صراط: سیدمرتضی نبوی در 6 آذر 1326 در محله مسجد محمدیه قزوین، در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی پس از دریافت دیپلم در سال 1345 وارد دانشکده فنی تهران شد و پس از پنج سال موفق به دریافت مدرک فوقلیسانس از آن دانشگاه شد. در همین سالها وی با سازمان مجاهدین خلق آشنا و با سازمان مذکور ارتباط برقرار کرد. نبوی در اواخر مهر 1352 دستگیر شد و دو سال را در زندان قصر و اوین گذراند و سپس آزاد شد.
نبوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد و در همان ایام مسئول تأسیس دفتر حزب در قزوین شد. وی در کابینه محمدجواد باهنر وزیر پست و تلگراف و تلفن شد و در کابینه بعدی در سمت خود باقی ماند. در دولت میرحسین موسوی نیز مسئولیت این وزارتخانه را بهعهده داشت اما از آنجا که همکاری با موسوی چندان برای وی دلچسب نبود از این سمت استعفا داد.
مرتضی نبوی در دورههای چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران بود و از اواخر دوره پنجم به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و هنوز با آن مجمع همکاری دارد.
بهمناسبت نخستین سالگرد ارتحال آیتالله هاشمیرفسنجانی بهسراغ این عضو قدیمی مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتیم تا بازخوانی از حیات سیاسی فردی را داشته باشیم که بیش از 27 سال ریاست مجمع تشخیص را بهعهده داشت.
در ادامه مصاحبه خبرگزاری تسنیم با سیدمرتضی نبوی را میخوانید.
تسنیم: بسماللهالرحمنالرحیم. ممنون از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. برای شروع توضیحی درباره ارتباط و آشنایی خود با مرحوم هاشمی رفسنجانی، چه در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن بفرمایید.
نبوی: بنده در ابتدا برای آقای هاشمی آرزوی رحمت الهی دارم و امیدواریم خداوند پاداش خدمات ایشان به انقلاب اسلامی را برای ایشان منظور کند.
اولین بار ایشان را در دوران دانشجویی بین سالهای 45 تا 50 در دانشکده فنی دانشگاه تهران دیدم. خاطرم است که در آن ایام مرحوم هاشمی برای سخنرانی به آمفیتئاتر دانشکده فنی آمده بود و بنده برای اولین بار ایشان را در آنجا دیدم. با توجه به اینکه در آن زمان پای صحبت دیگر علما و وعاظ نیز مینشستم، اما سخنرانی ایشان برای بنده تازگی و جذابیت خاصی داشت. وقتی سخنرانی ایشان را با دیگر سخنرانیها مقایسه میکردم، میدیدم که یک نوآوری و تازگی خاصی داشت. بار دوم در آمفیتئاتر کوی دانشگاه تهران در محله امیرآباد شاهد سخنرانی ایشان بودم.
بنده در سالهای 52 تا 54 زندان بودم. آقای سیداحمد نصری هم که از بستگان ما هستند، در آن برهه زندان بود. وقتی از زندان بیرون آمدیم، یک شب بهاتفاق آقای نصری به منزل مرحوم هاشمی رفتیم که منزل ایشان آن زمان در خیابان حکمت منطقه قیطریه قرار داشت. در آن جلسه صحبتهای زیادی درباره انقلاب شد. آنجا بود که از مرحوم هاشمی برای اولین بار موضوع تشکیل حزبی نیمهمخفی و نیمهعلنی را شنیدیم. در حقیقت مرحوم هاشمی و دوستانشان تصمیم داشتند حزب جمهوری اسلامی ایران را تأسیس کنند تا این حزب محلی برای تربیت کادر باشد تا چنانچه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، کادر مناسبی برای اداره انقلاب وجود داشته باشد البته باید این نکته را گفت که در آن برهه هیچ کس فکر نمیکرد که انقلاب با آن سرعت به پیروزی برسد.
در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی خبر تأسیس حزب جمهوری اسلامی اعلام شد و بنده نیز از افرادی بودم که بهسرعت عضو این حزب شدم و فعالیتهای سیاسی خود را در آنجا آغاز کردم. از آن زمان آشنایی بیشتری با شهید بزرگوار بهشتی، شهید باهنر، مقام معظم رهبری و آقای موسوی اردبیلی که البته قبل از انقلاب هم با ایشان ارتباط داشتم و به مسجد ایشان میرفتم، باز شد.
تسنیم: دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی پس از پایان جنگ تحمیلی بود و دولت ایشان نیز به دولت سازندگی معروف شد. بفرمایید دولت آقای هاشمی کنار مسئله سازندگی، تا چهاندازه به مباحث فرهنگی اهمیت میداد؟
نبوی: همانطور که اشاره کردید دولت ایشان به دولت سازندگی معروف شد. دولت ایشان با پذیرش قطعنامه 598 همزمان و قرار شد کشور وارد بازسازی ویرانههای جنگ شود و پیشرفت کشور آغاز شد. پیش از آن مرحوم هاشمی رئیس مجلس بود و در تهیه و تصویب برنامه 5ساله اول توسعه نقش اساسی را داشت و بعد هم برای رئیسجمهور شدن، برنامه داشتند. آقای هاشمی که رئیس جمهور شد، آغاز بازسازی و سازندگی در کشور بود.
همچنین مرحوم هاشمی دولت خود را دولت کار معرفی کرده بود و از وزرای خود انتظار داشت که بیشتر کار کنند و کمتر به مباحث سیاسی بپردازند و مشغول سازندگی و بازسازی اقتصاد کشور شوند و میگفتند "خودم سیاسی هستم و پاسخگوی مسائل سیاسی هستم".
درباره مسائل فرهنگی هم اعتقاد مرحوم هاشمی این بود که به دولت چندان ارتباطی ندارد و وظیفه روحانیت است. اما وقتی که دولت ایشان کار خود را شروع کرد، مشخص شد مشرب آقای هاشمی در اداره کشور مشرب بازی است و اعتقادی به سختگیری در مسائل فرهنگی و مقید کردن افراد جامعه به ارزشهایی که در زمان دفاع مقدس بسیار پررنگ و باارزش بود، نداشتند. بعضی از این مطالب را هم در نماز جمعه بازتاب دادند، مثلاً میگفتند "بسیجیها حالا باید اورک های خود را درآورند"، و یا صحبتهایی در مورد مانور تجمل مطرح میکردند و یا میگفتند "چه ایرادی دارد خانمها کت و دامن بپوشند و حجاب نباید منحصر به چادر باشد". بنابراین دولت اهتمامی به اینکه پیگیری کند تا ارزشهای اسلامی و انقلابی در جامعه مورد توجه قرار گیرد، نداشت.
در مجموع میتوان گفت که فضا نسبت به 10 سال اول انقلاب و دفاع مقدس بهتعبیری باز شد و پس از آن هم خانم فائزه هاشمی الگویی را در جامعه ترویج کرد و طرفدارانی هم پیدا کرد و گروهی که احساس میکردند در دهه اول انقلاب محدود شدهاند، طرفدار این رویکرد شدند. در آن دوران گفتند خانمها میتوانند در جامعه دوچرخهسواری کنند و یا فرم جدیدی از حجاب را رواج دادند که در مجموع رعایت ارزشهای اسلامی و انقلابی بهنوعی کمرنگ شد.
یادم است که آن روزها این مسائل برای نیروهای انقلابی سخت بود که ماهوارهها آزاد باشد و دیش ماهوارهها در پشتبام خانهها نصب شود اما هرچه ما نمایندگان مجلس چهارم منتظر ماندیم و مطالبه کردیم تا دولت هاشمی لایحهای برای محدود کردن ماهوارهها تقدیم مجلس کند، نتیجهای نداشت و دولت به این کار اقدام نکرد و خود مجلس طرحی را به تصویب رساند که طبق آن استفاده از ماهواره محدوده به استفاده مثبت از آن شود.
نکته دیگر نوع سلوک و رفتار مدیران دولتی در آن دوران بود. در آن ایام با این فرهنگ مواجه بودیم که مدیرانی که با آقای هاشمی همکاری میکردند، استاندارد مدیریت برای خود تعریف کردند و گفتند "در یک محیط کار باید این استانداردها و تشریفات رعایت شود. سطح زندگی مدیران باید بهسمت برخورداری برود و مدیران بهازای زحمتی که میکشند، باید برخوردارتر از طبقات دیگر جامعه زندگی کنند."، نتیجه این شد که شکافی میان مردم و دولت کارگزاران ایجاد شد.
آقای هاشمی با اهتمامی که در امر سازندگی داشت، در تأمین کالاهای کوپنی کوتاهیهایی کرد و فشار بر مردم افزایش یافت. در نهایت نارضایتیهایی در جامعه رخ داد و منجر به اعتراضاتی در برخی شهرها از جمله اطراف تهران و قزوین شد، در واقع دولت در حال آزاد کردن قیمت برخی کالاها بود، چراکه در زمان جنگ بسیاری از نرخها رسمی و دولتی بود و توسط تعزیرات حکومتی تعیین میشد و این نهاد در دولت آقای هاشمی تعطیل شد اما پس از ناآرامیها و نارضایتیهایی که بهوجود آمد، سازمان تعزیرات حکومتی دوباره فعال شد.
تسنیم: در صحبتهایتان به رواج رفتار اشرافی میان مدیران دولت سازندگی اشاره کردید. رفتار اشرافی مدیران تغییراتی را در زندگی مردم و مسئولان گذاشت، این تغییرات تا چهحد در سطح جامعه ملموس بود؟ لطفاً در این باره بیشتر برای ما بگویید.
نبوی: بسیاری از مسئولینی که در دوران دفاع مقدس هم بودند، بهنوعی در دولت ایشان تغییر موضع دادند و در دولت سازندگی، همکار آقای هاشمی شدند. این افراد از همان ابتدا حتی در دوران دفاع مقدس به رانتهای دولت عادت کرده بودند و یک اشرافیت جدیدی را در جمهوری اسلامی شکل دادند. این طیف برای خود امتیازاتی قائل شدند و سطح زندگی آنها با مردم زیاد شد که همین موضوع باعث دلخوری مردم شده بود چراکه انتظار نداشتند که پس از انقلاب اسلامی چنین اتفاقاتی بیفتد.
بهطور مثال شهرداری وقت تهران با اتخاذ تصمیمات غلط سبب شد هزینههای زندگی در تهران بهشدت بالا برود و گروهی از مردمی که در تهران زندگی میکردند، مجبور شدند به حاشیههای شهر کوچ کنند. با این اتفاقات چنین تلقی شد که آقای هاشمی نسبت به عدالت اجتماعی بیتوجه است. با این نارضایتیهایی هم که ایجاد شد، مقام معظم رهبری تذکراتی را دادند که نتیجه این تذکرات بازگشت نظارتها و فعالیت مجدد تعزیرات حکومتی بود.
همچنین نوعی تلقی از کارآمدی در مدیریت این شد که همکاران آقای هاشمی برای اینکه کارها را سریعتر پیش ببرند، کمتر قوانین و ضوابط را رعایت کنند. در واقع بهنوعی گریز از قانون رخ داد آن هم با این عنوان که اگر کسی بتواند با دور زدن قانون کارها را سریعتر پیش ببرد، فردی کارآمدتر است. در این زمینه جملهای را از شهردار زمان ایشان بهخاطر دارم که گفت "تیغ لودر شهرداری از قانون تیزتر است". این شهردار کسی بود که وقتی سر کار آمد نارضایتی در تهران بسیار زیاد شد.
تسنیم: یعنی از این دوران تغییراتی در سبک زندگی مردم از جمله نوع پوشش و علاقه به اشرافیگری و رفاهزدگی ایجاد شد.
نبوی:بهاعتقاد بنده پایه این تفکرات در همان دوران دفاع مقدس شکل گرفته بود. دولتمردان دفاع مقدس هم در همان شرایط از رانتهای دولتی استفاده کردند و اکثر مدیران دولت آقای هاشمی همان دولتمردان زمان دفاع مقدس بودند، بهعنوان مثال در آن دوران اجناس زیادی چندنرخی بود، مثلاً نرخ دولتی خودرو با نرخ آزاد آن اختلاف چندبرابری داشت و مدیران سهمیه داشتند و میتوانستند با نرخ دولتی و رسمی خودرو بگیرند. این موضوع در مورد مصالح ساختمانی و لوازم خانگی هم وجود داشت.
در واقع در شرایطی که افراد عادی برای دریافت این اجناس بهنرخ رسمی و دولتی باید مدتها در صف انتظار میماندند، مدیران دولتی بهشکل سهمیهای، این تسهیلات را بدون صف دریافت میکردند. در مورد دریافت زمین در سطح شهر تهران بهویژه مناطق خوشآبوهوا آن هم مدیران دولتی بسیار فعال بودند و از این امتیازات بهشکل ویژه استفاده کردند. نکته جالب این بود که در زمان آقای هاشمی این امتیازات را بهعنوان استانداردهای مدیریت تعریف کردند.
تسنیم: اصلاحطلبان یا همان جناح چپ سابق، در دهه 70 انتقادات تندی نسبت به آقای هاشمی داشتند و از تعابیری مثل عالیجناب سرخپوش برای ایشان استفاده میکردند، آن هم در شرایطی که چنین انتقاداتی به مرحوم هاشمی در جامعه بیسابقه بود. اما همین جریان در اواسط دهه 80 بهویژه در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 از آقای هاشمی حمایت کردند. آیا این تغییر رویکرد، تغییر مواضع آقای هاشمی بود؟
نبوی: من اینجا باید یک سابقه تاریخی بگویم تا موضوع روشن شود. اوایل انقلاب یعنی در آستانه تشکیل مجلس سوم، مجمع روحانیون مبارز تأسیس شد، در واقع برخی از روحانیونی که عضو جامعه روحانیت مبارز بودند، مثل آقایان کروبی، دعایی، خاتمی و... این حزب را تشکیل دادند. حضرت امام(ره) هم تأسیس این مجمع را تأیید کردند.
در دوره نخستوزیری مهندس موسوی این افراد وارد مجلس سوم شدند و اکثریت مجلس را پیدا کردند و خود را بهعنوان طیف چپ معرفی کردند چون میگفتند طرفدار اقتصاد دولتی هستند یعنی از مواضع اقتصادی نخست وزیر وقت یعنی مهندس موسوی حمایت میکردند که میخواستند اقتصاد را دولتی کنند. این مجمع رقیب خود را جریان راست معرفی میکرد چون این جریان با دولتی کردن زندگی مردم مخالف بود. جریان راست میگفت اینکه در زمان جنگ برخی اقلام اساسی توسط دولت بهشکل کوپنی به مردم داده شود، ایرادی ندارد اما اینکه دولت روی همه زندگی مردم دست بگذارد و زندگی مردم را کنترل دولتی داشته باشد، صحیح نیست.
طیف چپ در سال 76 تغییر نام داد و خود را اصلاحطلبان معرفی کردند. در اوایل انقلاب طیف چپ و کارگزاران با هم بودند و هردو در قالب طیف چپ تعریف میشدند اما پس از پذیرش قطعنامه 598 و ورود به مرحله سازندگی، طیف چپ به دو دسته تقسیم شدند؛ یک قسمت همچنان به اقتصاد دولتی تأکید داشتند و طیف دیگر میگفتند "این اعتقاد ما فقط مربوط به زمان جنگ بود که در رأس این جریان خود آقای هاشمی قرار داشت".
آقای هاشمی در زمان جنگ وقتی به نماز جمعه میآمد، موضع اقتصادی دولت مهندس موسوی را تئوریزه میکرد اما پس از جنگ، نظر ایشان عوض شد. یک سری از چهرههای طیف چپ هم وارد دولت آقای هاشمی شدند و بهنوعی به شخصیتهای سوپر راست تبدیل شدند، البته بهتعبیر خود آنها تبدیل به چپ جدید شدند و در اواخر دولت اول آقای هاشمی، حزب کارگزاران سازندگی را تشکیل دادند. پس اعضای حزب کارگزاران سازندگی هم جزو چپهای سابق بودند.
علت تشکیل حزب کارگزاران سازندگی برای این بود که میگفتند اکثریت مجلس چهارم که جناح راست و از اعضای جامعه روحانیت مبارز بودند، با دولت بد برخورد کردند و در حالی که قرار بوده مطیع دولت باشند اما منتقد دولت شدند. البته مجلس چهارم بهخلاف مجلس سوم تنش زیادی با دولت آقای هاشمی نداشت اما در مواقعی که فکر میکرد به مردم فشار میآید، در مقابل تصمیمات دولت هاشمی ایستادگی میکرد که همین مخالفتها برای دولتمردان آقای هاشمی سخت بود، بنابراین گفتند "حزب کارگزاران را تشکیل میدهیم تا اکثریت مجلس پنجم طرفدار سردار سازندگی باشند". البته در مجلس پنجم هم اکثریت با طرفداران جامعه روحانیت مبارز بود اما چهرههای جدید وابسته به کارگزاران همچون فائزه هاشمی، آقای مرعشی، مجید انصاری و برخی از اعضای خانه کارگر هم وارد مجلس شدند.
وقتی به انتخابات سال 76 رسیدیم، آقای ناطقنوری که ریاست مجلس چهارم و پنجم را بهعهده داشت، از طرف جامعه روحانیت مبارز کاندیدای ریاست جمهوری شد و از آن طرف هم آقای خاتمی که مورد حمایت مجمع روحانیون مبارز و طیف چپ بود، کاندیدای ریاستجمهوری شد. البته ناگفته نماند که آقای خاتمی بهعنوان چهرهای مستقل وارد عرصه انتخابات شد.
نکتهای که اتفاق افتاد این بود که آقای هاشمی که خود از اعضای جامعه روحانیت مبارز بود، با کاندیداتوری آقای ناطقنوری برای ریاستجمهوری بهشدت مخالف بود. از طرفی جناح چپ که ارگان آنها روزنامه سلام بود، در دوران آقای هاشمی بهشدت علیه ایشان موضع میگرفت و منتقد شدید سیاستهای اقتصادی دولت آقای هاشمی بود. پس در این شرایط آقای خاتمی از طیف چپ سابق و آقای ناطق از جناح راست وارد عرصه رقابت شدند.
از آنجا که آقای هاشمی مخالف کاندیداتوری آقای ناطق بود، در نتیجه کارگزاران یعنی طرفداران آقای هاشمی هم نهتنها از ناطقنوری حمایت نکردند بلکه پشت سر آقای خاتمی قرار گرفتند یعنی دوباره چپهای سنتی و جدید به هم ملحق شدند و در انتخابات با هم ائتلاف کردند و پیروز هم شدند.
حتی آقای هاشمی در نماز جمعه بهنوعی ضربهای به آقای ناطق نوری زد و گفت "من جلوی تقلب را میگیرم". چون در آن ایام شایعه شده بود که قرار است در انتخابات تقلب شود و ایشان گفت "من اجازه تقلب نمیدهم" و مهر تأییدی بر احتمال تقلب در انتخابات زد. همین موضوع در افکار عمومی سبب شد تا مردم بهسمت آقای خاتمی بروند.
پس از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات 76 زمان تشکیل مجلس ششم فرا رسید. در آن ایام حزب کارگزاران و جریان چپ لیست مشترکی برای حضور در انتخابات مجلس ششم دادند. در آن دوران که آقای هاشمی، ناآرامیهایی را که پس از انتخابات 76 در کشور رخ داده بود، حس کرد، تصمیم گرفت کاندیدای مجلس شود تا بهواسطه حضور در جایگاه ریاست مجلس، این اوضاع را کنترل کند.
اینجا بود که جریان اصلاحطلب جدید و طرفداران آقای خاتمی نمکنشناسی کردند و پشتیبان خود در انتخابات 76 را بهباد نقد گرفته مورد حمله قرار دادند و توسط نشریههای متعدد خود اتهامات زیادی را متوجه آقای هاشمی کردند و گفتند ایشان عالیجناب سرخپوش است و در قتلهای زنجیرهای نقش دارد. آنها نمیخواستند آقای هاشمی وارد مجلس شود، تهدید هم کرده بودند که "نمیگذاریم وارد مجلس شوید."، چون نگران بودند ایشان رئیس مجلس شود و ابتکار عمل مجلس دیگر در دست اصلاحطلبان رادیکال نباشد بنابراین طرفدار خود در انتخابات ریاست جمهوری را به این صورت مورد حملات شدید و تهمت و افترا قرار دادند.
تسنیم: تحلیل شما از عدمحمایت مرحوم هاشمی از آقای ناطقنوری در انتخابات 76 چیست، با اینکه هر دو عضو جامعه روحانیت مبارز بودند؟
نبوی: شاید علت آن نوع مدیریت آقای ناطقنوری در مجلس چهارم بود. روحانیت مبارز در مجلس چهارم با شعار "پیروی از خط امام، اطاعت از مقام معظم رهبری و حمایت از هاشمی" وارد صحنه شد. دولت آقای هاشمی هم از این جریان برای ورود به مجلس حمایت کرده بود، در نهایت هم لیست جامعه روحانیت مبارز پیروز انتخابات مجلس چهارم شد. وقتی مجلس چهارم تشکیل شد، انتظار آقای هاشمی این بود که این مجلس از ایشان اطاعت کند. در حالی که شعار این جریان، اطاعت از رهبری و حمایت از هاشمی بود، بنابراین این اختلاف نظر عاملی برای مخالفت آقای هاشمی با کاندیداتوری آقای ناطق شد.
آقای هاشمی معتقد بود که نهتنها آقای ناطق مانند کارگزاران سازندگی مطیع ایشان نیست بلکه در جاهایی هم به عملکرد دولت انتقاد دارد. گرچه آقای ناطق در بیان نظرات خود حرمت آقای هاشمی را بسیار حفظ میکرد و حتی خود را بهنوعی نوچه ایشان معرفی میکرد ولی این مسئله در اذهان عمومی نتیجه عکس داشت و مردم میگفتند "«ما نوچه هاشمی را نمیخواهیم»، چراکه از وضع موجود ناراضی هستیم و میخواهیم وضع موجود تغییر کند". در آن برهه هم آقای خاتمی مظهر تغییر بود. آقای هاشمی هم نوع سلوک آقای ناطق را قبول نداشت و به همین دلیل حمایت نکرد.
تسنیم: در انتخابات مجلس ششم شاهد موج تخریب آقای هاشمی توسط اصلاحطلبان بودیم ولی در سال 84 همین طیف تبدیل به اصلیترین حامی ایشان شدند. این تغییر رویکرد آیا حاصل تغییر در شخص آقای هاشمی بود؟
نبوی: در حقیقت آقای هاشمی یک سلوک سیاسی داشت و باید بگوییم که ایشان یک نخبه فوقالعاده سیاسی هم بود یعنی با مهرههای مختلف در شطرنج سیاست بازی میکرد، بنابراین اینکه رفتارهای دوگانهای را از یک طیف نسبت به آقای هاشمی شاهد باشیم، اتفاق عجیبی برای آقای هاشمی نبود.
طیف اصلاحات همیشه مدعی بود که رأی قاطع مردم را پشت سر خود دارد و اگر هم مجلس هفتم را به طیف اصولگرا واگذار کرده، مثلاً بهدلیل نقش شورای نگهبان بود. آنها میگفتند "اگر تریبون و کاندیدا داشته باشیم، حتماً رأی میآوریم" بنابراین آقای معین را در انتخابات ریاستجمهوری 84 نامزد خود معرفی کردند. ابتدا هم شورای نگهبان صلاحیت آقای معین را تأیید نکرد ولی پس از حکم حکومتی مقام معظم رهبری صلاحیت وی تأیید شد و با صراحت هم از صدا و سیما تمام حرفهای خود را با مردم زد اما در انتخابات رأی نیاورد، اینجا بود که اصلاحطلبان متوجه شدند جامعه از آنها عبور کرده است و اگر در سال 76 هم به آقای خاتمی رأی داده، بهدنبال تغییر فشار اقتصادی دوران آقای هاشمی بوده است.
حتی در دولت اول آقای خاتمی برخی طرفداران ایشان میگفتند "ما اصلاً وعده تغییر وضع موجود را نداده بودیم و هدف ما توسعه سیاسی بود" که آن اتفاقات در سالهای 76، 77 و 78 در کشور رخ داد، بنابراین در سال 84 مردم با رأی خود نشان دادند که از اصلاحطلبان رادیکال عبور کردهاند و اصلاحطلبان هم متوجه شدند که قافیه را بدجور باختند و احمدینژادی رأی آورد که رقیب اصلی آقای هاشمی بود.
آقای هاشمی هم از احمدینژاد دل پری داشت و از طرفی از جریان اصولگرا و راست سنتی هم فاصله گرفته بود و حتی از کاندیدای این جریان یعنی آقای ناطق حمایت نکرده بود، بنابراین پس از این انتخابات هم اصلاحطلبان احساس کردند مهره مهمی همچون آقای هاشمی را از دست دادهاند و هم آقای هاشمی هم برای بازی در صحنه سیاست با این طیف مرافقتی را انجام داد و بهنوعی از آنها حمایت کرد، ضمن اینکه با رفتارهای رادیکال این جریان موافق نبود.
تسنیم: عملکرد آقای هاشمی را در فتنه 88 چگونه ارزیابی میکنید؟
نبوی: برای بررسی فتنه 88 اگر بخواهیم فلشبکی به گذشته داشته باشیم باید گفت اصلاحطلبان سال 78 یک بار شانس خود را در اجرای انقلاب رنگی امتحان کردند و با استفاده از رسانههای زنجیرهای خود و آوردن طرفدارانشان به کف خیابان، تلاش کردند انقلاب رنگی راه بیندازند. بهانه آنها هم طرحی بود که در مجلس پنجم درباره اصلاح قانون مطبوعات مطرح شده بود که روزنامه سلام آن را بهانه و ادعا کرد این طرح مربوط به وزارت اطلاعات است. بعد هم گفتند "ما در مقابل آن ساکت نمینشینیم". این مسائل منجر به اتفاقات کوی دانشگاه، دانشگاه تهران شد و پس از آن در روز 18 تیر 78 در تهران و برخی شهرها تجمعاتی برگزار شد و این آشوبها تا 23 تیر ادامه یافت.
آن زمان آقای روحانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، سفر بود و شب 23 تیرماه بهمحض برگشتن از سفر، اذن ورود بسیج به میدان را داد که با ورود بسیج غائله بهسرعت جمع شد. 23 تیرماه هم با حضور پرشور مردم در راهپیمایی و سخنرانی آقای روحانی در دانشگاه تهران، این غائله بهطور کلی جمع شد.
این طیف در تحلیل غائله 18 تیر، میگفتند "ما توانستیم مجلس و دولت را بگیریم و بعد آن اتفاقات را رقم بزنیم اما بهدلیل اینکه پایگاه مردمی نداشتیم، نتوانستیم به موفقیت برسیم". بنابراین آنها این ده سال را زمان گذاشتند تا برای خود پایگاه اجتماعی تشکیل دهند و بعد هم با شبکههای اجتماعی مثل توییتر و فیسبوک پیوند خوردند و این بار فکر میکردند کار تمام است. آنها پیشبینی میکردند اگر در انتخابات 88 رأی نیاوردند، میتوانند با حضور در کف خیابان و با پشتوانهای اجتماعی که در این 10 سال ساختند، آموزشهایی که دیدند و هماهنگیهایی که با خارج از کشور دارند، برای حکومت تعیین تکلیف کنند لذا آن اتفاقات تلخ را رقم زدند.
آقای هاشمی در این اتفاقات تحلیل متفاوتی با تحلیل نظام داشت؛ اولاً این ناآرامیهایی را که حدود 8 ماه طول کشید، به درگیری 2 طیف سیاسی تقلیل میداد، در حالی که شرایط از این حرفها گذشته بود و بهراحتی میتوانستیم حرکتهایی را که اصل نظام را هدف گرفته بود، ببینیم. از طرفی در خطبههای آقای هاشمی در نماز جمعهای که پس از نماز جمعه معروف مقام معظم رهبری ایراد شد، یک استخوان لای زخم گذاشته شد. آقای هاشمی براساس آن تحلیل خود که میگفتند برخورد فراجناحی دارد و نمیخواهد از هیچ جناحی حمایت کند، راجع به این ناآرامیها و اغتشاشات موضع صریحی اتخاذ نکرد و این روند استمرار پیدا کرد و ایشان تا زمان رحلتشان هم هیچ موضع شفافی نسبت به فتنه 88 نگرفتند.
تسنیم: پس از سال 88 انتقادات زیادی نسبت به عملکرد آقای هاشمی صورت میگرفت. شما نقش فرزندان و خانواده ایشان در ابزار این انتقادات را چقدر مؤثر میدانید؟
نبوی: انتقاد به آقای هاشمی محدود به بعد از سال 88 نیست. در حقیقت انتقاد به آقای هاشمی از دوران ریاست جمهوری ایشان آغاز شد. دلیل آن هم نوع ظهور و بروزی بود که اعضای خانواده و برخی از فرزندان ایشان داشتند که یک نمونه آن همان نوع الگوسازی دختر ایشان بود که بعدها نماینده مردم تهران در مجلس شد و یا نوع فعالیتهای اقتصادی و سیاسی برخی فرزندان ایشان بود.
وقتی دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی تمام شد یک جریان فوقالعاده منتقد و مخالف ایشان در جامعه شکل گرفت، یعنی این انتقادات آثار دوران ریاست جمهوری و نوع سلوک فرزندان ایشان در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی و بعد از آن است. البته آقای هاشمی در جامعه همیشه طرفداران خاص خود را داشت. برآورد بنده این بود که هرزمان آقای هاشمی کاندیدای انتخابات شود 10 میلیون رأی را دارد اما در مقابل یک تعداد خیلی بیشتری مخالف ایشان بودند.
بنابراین نقد به آقای هاشمی هم بهدلیل عملکرد ایشان در دوران ریاست جمهوری و هم بهدلیل اقدامات فرزندان ایشان از همان دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی شکل گرفت و تا بعد از سال 88 هم استمرار داشت و بعضاً هم میگفتند که برخی فرزندان ایشان در فتنه 88 مشارکتهایی هم داشتند.
تسنیم: در برهههای مختلفی از تاریخ انقلاب دشمنان نظام سعی کردند میان مرحوم هاشمی و رهبر انقلاب فاصله بیندازند و یک دوقطبی ایجاد کنند. رابطه این دو بزرگوار را چگونه ارزیابی میکنید و آیا خاطرهای از این روابط بهخاطر دارید؟
نبوی: اختلاف نظر آقای هاشمی و مقام معظم رهبری چیزی نبود که مخفی مانده باشد، در واقع هر دو بزرگوار این اختلافنظر را ابراز کردند، هم آقای هاشمی ابا نداشت که بگوید "در برخی مسائل با رهبری اختلاف نظر دارم" و هم مقام معظم رهبری، بهعنوان مثال در همان خطبههای نماز جمعه پس از انتخابات سال 88 بهنوعی اشاره کردند که "نظر آقای احمدینژاد [با آن مواضعی که آن دوران داشت]، به من نزدیکتر است."، بنابراین اختلاف نظر میان این دو بزرگوار مسئله مکتومی نبود و انکار هم نمیشد.
البته بنده مکرر از آقای هاشمی چه در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام و چه خارج از آن شنیدم که میگفت "مقام معظم رهبری در جایگاه ولیفقیه هستند و اگر ایشان در موارد حکم کنند و نظر صریح داشته باشند، وظیفه شرعی و سیاسی من این است که اطاعت کنم". مقام معظم رهبری هم همیشه حریم آقای هاشمی را حفظ میکردند و اگر این مراقبت مقام معظم رهبری و توصیه ایشان نبود، شاید انتقادات و حملات بسیار تندی، شاید تندتر از اقداماتی که جریان چپ در انتخابات مجلس ششم و ماجرای عالیجناب سرخپوش علیه آقای هاشمی انجام دادند، وارد میشد.
خیلیها انتظار داشتند که آقای هاشمی از سوی مقام معظم رهبری به ریاست مجمع تشخیص مجمع نصب نشوند اما رهبری تا لحظه فوت آقای هاشمی جایگاه و حرمت ایشان را حفظ کردند. همچنین دو بزرگوار رابطه دوستی هم با هم داشتند و هر از چند گاهی دیدارهایی بین این دو بزرگوار برگزار میشد.
آقای هاشمی هم همواره اذعان میکرد که "در این برهه از زمان هیچ شخصی را صالحتر از رهبر معظم انقلاب برای رهبری انقلاب اسلامی نمیشناسم و اینکه اگر ایشان نظر صریحی داشته باشند، حتماً اطاعت میکنم". البته آقای هاشمی در برخی از موارد که با مقام معظم رهبری مشورت میکردند، ایشان حکم نمیکردند، نظر خود را میگفتند و میفرمودند "شما آزاد هستید."، بهطور مثال در برخی از مقاطعی که آقای هاشمی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شدند، بهنظرم وقتی با مقام معظم رهبری مشورت کردند، ایشان فرموده بودند "بنده بهمصلحت آقای هاشمی نمیدانم که کاندیدا شوند"، منتها آقای هاشمی از آنجا که رهبری حکم شرعی نکرده بودند، به نظر خود عمل کردند.
همچنین در سال 84 و 88 نظر مشورتی ما هم این بود که شأن و حرمت ایشان در جایگاه ریاست مجمع بیشتر حفظ میشود چراکه شخصی که 8 سال رئیس جمهور بوده و دوباره بخواهد کاندیدا شود، برای جایگاه ایشان مناسب نیست.
تسنیم: نسبت جناح راست با آقای هاشمی را چگونه ارزیابی میکنید؟ ایشان در برههای لیدر جریان راست بودند اما پس از مدتی بنا به همان توضیحات شما از این جناح فاصله گرفتند.
نبوی: بنده این موضوع را که آقای هاشمی لیدر جریان راست بودند، در سابقه ایشان نمیبینم. البته آقای هاشمی از مؤسسین حزب جمهوری اسلامی بودند اما ایشان از اوایل انقلاب یک جایگاه فراجناحی برای خود قائل بودند، بهطور مثال وقتی رئیسجمهور بودند، میگفتند "من سعی کردم در انتخاب وزرا و استانداران خود از هر دو طیف استفاده کنم."، یعنی مبنای ایشان این بود که با همه کار کنند و هر دو جناح را زیر پوشش خود داشته باشند.
بنابراین نمیتوانیم بگوییم ایشان لیدر جناح راست بوده است. ایشان جزو سران حزب جمهوری و جامعه روحانیت بود اما نمیتوانیم بگوییم لیدر جریان راست بوده است. ما فکر میکردیم ایشان میتواند در کشور جریان سومی را بهعنوان چکش تعادل راه بیندازد که در این مقام هم برنیامد.
تسنیم: انتقاداتی که جریان راست به آقای هاشمی داشتند، مشخصاً چه انتقاداتی بود؟
نبوی: ما در مجلس چهارم انتقادات خود را نسبت به آقای هاشمی مطرح کردیم، بهعنوان مثال سرعت بالای ایشان در اجرای برنامههای توسعه یکی از انتقادات ما بود. ایشان در برنامه دوم توسعه میخواستند کالاهای کوپنی اساسی را حذف کنند که ما در مجلس با آن مخالفت کردیم و این مسئله همان زمان به ذائقه دولت خوش نیامد. همچنین ایشان تصمیم داشت قیمت بنزین را بهیکباره به 150 تومان افزایش دهند که ما اجازه ندادیم.
همچنین نسبت به مواضع سیاست خارجی و مواضع فرهنگی دولت آقای هاشمی، عملکرد و رفتار فرزندان ایشان و نوع حمایت آقای هاشمی از فرزندانشان انتقاد داشتیم، ضمن اینکه برخی اقدامات از جمله سازندگی و بازسازی که در دوران 8ساله ریاست جمهوری ایشان انجام شد، مورد حمایت و تأیید ما بود، یعنی همانطور که رفتارهای نادرست دولت ایشان را نقد میکردیم، حرکات مثبت و سازنده این دولت را هم تأیید میکردیم.