صراط: عفت مرعشی همسر آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش نوشت: آخر شهریور ماه سال ۱۳۴۸ بود. پانزده روز بعد مهدی در منزل جدید چشم به جهان گشود. خوابی که در حرم حضرت علی(ع) دیده بودم ، تعبیر شده بود. محسن که آرزوی داشتن برادر داشت، به آرزوی خود رسید. مهدی ، خیلی بچه سالم و عزیز و دوست داشتنی بود. خانم دکتر منصوریان، پزشک زنان و زایمان ، سه شرطی را که من از ایشان خواستم ، پذیرفت. سپس در بیمارستان کیان وضع حمل کردم . اولین شرط من این بود که خود پزشک در بالینم باشد. دوم اینکه بتوانم همیشه چادرم را به سر داشته باشم. سوم اینکه هیچ مردی حتی نظافتچی مرد، به اتاق من نیاید. ایشان همه آن ها را قبول کرد و انجام داد. شش روز در بیمارستان بستری بودم. بی بی فاطمه ، عمه بچه ها، شب و روز در کنار من در بیمارستان بود و خواهرم اشرف، به منزل ما آمد و از بچه ها نگهداری می کرد.
یک روز که در منزل بودم، سینه ام آبسه کرد و مجبور شدم مجددا در بیمارستان بستری شوم. یک شب در بیمارستان خوابیدم و عمل جراحی کردم.
ناگفته نماند سه ماهی به زمان تولد مهدی مانده بود که نامه ای از آشیخ محمد هاشمیان برای آقای هاشمی رسید. ایشان نوشته بود امام زمان(عج) را درخواب دیدم که فرزند شما پسر است و اسمش مهدی است. من هم بی توجه به این خواب، اول اسم او را مظفر گذاشتم که مورد اعتراض آقای هاشمیان قرار گرفت. با یادآوری ایشان ، ما اسم مهدی را برای نوزاد انتخاب کردیم.
مهدی بچه بسیار شیرین و پرجنب و جوشی بود. همه دوستش داشتند، حتی غریبه ها.
خواهرم اشرف، لباس های زیبا برایش می دوخت. مهدی تپل بود و موهای فرفری داشت. اعضای فامیل چند روزی که او را نمی دیدند ، اظهار دلتنگی می کردند.
یک روز که در منزل بودم، سینه ام آبسه کرد و مجبور شدم مجددا در بیمارستان بستری شوم. یک شب در بیمارستان خوابیدم و عمل جراحی کردم.
ناگفته نماند سه ماهی به زمان تولد مهدی مانده بود که نامه ای از آشیخ محمد هاشمیان برای آقای هاشمی رسید. ایشان نوشته بود امام زمان(عج) را درخواب دیدم که فرزند شما پسر است و اسمش مهدی است. من هم بی توجه به این خواب، اول اسم او را مظفر گذاشتم که مورد اعتراض آقای هاشمیان قرار گرفت. با یادآوری ایشان ، ما اسم مهدی را برای نوزاد انتخاب کردیم.
مهدی بچه بسیار شیرین و پرجنب و جوشی بود. همه دوستش داشتند، حتی غریبه ها.
خواهرم اشرف، لباس های زیبا برایش می دوخت. مهدی تپل بود و موهای فرفری داشت. اعضای فامیل چند روزی که او را نمی دیدند ، اظهار دلتنگی می کردند.
ننه براش بمیره !!!