صراط: «جامجم» در یادداشتی به موضوع سفر وزیر خارجه فرانسه به تهران پرداخت و نوشت:
فرانسه در خاورمیانه کشوری منزوی و دنبالهرو است. چه کسی به یاد دارد که آخرین سفر «اعلان شده» وزیر امور خارجه یا رئیسجمهور فرانسه به خاورمیانه چه وقت بوده است؟ چه کس به یاد دارد که فرانسه در 30 سال اخیر بجز حمایت از متجاوز و فروش اسلحه به منطقه فعالیت خاص دیگری داشته است؟ رژیم صهیونیستی با کمک مستقیم فرانسه به سلاح هستهای دست یافته و به کمک آن توانسته در طول عمر ننگین خود با ارتکاب به انواع جنایات جنگی و بشری «بیمجازات» بماند. فرانسه در زمان حمله صدام حسین به ایران در اقدامی غیرقانونی و جنایت کارانه هواپیماهای پیشرفته تهاجمی میراژ و سوپر اتاندارد و موشکهای ضدکشتی اگزوسه، رادارهای رازیت، توپخانه سنگین در اختیار صدام گذاشت.
سیاست فرانسه در حمایت از متجاوز مربوط به تاریخ نیست. عربستان سعودی 6 فروردین 94 به یمن حمله کرد و سه کشور آمریکا، فرانسه و انگلیس ادامه صدور اسلحه به عربستان را تضمین کردند. از سوی دیگر وزیر امور خارجه فرانسه روز 22 فروردین برای هماهنگ کردن قطعنامه شورای امنیت با مواضع رژیم متجاوز سعودی راهی ریاض شد. چندی بعد قطعنامه ننگین شورای امنیت صادر شد که در آن مردم یمن (قربانیان تجاوز) محکوم شدند. شورای امنیت پس از گذشت قریب به چهار ماه از تجاوز عربستان و کشته و زخمی شدن شمار زیادی از افراد غیرنظامی یمن فقط به همین یک قطعنامه اکتفا کرده است.
و این غیر از سفر رئیسجمهور فرانسه در 21 اردیبهشت امسال به عربستان است که بار دیگر حمایت مستقیم از متجاوز بود. در مذاکرات هستهای نیز فرانسه رسما و علنا منافع رژیم صهیونیستی را نمایندگی کرد، چنانکه فابیوس سال گذشته پس از مذاکرات ژنو ابتدا با سفر به تلآویو اول به تنانیاهو گزارش داد و از آنجا به پاریس عزیمت کرد. هر چند مقامات آمریکایی، آلمانی، انگلیسی هم برای گزارش دادن به تلآویو رفتند و دیروز خانم هلگا اشمید دیپلمات آلمانی و معاون خانم موگرینی تلآویو بود. اما فرانسویها آشکارا میخواستند در مسابقه «چه کسی اسرائیل را بیشتر دوست دارد» برنده باشند. حال فرانسه که هیچ نشانهای از قرابت سیاسی، رویکردی و اجرایی با ایران و چشماندازی برای جبران گذشته نشان نداده، چگونه است که وزیر امورخارجهاش را به ایران میفرستد؟ آن هم فردی که آخرین سفرش به منطقه برای خدمت به متجاوزان سعودی بوده است؟
اتفاقا براساس سنت و رویه اروپایی هم سفر فابیوس به تهران غیرضروری است. در فرهنگ سیاسی ـ حقوقی اروپا مساله مقابله با «بیمجازات ماندن» impunity وجود دارد. مقابله با بیمجازات ماندن به آن معنی است که هرکس (شخص حقوقی و حقیقی) در هر موقعیت و شرایطی باید کیفر اعمال ارتکابی خود را ببیند و لو این کیفر در حد افشای جرم وی و معرفی علنی او باشد. به قول خودشان خطاکار را باید تا در دروازه جهنم دنبال کرد. بر همین اساس تا چند سال پیش پیرمردانی بالای 80 و 90 سال سن را در آمریکای لاتین به اتهام افسر نازی بودن بازداشت میکردند و برای محاکمه به اروپا میفرستادند. مثال اعلای این مساله افشای عکسی از کورت والدهایم است. در زمان انتشار عکس، او رئیسجمهور اتریش و دبیرکل سابق سازمان ملل بود. اروپاییها از والدهایم خواستند استعفا کند و وقتی وی استنکاف کرد، اتریش را تحریم کردند و تا پایان دوره ریاست جمهوری والدهایم، تحریمهای اتریش ملغی نشد.
در مساله سیاست خارجی فرانسه نسبت به ایران، نکته مهم آن است که فرانسه در مقاطعی برای پیروزی در مسابقه «چه کسی اسرائیل را بیشتر دوست دارد» جلودار سیاستهای ضدایرانی بوده است. رویهها و اظهارات خصمانه و جلوداری پاریس در ایرانهراسی و اسلامهراسی را نمیتوان بدون واکنش مناسب نادیده گرفت و این اغماض ممکن است علائم ناخواسته و ناخوشایندی به طرفهای سیاسی کشورمان ارسال کند. بیمجازات ماندن فرانسه یعنی مجوز دادن به سایر عهدشکنان و متجاوزان احتمالی در آینده. اگر فرانسه بیمجازات بماند ایجاد ائتلاف بر ضدکشورمان کمهزینه خواهد ماند و این خلاف مصلحت و عزت نظام است. ممکن است استدلال شود که این توصیه یعنی به لحاظ سیاسی خودمان را تحریم کنیم؛ در حالیکه به دلایل سیاسی و برای تاثیرگذاری در منطقه لزوم ارتباط با فرانسه وجود دارد. در پاسخ میتوان گفت ارتباط داشتن یک مساله است و فرش قرمز پهن کردن مسالهای دیگر. میتوان تلفنی مسائل سیاسی را هماهنگ کرد و میتوان در حاشیه اجلاسهای منطقهای و بینالمللی با طرفهای فرانسوی گفتوگو کرد، اما دعوت به تهران قیمت دارد. عدهای بر آنند که نیازهای فنی و اقتصادی ما را به ارتباط با فرانسه و امثالهم ملزم کنند. با احترام باید گفت که این استدلال برخی خودروسازهاست. خودروسازی ایران اگر از این ارتباطات خیر دیده و مردم ایران از کیفیت این همکاریها راضی هستند که هیچ، اما اگر نیستند این دلیل هم کافی نمینماید. طمع به فرانسه و سایر قدرتهای اروپایی برای انتقال فناوری نیز سرابی بیش نیست. دانش و فناوری را که باعث ارتقای توان ملی شود هیچ کشوری به ما نمیدهد. همانگونه که تا به حال نداده است. اساسا کل داستان مقابله با برنامه هستهای ایران نیز همین بود که به جهت فنی و صنعتی خلع سلاح شویم. والا سال 2003 اعلان کرده بودند که ایران هیچ برنامهای برای تولید بمب اتمی ندارد.
جمهوری اسلامی ایران اهل منطق و تعامل است و همانگونه که مقام معظم رهبری بارها فرمودهاند این تعامل باید متکی بر عزت، حکمت و مصلحت باشد. لذا توافقها، تعاملها و تفاهمها فقط وقتی عزتمندانه و حکیمانه هستند، میتوانند پایدار باشند و علائم درستی را به طرفهای سیاسی ما مخابره کنند.
کشورهایی که با جمهوری اسلامی ایران رفتار نامناسب داشتهاند به لحاظ عددی کم تعدادند، اما گاهی برخی اغماضهای ما آنان را جری میکند. حال که برخی بوی کباب به مشامشان رسیده، فوج فوج وارد ایران میشوند. حکمت و مصلحت آن است که روابط آینده را بر اساس سیاستهای جبرانی و رویکردهای اجرایی و عینی آنان تنظیم کنیم تا مانع ائتلاف کمهزینه آنان بر ضد خودمان در آینده شویم. عیبی ندارد وزیران برخی کشورها چند سال بعد وارد تهران شوند.
عزیزاله شاهمحمدی
سردبیر