صراط: در آخرین روز هفته گذشته سید حسن خمینی در دیدار با سازندگان فیلم کوتاه به نکاتی اشاره کرد که با توجه به نزدیک شدن به جشنواره«روح الله» جای تامل بیشتری دارد.
به گزارش فارس، ایشان در بخشی از سخنان خود با استفاده از کلام بزرگان فلسفه اخلاق گفتند: «توهم علت بی اخلاقی است و در مقابل تخیل به زیست اخلاقی کمک می کند. توهم به این معناست که تصور کنیم خودمان در مرکز هستی قرار داریم. با این وضع توهم نمی دانیم چه بر سر دیگران می آوریم و به عنوان مثال مقاله ای می نویسیم و نمی دانیم چه مصیبتی بر سر دیگران می آید».
و در بخش دیگری با اشاره به فیلمسازان گفتند: «تا زمانی که تعیین نکنید برای چه کسی فیلم می سازید، ذهن خلاق به کار نمی افتد چون باید مشخص کرد که قرار است خیال چه کسی را به کار بگیریم».
سید حسن خمینی در این نشست به نکات دقیقی اشاره کردند که این دقت در کلام بیشتر ما را از عمل ایشان و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) متعجب می کند. ایشان نکاتی از بزرگان فلسفه اخلاق به فیلمسازان گفتند و ای کاش کارشناسی از عرصه مدیریت فرهنگی در مجموعه وی وجود داشت تا به یادگار حضرت روح الله عرض میکرد برای راهبری یک جشنواره هنری باید دقت کرد تا دبیری جشنواره ای که قرار است اعتلای گفتمان امام را رقم بزند به دست تحریف کننده امام خمینی نسپارند.
جناب سید حسن شما در بخشی از سخنان خود به درستی با بیان «توهم» به عنوان مثال از نوشتن مقاله سخن گفتند و اینکه نمی دانیم چه مصیبتی بر سر دیگران می آید، حالا نسبت شما و جشنواره ای که بنام پدربزرگ شما و امام و پیشوای مردم ایران و بنیان گزار انقلاب براه افتاده همینگونه است.
شما مثل نویسنده مقاله ای که نمی داند چه بر سر طرف مقابل می آورد نمی دانید با انتخاب تحریف کننده امام به عنوان دبیر جشنواره چه بر سر امام خمینی (ره) و گفتمان ایشان آورده اید. در این مسئله بزرگان فلسفه اخلاق، اساتید علم مدیریت فرهنگی، اندیشمندان جامعه شناسی و ... همگی اتفاق نظر دارند که خسارت های انتخاب آفریده به عنوان دبیر جشنواره «روح الله» جبران ناپذیر است.
حاج حسن آقا، شما فیلم یک خانواده محترم را دیده اید؟ اگر دیده اید و بازهم محمد آفریده در کنار شما می نشیند و از تپش قلبش در هنگام ورود به جماران سخن می گوید که هیچ اما اگر ندیده اید به شما عرض میکنم یکبار این فیلم ضد گفتمان انقلاب و راه پدربزرگتان را با بزرگان فلسفه اخلاق که شما قبولشان دارید ببینید تا به دقت متوجه فاجعه ای که در حال رقم زدن آن هستید بشوید.
چهره خشنی که فیلم «یک خانواده محترم » به تهیه کنندگی ایشان از بنیانگذار انقلاب در برخی صحنه ها نشان می دهد آنقدر واضح و روشن است که جای شک و شبهه ای در انتخاب نادرست شما و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) باقی نمی گذارد.
وی درباره سوژه هایی که فیلمسازان می توانند به آن بپردازند نیز گفت: «لازم نیست هر فیلمسازی راجع به خود امام خمینی فیلم بسازد بلکه می تواند اتفاقی در حاشیه زندگی امام را بگیرد و از آن فیلم بسازد».
تصور می کنید فیلم هایی که مورد انتخاب جشنواره قرار گرفته همگی مرتبط با شخصیت امام (ره) است؟ برخی از فیلم هایی که در جشنواره انتخاب شده اند در فضای مجازی قابل دانلود هستند و بنابر مشاهدات ما نسبت آنچنانی با امام(ره) ندارند و براحتی می توانستند در جشنواره های دیگری مثل جشنواره «شهر»، «سماء» و ... به نمایش در بیایند. برخی از آثار هم که پس از انتخاب توسط جشنواره ترجیح دادند برای احترام به اهداف بنیانگزار انقلاب از جشنواره ای به دبیری فردی معلوم الحال انصراف بدهند.
میدانیم که شما به آقای رفسنجانی ارادت دارید، لذا می خواهم حداقل به شیوه ایشان عمل کنید. در همین چند روز گذشته کار فائزه هاشمی در دیدارش با آن خانواده بهایی و انتشار عکس هایش آنقدر شنیع و غیر قابل اغماض بود که آقای رفسنجانی پدر ایشان را به نکوهش از دخترش وادار کرد. به جرات می توان گفت انتخاب آفریده به عنوان دبیر جشنواره«روح الله» به همین اندازه غیر قابل گذشت و خسارت های معنوی و فرهنگی آن غیر قابل پیش بینی است. آیا شما کار آقای رفسنجانی را تکرار خواهید کرد؟ آیا شجاعت جبران اشتباه خود را دارید؟
«هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند»
و اما یک نکته در حاشیه بحث اصلی عرض میکنیم و آن اینکه:«هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند». تاکنون به میزانسن دیدارهای های رهبر انقلاب با شاعران و اهالی هنر دقت کرده اید؟ انشاا... در آینده اگر میهمانانی از اهالی هنر به دیدارتان آمدند آنها را پایین پای دیگران ننشانید.
مخاطبانی که فیلم کثیف «یک خانواده محترم» به تهیه کنندگی محمدآفریده، دبیر فعلی جشنواره «روح الله» را ندیده اند می توانند خلاصه داستان آن را در ادامه مطالعه نمایند:
«آرش مرد جوانیست که بعد از 22 سال از پاریس به ایران برای تدریس در دانشگاه شیراز آمده است، اما از دست حراست و نیروهای لباس شخصی زجر میکشد و حتی کتاب سادهاش دربارهی فردوسی مجوز نگرفته است و مجبور است به دانشجویانش در خانه درس بدهد؛ وضعیت به قدری تنگ است که در کلاسش دوربین مخفی کار گذاشتهاند و جزوات تکثیر شده از درسش توسط لباس شخصیها جمع میشود.
آرش از خفقان موجود به تنگ آمده و تصمیم میگیرد به کشور فرانسه بازگردد، اما به علت نداشتن پایان خدمت مجبور است در ایران بماند؛ آرش برادر شهیدی به نام امیر دارد. این نسبت میتواند برایش معافی بیاورد.
نکتهای که برادر زادهاش به او میگوید؛ برادر زادهی آرش از تهران به دیدنش آمده است؛ او پسر برادر ناتنی آرش است و آمده است تا او را به دیدن پدربزرگ (پدر آرش) ببرد؛ پدربزرگ (پدر آرش) در بستر بیماری است. همین اتفاق کلید فلاشبکهایی است که گذشته آرش را باز میکند؛ آرش و امیر فرزندان مردی هستند که دائماً پای سخنرانیهای امام است.
همهجا عکس امام زده، حتی جلوی در بقالی و همواره آهنگهای انقلابی پخش میکند، اما محتکری است کثیف؛ فرزندانش را کتک میزند و همسرش را به عنوان دیوانه به بیمارستان میسپرد؛ امیر نوجوان (برادر بزرگتر آرش) از این فشار پدر میگریزد؛ اما به جای آنکه بنا به سفارش مادر به شیراز برود، سر از جبهه درآورده و شهید میشود.
پدر زن دیگری اختیار میکند و آرش صاحب یک برادر ناتنیِ لنگ میشود؛ برادری که در همان سنین نوجوانی به دوست و عشق کودکیِ آرش تجاوز میکند و تصاحبش مینماید.؛بعد از این اتفاق آرش راهی فرانسه شده و مقیم میشود و مادر نیز با مرخصی از تیمارستان پدر را ترک میکند و به شیراز میرود.
در آینده و با بازگشت آرش از فرانسه میبینیم که برادر ناتنیِ لنگ خودش را جانباز معرفی کرده و از همین طریق و همچنین با سوءاستفاده از برادر شهیدش(امیر) صاحب سرمایه هنگفتی شده و زهره (دختری که در کودکی مورد تعارض قرار گرفت) نیز زن برادر ناتنی شده است؛ در خانه برادرنانتی و زهره نیز پر است از عکس امام و رهبری و کعبه! و از ظواهر امر پیداست که زهره به شدت به شرعیات و اصول دینی پایبند است؛ اما مریض است و مبتلا به وسواس و دائما به شکل حقارتباری مشغول شستن خانه(به نجسی و پاکی خیلی معتقد است!)
در ادامه متوجه میشویم که پدر آرش برایش پنجاه میلیارد ارث گذاشته است؛ برادر ناتنی و پسرش، آرش را دزدیده و زندانی میکنند؛ از ظاهر زندان هم پیداست که جایی دولتیست و از وضعیت آرش هم چنین به نظر میرسد که مورد تجاوز قرارگرفته است؛ در نهایت آرش مجبور میشود وکالت داده و از خیر ارثیه بگذرد تا زنده بماند اما در مسیر فرودگاه از خیر پاسپورت جمهوری اسلامی میگذرد و به اجتماع مردمی میپیوندد که گویا به اعتراض آمدهاند؛ اعتراضی که به شدت خلاف اعتقاد برادر ناتنی است.»
برادر حالت عجیب خراب است