روزنامه شرق در مطلبی نوشت: «(در سال ۱۳۲۹جنازه رضاشاه) به ایران حمل شد و با قطار سراسری از جنوب در واگنی مشکیپوش و پوشیده از پرچم ایران به تهران حمل و سپس به حضرت عبدالعظیم برده شد و آرامگاهی برای وی ساخته شد که از سال ۱۳۲۹ تا سال ۱۳۵۷ یعنی وقوع انقلاب اسلامی مراسمات رسمی در آنجا برگزار میشد و میهمانان خارجی با حضور در مقبره رضاشاه تاج گلی نثار میکردند.
با وقوع انقلاب اسلامی، شیخ صادق خلخالی درصدد تخریب مقبره و به گفته خودش، آتشزدن جنازه رضاشاه بود. با تخریب مقبره جسد رضاشاه پیدا نشد و ظاهرا همه باور کردند که جنازه رضاشاه به همراه جنازه علیرضا پهلوی برادر تنی شاه که در حادثه سقوط هواپیما کشته شده بود، توسط محمدرضاشاه به مصر برده شد و در مسجد رفاعی که در اول به امانت گذاشته شده بود، به خاک سپرده شده است.
سکوت خانواده پهلوی به این مطلب نوعی پوشش واقعیت داده بود؛ موضوعی که اخیرا با کشف جسدی مومیاییشده در باغ طوطی حرم حضرت عبدالعظیم مورد تأیید خانواده پهلوی قرار گرفته و اعلام کردند که جنازه در ایران باقی مانده است.
حال چه جسد کشفشده متعلق به رضاشاه باشد و چه نباشد، آنچه مهم است جسد مومیاییشدهای که در حفاریها به دست آمده، جنبه تاریخی دارد هرچند باور عمومی بر این است که به یقین جسد متعلق به رضاشاه است زیرا عرف مومیاییکردن اجساد در ایران متداول نبود و اعلام خانواده پهلوی که جنازهای از ایران خارج نشده، به یقین نزدیکتر است. طبیعی است اگر در سال ۵۸ جنازه رضاشاه پیدا میشد، با نفرتی که در آن زمان نسبت به خانواده پهلوی وجود داشت، به یقین از بین برده میشد؛ موضوعی که امروز به این شکل نیست. چه از منظر شرعی، چنین رفتاری تایید نمیشود و هم اینکه رضاشاه و سلسله پهلوی به تاریخ پیوستهاند و دیگر حساسیتی نسبت به گذشته تاریخی که در غبار ایام گم شده است، وجود ندارد. این جنازه صرفا یک اثر تاریخی است که باید همانند دیگر آثار تاریخی در حفظ آن کوشید».
دلواپسی اصلاح طلبان برای مومیایی منتسب به دیکتاتورِ بی سواد از چندمنظر قابل بررسی است.
اول اینکه در برهه ای که بی دستاوردی برجام بیش از پیش آشکار شده است و آقایان باید بابت آن جنجال ها و فرصت سوزی ها پاسخ دهند، ناگهان با پیدا شدن یک مومیایی، افکار عمومی را به سمت یک موضوع حاشیه ای و کم ارزش منحرف می کنند.
دوم اینکه، در حال حاضر قریب به ۵ سال از آغاز به کار دولت روحانی سپری شده است. به هر طریق که حساب و کتاب کنیم، اکنون زنگ حساب دولت است. دولت می بایست به تشریح کارنامه خود پرداخته و درخصوص وعده ها،گزارش دهد اما چه بهتر که مردم سرگرم اخبار مومیایی باشند!
سوم اینکه جنجال مومیایی، فرصتی شده است تا عده ای به تطهیر یک دیکتاتورِ بی سواد بپردازند.این در حالی است که عملکرد رضاشاه را میتوان ملغمهای از استبداد و دیکتاتوری عریان و دین ستیزی آشکار دانست. در نظام دیکتاوری عصر پهلوی، رضاشاه به عنوان عنصر اصلی در ساختار سیاسی کشور و قدرت، به دلیل سوءظن، بدبینی و فحاشی با اطرافیان، بخش مهمی از توان جذب نخبگان را از دست داد. در طول سلطنت رضاشاه و پسرش، ایران هیچگاه روی قانون و آزادی و انتخابات و استقلال و عزت را ندید. تنها پشتیبان حکومت رضاشاه محدود به قدرتهای بیگانه به خصوص انگلیس بود که در نهایت پایان کار وی نیز توسط اراده این کشور رقم خورد و همانند دیکتاتورهایی همچون صدام و قذافی، وقتی تاریخ انقضایش گذشت، او را مانند دستمال مصرف شده، دور انداختند.