنند. امروز در مورد آقای احمدینژاد باید ببینیم تاریخ چه مینویسد. بالاخره آقای احمدینژاد درمجموع کارهای بسیار درخشانی انجام داد. غیر از ایرادهایی که در اواخر دولت دهم به خاطر حضور بعضی از افراد در کابینه ایشان رخ داد و متأسفانه آقای احمدینژاد از آنها حمایت کرد اگر این بخش را کنار بگذاریم خدمات صورت گرفته در دولت احمدینژاد در تاریخ و در ذهن مردم ثبت میشود. احمدینژاد با اقداماتی که انجام میدهد در آینده در موردش قضاوت میشود. اینکه امروز دنیا برای ما در چه موردی سوت و کف میزنند مهم نیست مهم این است که تاریخ چه قضاوتی میکند ما معتقدیم افراد در طول تاریخ خدماتی کردند که به نظر خودشان خدمت به کشور بود و مردم در همان موقع میگفتند کار درستی است ولی امروز تاریخ بهعنوان یک خیانت ثبت کرده است، این خیلی مهم است؛ یعنی اتفاقاتی که امروز رخ میدهد، ۱۰ سال ۱۵ سال بعد آن را تحلیل میکنند. ما اگر امروز انرژی هستهای را از دست دهیم شاید تحریمها برداشته شود و طرف مقابل در این زمینه دست از سر ما بردارد و بعد سوگلی ابرقدرتها بشویم که البته نمیشویم اما این تازه اول کار است بعدازآن میگویند فلان تکنولوژی را از دست بدهیم، هوافضا را از دست بدهیم و یواش، یواش میگویند همهچیز را باید از دست بدهید.
* احمدینژاد باید از جریان انحرافی اعلام برائت کند
- تفاوتهای احمدینژاد در دولت نهم و دهم چه بود؟ سردار دهقان که در دولت نهم مسئولیت بنیاد شهید را بر عهده داشت گفته بود: «احمدینژاد در دولت نهم یک شخصیت و در دولت دهم شخصیت دیگر داشت»
به نظر من آقای احمدینژاد یک نیروی مخلص و خدوم بود. البته حضور من که در دولتهای نهم و دهم بودم تفاوتهای احمدینژاد را دیدم و معتقدم آقای احمدینژاد همچنان این ظرفیت را دارد که برگردد و همان احمدینژاد سال ۸۴ با آن ویژگی ولایتمداری، سادهزیستی و کار و تلاش شود.برخی از افراد، اشکالاتی را به کابینه وارد کرد و به اعتقاد من آقای احمدینژاد باید رسماً بیاید نسبت به آن تفکرات اعلام موضع کند و در مرحله اول شخص احمدینژاد باید افکاری که در کنار ایشان قرار گرفت را نفی کند و بگوید من از آن افکار تبری جستم و آن افکار را قبول ندارم و بعد بگوید من طرفدار ولایتم چرا که آن افکار در جهت ولایت و همراه ولایت نیست. احمدینژاد خود آدم ولایتمداری است اما موقعی میتواند بگوید «من ولایتمدارم» که آن افکار غیر ولایی را نفی کرده باشد.
- منظور همان جریان انحرافی در دولت دهم است؟
بله، من آنها را معتقد به ولایت نمیدانم چون با آنها کار کردم و به آن صورت که ما ولایت مطلقه فقیه را قبول داریم آنها قبول ندارند. آقای احمدینژاد در دولت نهم میگفت «احمدینژاد، فدای یک تار موی رهبری، ما باید خاکریزهای جلوی رهبری باشیم که هر کسی جلوی رهبری شلیک کرد به ما بخورد، نباید به رهبری خوندل بدهد» در دولت نهم بعضی مواقع میگفتیم آقای احمدینژاد شما این حرفها و گلههایی که بعضی از دوستان دارند را به حضرت آقا بگویید تا حضرت آقا تذکری بدهند اما او (احمدینژاد) بهشدت برآشفته میشد و میگفت: من، من آمدهام خوندلهای آقا را بخورم، من آمدم اگر کسی میخواهد به آقا خوندل بدهد آن خوندل را بخورم. آمدم اگر هر کس به آقا شلیک میکند، آن شلیک به من بخورد بعداً من بروم این خوندلهایی که میخورم را به آقا منتقل کنم که آقا خوندل بخورند؟ اصلاً راضی نبود.
* احمدینژاد در دولت نهم با دولت دهم کاملاً متفاوت ظاهر شد
این احمدینژاد با احمدینژادی که در سال آخر دولت در مجلس آن حرفها را زد و یا در صداوسیما آن صحبتها را کرد کاملاً متفاوت بود. بالاخره میتوانست این حرفها را خیلی خصوصی به مراجع قضایی و مراجع ذیربط بگوید. آیا او (احمدینژاد) متوجه نبود که این حرفهایش را آقا میشنوند. همین آقای احمدینژاد میگفت: ما کاری کنیم تا تنشها به درون جامعه کشیده نشود، این مردم چه گناهی دارند که باید متحمل دعواهای ما مسئولین باشند!؟ آقای احمدینژاد معتقد بود فضای جامعه باید آرام باشد. شما مناظره و صحبتهای احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ را یکبار دیگر بازبینی کنید وی در آن دوره چه میگفت؟ میگفت: در دولتهای گذشته خدمات شایانی صورت گرفته، ما میخواهیم این کارها را ادامه دهیم و بهتر از آنها کار کنیم. این گفته بسیار فرق میکند با اینکه گفته شود «در گذشته هیچ کاری نشده یا عیبهای گذشته بیان شود» همین کاری که دولت فعلی دارد انجام میدهد و بعد خودش فکر میکند دارد شقالقمر میکند.
یا همین آقای روحانی آمد در اولین مناظره گفت: من برای مبارزه با بداخلاقیها آمدم، خدا رو شکر کرد و خوشحال شدم. برداشتم این بود بالاخره در گذشته بعضی از دوستان آمدند قدیمیها را تخریب کردند، مسئولین قبلی و شخصیتها را تخریب کردند اما همین رئیسجمهور (روحانی) به تخریب گذشته پرداخت و همه بدبختیها را به گردن دولت گذشته انداخت. آقای روحانی، آقای احمدینژاد اگر کاری را در اواخر دولت نهم شروع کرد شما از اول دولت شروع کردید.
من در دولت نهم هم بودم، مدام بحث کار، کار، کار، کار، کار، کار، کار و کار بود و در جلسات میگفتیم آقا فلان موضوع را چه کار کنیم؟ اما یواش، یواش در دولت دهم کار به سمت بحثهای سیاسی و نظری رفت درحالیکه اصلاً کار دولت بحث تئوری نیست، دولت باید تصمیمات اجرایی اتخاذ کند. ازاینرو ما میبینیم که اول موضوع و اهمیت در دولت کار، کار و کار بود اما در اواخر دولت کار، کمرنگ شد.
* احمدی نژاد در دولت نهم در جهت نزدیک شدن، کمک و اعتماد اصولگرایان پیش رفت
- پس گفته سردار دهقان مبنی بر اینکه احمدینژاد ۸۴ با ۸۸ کاملاً متفاوت بود و با دو چهره ظاهر شد درست است
بله، بحث در دولت نهم فقط کار، کار، کار، کار، کار و کار بود و اصلاً در دولت نهم بحث سیاسی مطرح نمیشد حتی مواقعی که آقای احمدینژاد میخواست بحث کند و بگوید آقا شما مراقبت کنید، سادهزیست باشید، برای آن جلسه خاص تشکیل میداد و ساده و مختصر میگفت حتی ارشاد میکرد و در دولت نهم میگفت «مواظب باشید دورتان را آدمهای ناجور نگیرند، سادهزیست باشید، دنبال اسراف نباشید». توصیههای اجرایی و اخلاقی در رأس کار اجرایی بود اما در دولت دهم یواش، یواش بحثهای نظریهپردازی درست شد. مواقعی میدیدیم ساعتها بحثهای تئوریک و نظری در دولت صورت میگرفت.
تفاوت آقای احمدینژاد این بود که از دولت نهم و کار اجرایی به نظریهپردازی روی آورد. او در دولت نهم میگفت سعی کنیم دعواها را مطرح نکنیم و در جامعه نکشانیم در بین مردم مطرح نکنیم، اما چه شد!؟ حرفها که آقای احمدینژاد برای افکار عمومی زد چه چیزی را به همراه داشت؟ چه چیزی دست نظام را گرفت؟ چه عایدی برای نظام داشت؟ ذهن مردم را خراب میکنید بعد هم چیزی عنوان نمیکنید و میگویید «لیست دارید اما ارائه نمیکنید»، شما رأس قدرت بودید بالاخره میتوانستید در جلسه با سران سه قوه این موارد را مطرح کنید اما حرفهایی در مجلس زدید و فیلمی پخش کردید که هیچی عایدی نداشت ما برای چه مخالفیم؟ برای اینکه میگوییم آقای احمدینژاد در دولت نهم، آقای احمدینژاد تعامل با دیگران بود. من مدارک و مستندات قوی دارم که آقای احمدینژاد علیرغم کملطفی که دوستان اصولگرا کردند بسیار در جهت نزدیک شدن، کمک و اعتماد اصولگرایان پیش رفت. من بر اساس آمار ثابت میکنم در دولت نهم کسانی که به احمدینژاد رأی نداده بودند حضور داشتند، در دولت دهم هم بودند اما کمتر. در کابینه احمدینژاد (دوره نهم) برخی از اعضای کابینه اصلاً ربطی به آقای احمدینژاد نداشتند اما او به آنها اعتماد کرد و من که در دولتهای نهم و دهم بودم تفاوتهای احمدینژاد را دیدم و معتقدیم آقای احمدینژاد همچنان این ظرفیت را دارد که برگردد و همان آقای احمدینژاد سال ۸۴ با آن ویژگی ولایتمداری، سادهزیستی و کار و تلاش شود.
منبع: نماینده