مدارس دستی سر و روی خود کشیدهاند و آب و جارو کردهاند تا از امروز به استقبال دانشآموزان بروند. به طور کلی حال و هوای مهر و شروع سال تحصیلی جوری است که همه ارکان جامعه را به تکاپو میاندازد تا بهترین مهر برای آیندهسازان کشورمان رقم بخورد. تصویر مهر با دختربچهها و پسربچههای روپوش به تن و آراسته با کولهپشتیهای پر از امید که از هر کوچه و خیابانی به سمت مدارس روانند، گویاترین راوی امید به آینده است. اما ورود نظام آموزش و پرورش به قضیه مدارس غیردولتی، ساختار و بنیان آموزش و پرورش را وارد مافیای ویرانگری کرد که هر بار در اول مهرماه در واقع زنگ خطر مهر را به صدا درمیآوریم.
به گزارش جوان از بین یک میلیون و ۳۸۲ هزار و ۲۲۹ متولد سال۹۰ که امسال در سن ورود به کلاس اول ابتدایی هستند، بنابر آمار آموزش و پرورش، مدارس کشور امروز پذیرای یک میلیون و ۲۹۶ هزار نفر از آنها میشوند. هر چند آمار اعلامی آموزشوپرورش از افزایش ۴۵ هزار نفری شکوفههای باغ علم و دانش خبر میدهد. با وجود این، حدود ۹۰ هزار نفر از بچهها در سن اول ابتدایی امروز و در آغاز سال تحصیلی غایب هستند. این رقم در مقایسه با ورودیهای اول ابتدایی به اندازهای قابل توجه است که آموزش و پرورش بخواهد از میان سه عامل بازماندگی از تحصیل، فوت و مهاجرت سراغ آنها را بگیرد. همچنین ۱۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشآموز دیگر از فردا به شکوفهها میپیوندند تا آغاز سال تحصیلی، رسمیت ویژهتری بیابد.
از طرفی علاوه بر آموزش و پرورش، شهرداریها، اتوبوسرانی و پلیس نیز برای داشتن اول مهری هر چه باشکوهتر در کنار خانوادهها قرار دارند.
صورت سرخ آموزش و پرورش با سیلی رنگ و لعاب!
اگرچه آموزش و پرورش با نقاشی، بازسازی، آسفالت، گردگیری و تزیین در و دیوار مدارس سعی کرده، صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارد و با حفظ ظاهر آبروداری کند، اما کمتر کسی است که نداند نظام تعلیم و تربیت ما در حالی وارد سال تحصیلی جدید میشود که از بیماری ساختاری مزمنی که هر روز هم کهنهتر و دیر علاجتر میشود، رنج میبرد؛ البته که شور و نشاط بازگشایی مدارس نباید تحت تأثیر برشمردن نقاط ضعف نظام تعلیم و تربیت قرار بگیرد و شاید زمان مناسبی برای بیان این مطالب نباشد. امروز آموزش و پرورش در حالی در مدارس را به روی ۱۴ میلیون دانشآموز گشوده است که مدارس کارکرد آموزشی و تربیتی خود را تغییر دادهاند و رویکردی ضدتربیتی اتخاذ کردهاند که از چشم دانشآموزان دور نمیماند.
ابتدای این تغییر رویکرد، با خصوصیسازی و واگذاری مدارس دولتی به مؤسسان مدارس غیردولتی صورت گرفته کار را به جایی رسانده که یک مافیای پیچیده و پنهان در مدارس زندگی میکند که معصومیت کودکان را در اولین تجربه زندگی اجتماعی خارج از خانواده قربانی میکند.
آموزش و پرورش پرایدی برای بی پول ها!
در حال حاضر آموزش و پرورش در طول این سالها مدارس خصوصی را توسعه داده و ادعا میکند، این مدارس در کنار مدارس دولتی فعالیت میکنند تا فرزندان خانوادههایی که از تمکن مالی بیشتری برخوردار هستند، آنها را برای تحصیل انتخاب کنند. مثل اینکه بگوییم پراید به عنوان یک خودروی نسبتاً ارزان در بازار وجود دارد، اما خودروهای لوکس نیز در بازار هستند تا متمکین از آنها استفاده کنند و هر کس به فراخور جیبش خودرو بخرد. این اظهارات در فضای ناآشنا با خانوادههای ایرانی بیان میشود. برخی از این خانوادهها حاضرند، وامهایی با بهره زیاد بگیرند یا وسایل زندگی خود را بفروشند تا خودرویی با امکانات بالاتری بخرند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که تنوع مدارس همواره مورد انتقاد مدیران آموزش و پرورش در شش سال گذشته بوده است. در این شرایط این ابهامات پیش میآید، آیا مدرسهای که برای یک دانشآموز دبستانی بالغ بر ۷ میلیون تومان شهریه میگیرد، به اندازه یک مدرسه دولتی خدمات آموزشی ارائه میکند؟ کدام پدر و مادری است که نخواهد به هر قیمتی فرزندش از سایر کودکان عقب نماند و این قیمت را به ازای بدهکارترشدن و فقیرترشدن خود و خانوادهاش میپردازد. از طرفی دیگر این تنوع در بازار مدارس! در حالی است که خانوادهها حق انتخاب داشته باشند. در صورتی که مدارس دولتی نه تنها به اندازه مدارس غیردولتی در دسترس نیستند بلکه به اندازه آنها خدمات با کیفیت هم ارائه نمیدهند.
یا غیردولتی یا غیردولتی!
بسیاری از خانوادهها که برای ثبتنام فرزندان خود به مدارس مراجعه میکنند، به عناوین مختلف مثل اینکه ظرفیت تکمیل است. معلم در فلان پایه نداریم. منزل شما در محدوده نشانی مدرسه نیست یا معدل دانشآموز شما پایین است، ناکام میمانند. در مقابل مدرسه غیردولتی نزدیکترین و تقریباً تنها گزینه انتخابی آن خانواده میشود که لاجرم باید هزینههای ثبتنام را آماده و فرزندش را ثبتنام کند؛ یا تنها مدرسه دولتی باقیمانده در محدوده منزل دانشآموز که با همه سنگاندازی موفق به ثبتنام شده، به اندازهای بدمسیر و دور است که خانواده مجبور میشود، متحمل هزینه سرویس و سایر هزینهها شود و کمکهای اختیاری هم سرجایش است؛ بنابراین خانوادهها ترجیح میدهند، با این اوصاف دانشآموز خود را در نزدیکترین مدارس غیردولتی ثبتنام کنند که دستکم از خدمات آموزشی بهتری بهرهمند میشوند؛ یا اولیای مدرسه دولتی که آشکارا خانواده دانشآموزان کوشاتر را مجاب میکنند با ثبتنام آنها در مدارس غیردولتی موفقیت تحصیلی و آیندهشان را تضمین کنند؛ یا اولیای مدارسی که منافع شخصیشان در معرفی دانشآموزان به مدارس غیردولتی تأمین میشود.
مافیای نامرئی آموزش و پرورش!
دانشآموزانی که قبل از رسیدن کتابهای درسی مجبور میشوند، کتابهای کمک درسی را که مدرسه معرفی میکند خریداری کنند؛ یا در فهرست بلندبالای ملزومات تحصیلی که از سوی مدارس به خانوادهها داده میشود، نوشتافزار تولیدی از یک برند خاص تعیین میشود و والدین برای اینکه فرزندشان از سایر همکلاسیهایش عقب نماند یا جلوی آنها کم نیاورد، تن به خرید دفتر و مداد همان برند را بدهند.
ورود به عرصه تعلیم و تربیت با این شرایط به جای اینکه شهروند جامعه اسلامی تربیت کند، برای کارتلهای سرمایهداری کادرسازی میکند. زیرا بچهها در ابتدای ورود به جامعه میآموزند موفق بودن مساوی با پولدار بودن است و برای دستیابی به این موفقیت میتوان هر اصلی را قربانی کرد.
اینها مشکلات ساختاری گریبانگیر آموزش و پرورش ماست که به اندازهای قوی شده و به راحتی میتوان نام مافیا را روی آنها نهاد و با نمایش حضور غیرسرزده وزیر در مدارس و در میان خانوادهها رفع نشده و همچنان در جریان است.
اگر مدیران ارشد آموزشوپرورش از این مسائل که دستکم هر روز یک مورد از آنها رسانهای میشود، خبر ندارند مقصرند. اگر خبر دارند و کاری نمیکنند، باز هم مقصرند اگر خبر دارند و نمیتوانند کاری کنند، باز هم مقصرند.
به هر رو سال تحصیلی جدید از امروز در حالی آغاز میشود که سه وعده آموزش و پرورش برای معلمان شامل بازگشت امتیاز سختی کار به احکام حقوقی، حل مشکل سنوات حقالتدریس در بازنشستگی و تسویه پاداش پایان خدمت فرهنگیان بازنشسته سال ۹۶ محقق شده است. میانگین سرانه فضای آموزشی موجود در کشور با کسری نزدیک به سه متر نسبت به استاندارد روبهرو است و تمام تلاشهای آموزش و پرورش برای جبران کمبودها باعث نشده، کمبود فضای آموزشی در بجنورد، تهران یا آذربایجان غربی به چشم نیاید یا مدارس بدون مربی بهداشت و معلم تربیت بدنی و حتی معلم سال تحصیلی را آغاز نکنند.