اعتدالیون در میانه تقابل دو اردوگاه اصولگرایی و اصلاحطلبی زاده شدهاند و در فرصتی تاریخی توانستند در پیوند با اصلاحطلبان و یارگیری از بخشی از بدنه اصولگرایان کرسی عالیترین جایگاه اجرایی کشور را در دست گیرند. حضور در قدرت موجب شد رؤیاهای بلندتری در سر بپرورانند و برای تداوم حضور در قدرت به تأمل بنشینند و به این نتیجه برسند که این تداوم بدون تبدیل شدن به جریانی مستقل با گفتمانی متفاوت از اصلاحطلبان و اصولگرایان ممکن نخواهد بود. در گام بعدی شکل دادن به احزاب و تشکلهای سیاسی مبتنی بر گفتمان اعتدال است که میتواند کار برنامهریزی و ساماندهی تشکیلاتی و تعامل گسترده با بدنه اجتماعی را به ثمر برساند.
فارغ از منافع قدرتطلبانه بازیگران پشت پرده جریان سوم، آثار مثبتی را نیز برای شکلگیری این جریان برشمردهاند. یکی از دلایل سخن گفتن از جریان سوم، نقد فضای دو قطبی است که پیامدهای فراوانی برای کشور داشته است که از جمله آن میتوان به ایجاد هیجانات کاذب در کشور اشاره کرد. این جریان اعتقاد دارد رقابت سهقطبی، فضای انتخابات را تلطیف میکند و از هیجانهای کاذب میکاهد و بستر را برای انتخاب عقلانی و شایستهسالاری و کارآمدسازی نظام سیاسی فراهم میآورد. همچنین وجود جریان سوم در کشور میتواند بخشی از سلایق جامعه را نمایندگی کند و طبیعتاً زمینههای تقویت مشارکت سیاسی را فراهم آورد؛ افزون برای این میتواند انتخابات را به سوی حداکثری شدن سوق دهد و بر رونق آن بیفزاید و حاصل آن تضمین بیشتر شایستهسالاری باشد.
پیشینه جریان سوم
در طول چهار دهه گذشته از عمر انقلاب اسلامی در مقاطع گوناگون، گفتمانهای سیاسی متعددی پدیدار شدهاند. برخی از این گفتمانها توانستند در قالب احزاب و گروههای سیاسی خود را ظهور و بروز عینیتری بخشند و گاه در رقابتهای انتخاباتی نیز پیروز میدان شدند. از دیگر سوء برخی در همان مرحله ایده و نظر باقی ماندند و با اقبال اجتماعی مواجه نشدند و پس از مدتی به فراموشی سپرده شدند.
در دوران تفوق رقابتهای دوقطبی گفتمانی که آخرین آن اصولگرایی ـ اصلاحطلبی است، همواره تلاشهایی برای شکلگیری جریان سوم، جریانی مغایر با دوگانههای حاکم شکل گرفته، که بیشتر آنها با شکست مواجه شده است.
جریان سوم عنوان اشخاص، احزاب، گروهها و تشکلهایی است که همه آنها در یک اصل مشترک هستند و آن، اینکه این جریان به نوعی معتقد است، میخواهند روش تازهای جدا از چپ و راست مطرح کنند. با این حال به نظر میرسد جریانهای سوم به نوعی حاملان بخشی از گفتمانهای چپ و راست در فضای گفتمانگی هستند. [1]
تعبیر «خط میانه» در سالهای اول انقلاب با همین ادبیات مطرح شد و منظور از آن نیروهای غیر مذهبی، ملی یا ملیـ مذهبی جامعه بود که به یک انقلاب همهجانبه و ضد امپریالیستی اعتقاد نداشتند و در نبود رژیم وابسته به آمریکا میتوانستند منافع کاخ سفید را در مقابل مبارزان ضد امپریالیست و انقلابیون واقعی حفظ کنند. «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با بهرهگیری از همین عنوان چندین جلد از اسناد لانه جاسوسی را تحت نام «خط میانه» منتشر کردند تا از منظر آمریکاییان، چهرههای شاخص و خصوصیات مطلوب نیروهای خط میانه را برملا کنند. از سال 60 به بعد، نیروهای ملی و ملیـ مذهبی و همه کسانی که به غرب تمایل داشتند، در حاشیه قرار گرفتند و تا سالها منزوی شدند؛ از این رو تعبیر «خط میانه» کاربرد خود را از دست داد.
بعدها در سالهای 67 به بعد در ادبیات خبری و تحلیلی رسانههای غربی، «خط میانه» درباره کسانی به کار رفت که در دولت آقای هاشمیرفسنجانی متمرکز و به جناح سومی ـ در مقابل راست و چپ ـ تبدیل شده بودند. در این دوره، واژه میانهروی با مفهوم واقعگرایی، برخورد پراگماتیستی و کمرنگ کردن آرمانها و ارزشها، تنشزدایی در سیاست خارجی، اولویت دادن به مسائل اقتصادی، اصل قرار دادن توسعه و فرعی پنداشتن عدالت و امثال آن پیوند خورده بود و رسانههای غربی با میانهرو نامیدن دولت هاشمی، درصدد تقویت جریانهایی بودند که از آرمانهای انقلاب دست کشیده و به غرب نزدیک میشدند.
از جمله تعابیر مطرح برای نامگذاری جناحهای سیاسی در فاصله سالهای 61 تا 67، میتوان به عناوین «خط اول»، «خط دوم» و «خط سوم» اشاره کرد که خط اول و دوم، عموماً به دو جریان اصلی درون نظام اطلاق میشد؛ اما «خط سوم» به نیروی ثالثی اشاره داشت که به یک معنا، ضعفهای این دو جناح سیاسی را نداشت و جناح سوم به حساب میآمد. تعبیر «خط سوم» را اولین بار در سال 1359 جمعی از نیروهای روشنفکر مذهبی به کار بردند که خود را نه از قماش لیبرالهای مذهبی میدانستند و نه از طیف روحانیان حوزههای علمیه. اینان که عموماً هواداران مرحوم دکتر علی شریعتی بودند، در مراسم سالگرد وی در مشهد، نظرات خود را مطرح کردند، جالب اینکه عنوان «خط سوم» در این جلسه در سخنان مرحوم حاج سیداحمد خمینی به کار رفت و بعدها عنوان کتابی شد که مجموعه سخنرانیهای چند نفر از حامیان شریعتی (از جمله آیتالله لاهوتی، طاهر احمدزاده، احسان شریعتی، مرحوم حاج سیداحمد خمینی و...) را در همان جلسه شامل میشد. بعدها این تعبیرها، کاربرد فوق را از دست داد و طیف روشنفکران مذهبی حامی شریعتی، خود را با عنوان «خط سوم» به دیگران معرفی نکردند و در واقع آن جمع فقط در همان جلسه از «خط سوم» سخن به میان آورد و بعدها آن را پیگیری نکرد.
در فاصله سالهای 61 تا 67 نیز مدتی از «خط سوم» سخن به میان آمد و مصداق آن کسانی بودند که فراتر از دو جناح اصلی نظام، به مثابه یک جناح مستقل عمل کرده و از تعارضاتی بهرهبرداری میکردند که در میان نیروهای خط امام وجود داشت. برای نمونه، میتوان از باند سیدمهدی هاشمی یاد کرد که تا مدتها به عنوان «خط سوم» وصف میشد. این جریان در درجه اول، ضد جریان راست بود و از نظر سابقه، بیشتر با این طیف درگیری داشت؛ اما در عین حال، طیف چپ را نیز در بسیاری اوقات نمیپسندید و منافع خود را در تعارض با آن میدید. برخلاف حضرت امام(ره) و دیگر دلسوزان انقلاب ـ که بر ایجاد همدلی و وحدت در میان نیروهای وفادار به نظام اصرار میورزیدند ـ این جریان بر تشدید تعارضات فکری و سیاسی و برخوردهای جناحی تأکید میکرد و خواستار مواجهه تند و حذفی با مخالفان خود میشد. همچنین، با تهیه و پخش اعلامیههایی علیه مسئولان درجه یک نظام، آن هم با امضاهای جعلی (نظیر جمعی از نمایندگان مجلس، روحانیون بیدار، جمعی از طلاب حوزه های علمیه و...) درصدد بود بر تنور اختلافات بدمد و آتش رقابتهای سیاسی را دامن بزند.
حضرت امام(ره) در مقابل این جریان، بسیار حساس بود و همه افراد و گروهها را به هوشیاری در مقابل این طیف دعوت میکرد. پس از برگزاری انتخابات مجلس دوم در سال 63 و به دنبال ابطال انتخابات اصفهان و چند حوزه دیگر از سوی شورای نگهبان، این جریان موضعی تند و صریح علیه فقهای شورای نگهبان اتخاذ کرد و همین امر، واکنش تند امام راحل را برانگیخت. حضرت امام ضمن انتقاد تند از عملکرد و مواضع این جریان، آنان را واسطههایی قلمداد کردند که قصد ایجاد تفرقه دارند. ایشان تصریح کردند، معلوم نیست در صدر مشروطه هم با فقهای تراز اول این گونه برخورد شده باشد. با دستگیری و محاکمه سیدمهدی هاشمی و باند وی بحث «خط سوم» در آن مقطع تاریخی پایان یافت.
«جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی»، یکی از برجستهترین گروههای داعیهدار جریان سوم در دهه 1370 بود. این گروه با شعار فراجناحی پا به عرصه سیاسی گذاشت و تلاش کرد در انتخابات ریاستجمهوری هفتم با نامزدی حجتالاسلام والمسلمین ریشهری، بازی مستقلی را در سپهر سیاست آغاز کند؛ اما پس از ناکامی در انتخابات مدت زیادی دوام نیاورد و مؤسسان حزب در آبان ماه 1377 در بیانیهای کثرت مسئولیتها و اشتغالات حزب را بهانهای برای تعطیلی موقت اعلام کردند.
جریان اعتدال در مسیر «غیریت سازی»
روند پیدایش جریان اعتدال در سال 1392 و اقدامات صورت گرفته از جانب منسوبان آن در چهار سال گذشته، حرکتی است که تلاش برای بازی در الگوی جریان سوم را تداعی کرده است. حوادث رخ داده در سالهای اخیر و آنچه به طور ویژه در مراسم رأیگیری برای کابینه دولت دوازدهم اتفاق افتاد، نشاندهنده شکلگیری جریان سیاسی جدیدی در کشور است که میکوشد در روند پیش روی خود بر «غیریتسازی» تأکید کرده و مرزهای خود را با جریانهای رقیب بیشتر کند. این صفآرایی باید همزمان در تقابل با دو اردوگاه اصلاح طلبی و اصولگرایی شکل گیرد که نشانههایی از آن در ماههای اخیر و بالاخص پس از شکلگیری دولت دوازدهم قابل مشاهده است.
خط فاصل این جریان هر روز بیش از گذشته با اصلاحطلبی در حال مشخص شدن است. این واگرایی خود را هم در معرفی وزرای دولت دوازدهم نشان داد و هم در رأیی که از جانب مجلس به برخی وزرا اختصاص داده شد. اگر «حجتی» و «بیطرف» را دو شاخص اصلاحطلبی در دولت روحانی بدانیم، استقبال نکردن مجلس نشان میدهد، این واگراییها در حال تشدید است.
سردبیر روزنامه اصلاحطلب «شرق» همزمان با معرفی کابینه دوم روحانی، رفتار ایشان را چنین واکاوی میکند: «کابینه روحانی بیش از هرچیز بیانکننده آن است که حسن روحانی قصد دارد آینده سیاسی خود را بسازد؛ از این رو او نو به نو باید خودش را در این سیاست تثبیت کند. کارایی او و دولتش نیز از این به بعد با همین شیوه سیاستورزی گره خورده است. روحانیای که سیاست نورزد به چه ارزد! اینک دولت روحانی به مرحلهای رسیده که ناگزیر است با برخی واقعیتهای تلخ روبهرو شود، اگرچه اصلاحطلبان همچنان از دولتش حمایت خواهند کرد و اصولگرایان معتدل نیز بیش از گذشته به او نزدیک خواهند شد، نمیتوان توقع زیادی از آنان داشت. روحانی هرچه به سوی آینده گام برمیدارد، این اتحادها و ائتلافها شکنندهتر میشود. این سؤال اساسی در حال شکلگیری است که آیا روحانی آمادگی تنها ماندن را دارد یا نه؟»[2]
در مواجهه با اردوگاه اصولگرایان نیز میتوان به واگرایی آقای لاریجانی و همراهان وی از جریان اصولگرایی اشاره کرد که در سالهای اخیر روز به روز بیشتر شده است. این گروه برخلاف انتظارات اولیه در انتخابات اردیبهشت ماه 1396 با جبهه مردمی انقلاب اسلامی همراهی نکرد و بدون حمایت از هیچ یک از نامزدهای جریان اصولگرا، عملاً در صف حامیان آقای روحانی قرار گرفت. این موضعگیری سیاسی آخرین نقطه اتصال جریان آقای لاریجانی با جریان اصولگرایی را تضعیف کرده و عملاً او را در ائتلافی مشخص با اردوگاه اعتدالیون قرار داده است. هرچند وقایعی چون حمایت اصولگرایان از ریاست علی لاریجانی بر مجلس میتواند اقدامی همگرایانه تحلیل گردد، اما وزن اقدامات واگرایانه همچنان سنگینی میکند.
انتخابات مجلس در سال 1398 میتواند به آوردگاهی برای اعلام موجودیت رسمی جریان سوم تبدیل گردد و احتمال معرفی لیستی اختصاصی در انتخابات با سرلیستی فردی چون علی لاریجانی وجود دارد. اگر این استقلال در انتخابات مجلس خودنمایی نکند، باید در انتخابات ریاست جمهوری منتظر تحقق آن بود. در انتخابات سال 1400 با پایان کار روحانی، بعید است که اصلاحطلبان اجازه دهند تا رای هوادارانشان به سبد رای گزینهای از اردوگاه اعتدالیون تعلق گیرد و ائتلاف این دو برای چهار سال دیگر تداوم یابد. حمایت اعتدالیون از گزینه اصلاحطلبان نیز (با توجه به خروج آقای روحانی از قوه مجریه) عملا به اضمحلال اعتدال در اردوگاه اصلاح طلبان خواهد انجامید. لذا چاره راه، معرفی گزینه ای مستقل است که این فرد میتواند از میان افرادی چون علی لاریجانی، نوبخت، محمود واعظی و ... باشد.
موانع و ابهامات پیش رو
شکلگیری جریان سوم البته بدین سادگیها نبست و با موانع و معضلاتی همراه است. و جریانی که بدنبال تحقق آن است، باید بتواند مشکلات را یکی پس از دیگری مرتفع نماید تا آنچه انتظار میکشد، امکانپذیر گردد.
جریان اعتدال نیز هرچند در ابتدای کار امیدوارانه برای تبدیل شدن به جریان سوم خیز برداشته بود، اما خیلی زود متوجه شد که حرکت در این مسیر چندان نیز بدون دردسر نخواهد بود و نیازمند بضاعتهایی است که معلوم نیست این جریان از آن برخوردار باشد! این روزها نیز حوادثی پیدر پی رخ داده که حکایت از دشواری بیشتر تداوم این راه دارد که از آن جمله میتوان به ناکامی دولت در حل مشکلات کشور، خروج آمریکایی ها از برجام و نتایج بدست آمده از انتخاب هیئت رئیسه مجلس اشاره نمود. در مجموع به سه ملاحظه زیر میتوان توجه کرد:
1. فقدان پایگاه اجتماعی با ثبات: اولین ابهام درباره جریان سوم، وضعیت پشتوانه اجتماعی و پایگاه مردمی و این جریانهاست. شکلگیری جریان سیاسی، پروژهای نیست که از بالا به پایین شکل گیرد. شکل دادن به جریان سیاسی در بستری ممکن است که سرمایهاجتماعی لازم برای حمایت از جریان سیاسی وجود داشته باشد و این جریان بتواند آن را ساماندهی و نمایندگی کند. این امر نیز فرآیندی تاریخی است که در گذر زمان شکل میگیرد و یک شبه حاصل نخواهد شد. نتیجه نداشتن پایگاه اجتماعی ریشهدار و باثبات، موقتی و فصلی بودن آن خواهد بود که حاصلی جز کوتاهی عمر و معطوف بودن به فصل انتخابات نخواهد داشت.
مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت دوره اصلاحات درباره شکلگیری جریان سوم معتقد است: «جریانهای سیاسی با کلیشه و دستور و به صورت فصلی تشکیل نمیشوند. جریانهای سیاسی یک پشتوانه اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارند و به تدریج شکل میگیرند و بهاین صورت نیست که یک گروهی بیایند و روی یک جریان، اسمی بگذارد. یا مثلاً ائتلافهای فصلی و مقطعی بخواهد اسمش بشود، جریان جدید! به نظرم این موضوع، سادهنگری در سیاست است. بالاخره جناحهای سیاسی در کشور، جریانات ریشهداری هستند که دارای پایگاه اجتماعی میباشند.»[3]
اصلاحطلبان با صراحت بارها اعلام کردهاند، آقای روحانی پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را به عاریت گرفته است! این دولت نتوانسته است در طول چهار سال اول نیز پایگاه مستقلی از اصلاحطلبان برای خود ردیف کند و همین مسئله به معضلی برای تداوم حیات سیاسی مستقل این جریان بدل شده است. به گفته احمد پورنجاتی، نماینده اصلاحطلب مجلس ششم، «پایگاه اجتماعی آقای روحانی ائتلافی است. از آن خودش نیست؛ ولی در اختیار او قرار داده شده است.»[4]
عوامل دیگری چون ناکارآمدی، سیاستهای غلط اقتصادی و نبود رضایت اجتماعیـ اقتصادی تودهها، ناکامی در برجام نیز موجب شده حتی برخی نزدیکان این جریان، همچون صادق زیباکلام از «زوال پایگاه اجتماعی» دولت سخن بگویند. اعتراضات اجتماعی زمستان سال گذشته نمونهای از ضعفهایی است که میتوان عامل اصلی و قریب آن را تدبیر نادرست دولت در حل مشکلات خسارتدیدگان بنگاههای مالی، گرانی برخی کالاهای اساسی و بیکاری دانست که حاصل آن تضعیف روزافزون پایگاه اجتماعی حامیان دولت خواهد بود.
2. ضعف گفتمانی: یکی از معضلات بنیادین جریان اعتدالیون برای نقش آفرینی در جایگاه ضلع سوم رقابتهای سیاسی در کشور، نداشتن گفتمانی مشخص و متمایز از دیگر گفتمانهای سیاسی رایج در کشور است. هرچند گذر زمان موجب شده است تشکیلات این جریان انسجام بیشتری یابد؛ ولی در عرصه نظریهپردازی و گفتمانسازی همچنان این جریان از فقر تئوریک رنج میبرد. در این راستا، منسوبان به این جریان تلاشهای زیادی کردهاند تا این خلأ جبران شود.
برگزاری همایش ملی دو روزه «تبیین مفهوم اعتدال»، از جمله این اقدامات بود که در شهریور ماه سال 1392 در همان ابتدای شکل گیری دولت یاردهم برگزار شد، اما دستاوردی نداشت و در سالهای بعد نیز تداوم نیافت. دکتر محمدجواد کاشی در آن همایش گفت: «اعتدال را گفتمان ندانیم؛ بلکه به مثابه خطمشی در عرصه سیاست نگاهش کنیم.» کاشی بر ضرورت اصرار نکردن در ساختن گفتمانی برای اعتدال تأکید کرد و گفت: «اساساً اعتدال یک گفتمان نیست؛ بلکه یک روش است و ما باید از این روش در راستای رقابت گفتمانهای موجود در جامعه استفاده کنیم. اعتدال روشی است که میتواند مجال بروز و ظهور به گفتمانهایی را که در جامعه وجود دارد، بدهد.»
سالها بعد محمدباقر نوبخت، دبیر کل حزب اعتدال و توسعه در دوازدهمین نشست فصلی این حزب اعلام داشت: «تبیین گفتمان اعتدال در کشور اصلیترین وظیفه حزب اعتدال و توسعه است»[5]؛ اما این اقدامات نیز خروجی مشخصی در این سالها نداشته است.
محمدرضا تاجیک در شرح حال گفتمان اعتدال میگوید: «فرق است میان «گفتن» و «گفتمان». آنچه به نام اعتدال در جامعه امروز ما مطرح است، عمدتاً در سطح و قامت «گفتن» است و نه «گفتمان». گفتمان منظومهای از «گفته»هاست. گفتهها همان دقایق نظری ورزآمده و تدوینشدهای هستند که در ساحتِ یک گفتمان ـ حداقل برای حاملان و عاملان آن گفتمان ـ از نوعی کفایت و ثبات معنایی برخوردار شدهاند.»[6]
اما با وجود این نقدها، «محمود واعظى» رئیس دفتر رئیسجمهور نظر دیگری دارد! وی معتقد است: «اینکه گفته شـود اعتدال یک گفتمان نیست، حرف نادرست و بىمعنایى است. قطعاً اعتدال یک گفتمان سیاسى است. اگر در دوران خود سازندگى یک مشى و گفتمان بود، اگر اصولگرایى یک گفتمان است و اگر اصلاحات خودش را به عنوان یک گفتمان در دورهاى از مدیریت کشور معرفى کرد، اعتدال به طریق اولى یک مشى و گفتمان است و درباره این مفهوم کار زیادى شده و کتابها و مقالات متعددى منتشر شده است.»[7]
3. چالش کارآمدی: قرار گرفتن در مسند قدرت برای یک جریان سیاسی هرچند مهمترین فرصت برای معرفی خود به جامعه و فراگیر شدن و تقویت پایگاه اجتماعی است؛ اما ضعف در مدیریت و بر زمین ماندن مطالبات مردم و افزایش فشارهای اقتصادی و معیشتی و ناکامی در اقناع و پاسخگویی به افکار عمومی، خود میتواند پاشنه آشیلی باشد که به تضعیف موقعیت اجتماعی جریان سیاسی حاکم بینجامد. این روزها دولت اعتدال در وضعیت مناسبی قرار ندارد. با آغاز دور دوم دولت سطح مطالبات مردم افزایش یافته است و منتظرند پس از پنج سال حاکمیت تفکر اعتدال رونقی در وضعیت اقتصادی کشور برای اقتصاد کشور حاصل آید.
از دیگر سو، راهبرد کلان اقتصادی دولت که حل مشکلات اقتصادی کشور را در حل و فصل مناقشات دیپلماتیک میدانست و ظهور و بروز آن در قالب تصویب برجام رویت شد، با روی کار آمدن ترامپ و خروج از برجام با شکست مواجه شده است. به نحوی که حتی حامیان این جریان را نیز ناامید ساخته است.
تندترین اظهارات در این زمینه را صادق زیباکلام داشته که با اعلام اینکه «دوره جریان اعتدال و میانهروی تمام شد» به خبرنگاران میگوید: «دولت آقای روحانی، علی لاریجانی، اصولگرایان معتدل و میانه رو و اصلاح طلبان دیگر هیچ کدام در برابر گردباد سهمگین ناشی از منتفی شدن برجام توان ایستادن نخواهند داشت و به حاشیه عرصه سیاسی کشور رانده می شوند.» وی در واکنش به توصیه برخی سیاسیون به دولت روحانی برای استعفا افزود: «آقای روحانی از ریاست جمهوری استعفا بدهد یا استعفا ندهد، به اصلاح طلبان نزدیک شود یا نشود، همچنان بر خط اعتدال باقی بماند یا نماند، فرقی نمی کند چون دیگر حرفی برای گفتن ندارد. حتی اگر آقای روحانی از ریاست جمهوری استعفا ندهد و اصرار داشته باشد تا 1400 بماند، عملا زمام امور کشور در دست او نخواهد بود.» [8]
***
سخن پایانی اینکه، پیشینه تاریخی جریانهایی که مایل بودند و تلاش کردند تا در سپهر سیاست کشور به منزله جریان سوم نقشآفرین باشند، به هیچ وجه مثبت و درخشان نبوده است. این جریانها پیش از آنکه بتوانند خودی نشان دهند یا دچار تشتت و افتراق شدهاند یا استقلال خود را از دست داده و در یکی از دو جریان اصلی هضم شدهاند یا آنکه به دلیل نبود اقبال عمومی به محاق و فراموشی رفتهاند. لذا جریان اعتدال برای قرار گرفتن در چنین جایگاهی، راه ناهموار و دشواری پیش رو دارد که باید دید متولیان آن خواهند توانست بر این مشکلات فائق آیند، یا آنکه سرنوشت پیشینیان برای اعتدالگرایان نیز تکرار خواهد شد!
پی نوشت:
[1]ـ «جریان سوم و عرصه سیاست ایران»، خبرگزاری جمهوری اسلامی، 6/2/۱۳۹۶.
[2]ـ «این کابینه روحانی است؟»، روزنامه شرق، 14/5/۱۳۹۶.
[3]ـ پایگاه خبری نامهنیوز، 23/8/۱۳۹۶، کد خبر: 442633.
[4]ـ پایگاه خبری مشرق، 23/6/۱۳۹۳، کد خبر: 344656.
[5]ـ خبرگزاری ایلنا، 4/9/۱۳۹۶، کد خبر: 562875.
[6]ـ خبرگزاری تسنیم، 13/5/۱۳۹۳، کد خبر: 450495.
[7]ـ پایگاه خبریـ تحلیلی انتخاب، 2/10/۱۳۹۶، کد خبر: ۳۸۴۶۹۵.
[8]ـ "دوره جریان اعتدال و میانهروی تمام شد"، پایگاه اعتماد آنلاین، 18/3/۱۳۹7.
پایگاه بصیرت