ماجرای گم شدن این زن که همسرش نیز چند ماه قبل دار فانی را وداع گفته بود، موجی از نگرانی را در پی داشت. پسر 38 ساله این زن میان سال در حالی که به شدت نگران بود و به خاطر گم شدن مادرش اشک می ریخت در تشریح جزئیات این ماجرا به کارآگاهان گفت: من فرزند ارشد خانواده هستم و از سال های گذشته به همراه مادر بیمارم در یک منزل زندگی می کنیم.
«مهدی- س» اضافه کرد: نیمه شب سوم آبان به طبقه بالا رفتم تا چند ساعتی کنار مادرم بمانم. او کم کاری غده تیروئید دارد و گاهی برای راه رفتن نیز به او کمک می کنم ولی آن شب مادرم اصرار کرد که می خواهد برای زیارت به حرم مطهر امام رضا(ع) برود. به او گفتم چیزی تا صبح نمانده است الان موقعیت و شرایط فراهم نیست، خودم اول صبح شما را به حرم می برم! این مرد 38 ساله ادامه داد: حدود ساعت 7 صبح بود که خودروام را کنار در منزل آوردم تا مادرم را به حرم مطهر ببرم اما هنگامی که به اتاق مادرم رفتم با جای خالی او روبه رو شدم. مادرم در منزل نبود و من باز هم احتمال دادم که او به خاطر لجبازی و غرور مادرانه اش ، دیگر نخواسته به من اصرار کند و خودش در اوایل صبح با گرفتن تاکسی تلفنی به حرم رفته است و باز می گردد. آن روز همسرم از من خواست تا او را به منزل خواهرش ببرم.من هم همسرم را به آن جا بردم و خودروام را نیز در اختیارش گذاشتم تا خودش به منزلمان بازگردد .
«مهدی» در ادامه اظهاراتش گفت: در نهایت بعد از انجام کارهای روزانه به خانه بازگشتیم ولی هنوز مادرم نیامده بود. همسرم که دیگر نگرانی در چهره اش موج میزد با اجازه من به حرم رفت و تا ساعت 2 بعدازظهر به دنبال مادرم گشت ولی اثری از او نیافت.
وقتی موضوع را با دیگر خواهر و برادرانم در میان گذاشتم به هر جایی که به ذهنمان می رسید سرزدیم یا با آن جا تماس گرفتیم ولی از یافتن مادرم ناامید شدیم. از سوی دیگر هم قرار بود یکی از برادرانم که در دانشگاه برزیل تدریس میکند به مشهد بیاید و مادرم در حال آمادهسازی مقدمات استقبال از او بود. وقتی دیگر ناامید شدیم به پلیس مراجعه کردیم تا از آنها برای یافتن مادرم کمک بگیریم!.
در پی اظهارات این مرد، چندین گروه ویژه از کارآگاهان دوایر مختلف اداره جنایی، تحقیقات غیرمحسوس گستردهای را برای افشای راز گم شدن زن میان سال که «فاطمه- الف» نام داشت، ادامه دادند تا این که سرنخ های مشکوکی از وقوع جنایت به دست آمد چرا که زن مذکور مقدار زیادی طلا و جواهر به همراه داشت و همین موضوع احتمال قتل برای سرقت طلاها را به یکی از فرضیه های اصلی پلیس تبدیل می کرد.
همزمان با تحقیقات میدانی از منزل زن گمشده به سرنخ هایی رسیدند که بیانگر دخالت یکی از نزدیکان زن 57 ساله در ماجرای گم شدن او بود.کارآگاهان به نتایجی رسیدند که دیگر ظن کارآگاهان را برای وقوع قتل به یقین تبدیل کرد. اما آن ها هیچ گونه سند و مدرکی نداشتند. از سوی دیگر نیز پسر بزرگ خانواده همچنان با حضور در پلیس آگاهی و با چشمانی اشکبار نگران مادرش بود و با التماس از کارآگاهان می خواست تا هر چه سریع تر مادرش را پیدا کنند. این در حالی بود که تحقیقات کارآگاهان از پزشکی قانونی، بهزیستی، مراکز درمانی و ... نشان می داد که هیچ اثری از زنی به نام «فاطمه- الف» نیست.
در ادامه تحقیقات همسر مرد 38 ساله با دستور قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به پلیس آگاهی فراخوانده شد. او نیز که از گم شدن مادر شوهرش به شدت نگران بود، همه تلاش خود را به کار گرفت تا راز این ماجرا فاش شود. ولی او نیز اظهارات شوهرش را بازگو کرد تا این که جمله «وقتی صبح برای رفتن به منزل خواهرم آماده شدم، کارگری با شلوار کردی مشغول کندن باغچه بود!» نگاه حیرت انگیز کارآگاهان را به خود جلب کرد. با وجود این، زن جوان ادامه داد: وقتی از همسرم درباره آن کارگر سوال کردم گفت: «مادرم برای استقبال از برادرم که قرار است از برزیل بیاید از من خواسته بود تا باغچه و دیگر مکان ها را تمیز کنم!» همین جمله سرنخ مهمی برای کشف راز این جنایت شد و کارآگاهان با توسل به شگردهای تخصصی و پلیسی، روز جمعه گذشته حدود چهار ساعت مهدی (پسر ارشد زن گمشده) را مورد بازجویی قرار دادند.
این مرد که در نهایت به تناقض گویی افتاد رازی را فاش کرد که دل ها را تکان داد. او که ابتدا با داستانی ساختگی قصد داشت، مسیر پرونده را به انحراف بکشاند گفت: من آن روز صبح (سوم آبان) به بولوار صبا در منطقه سیدی رفتم و مرد مسافری را با کرایه 15 هزار تومانی به مقصد قلعه ساختمان سوار کردم او به منزلی رفت و بعد از 20 دقیقه بازگشت اما چون پول همراهش نبود به یک سوپر مارکت رفت و کارت کشید که فروشنده نیز 15 هزار تومان به من داد! اما این مرد نتوانست محل پیاده شدن مسافر خود را نشان دهد با وجود این کارآگاهان از او خواستند تا آن ها را به فروشگاه مواد غذایی ببرد! بررسی تراکنش ها نیز نشان از دروغ بودن اظهارات مرد 38 ساله داشت تا این که وی به ناچار در میان های های گریه گفت: من مادرم را کشتم و او را در باغچه منزل دفن کردم! من چندین مهدکودک و بوفه مدرسه را اداره می کردم که ورشکست شدم. مادرم بازنشسته فرهنگی بود و طلا و پول داشت. آن شب به طبقه بالا رفتم و از او خواستم مقداری پول به من بدهد ولی مادرم درخواست مرا رد کرد. در آن لحظه من لامپ ها را خاموش کرده بودم و اتاق تاریک بود! این حرف های او با اختلاف های قدیمی ما گره خورد و من در همان تاریکی دستم را روی دهانش گرفتم تا این که شروع به دست و پا زدن کرد.وقتی نگاهم با آخرین نگاهش تلاقی کرد دیگر نمیتوانستم جان دادن او را ببینم به همین دلیل چشم از نگاهش برداشتم وقتی بی حرکت شد به آشپزخانه رفتم وکیسه پلاستیکی مشکی را روی صورتش کشیدم تا دیگر به چشمانش نگاه نکنم. بعد از آن هم نقشه زیارت را کشیدم و صبح از بولوار صبا کارگری را سوار کردم اما او بیل وکلنگ نداشت به همین دلیل به قلعه ساختمان رفتیم تا او بیل و کلنگ بیاورد به او گفتم گودالی بزرگ در باغچه حفر کند و 150 هزار تومان هم بگیرد! بعد از آن وقتی همسرم را به خانه خواهرش رساندم به خانه بازگشتم و پول کارگر را دادم سپس به طبقه بالا رفتم جسد مادرم همان طور افتاده بود که یک تخته پتوی مسافرتی را با نخ و سوزن دور جسدش دوختم و بعد از آن پیکر مادرم را روی یک تخته قالیچه گذاشتم و تا کنار گودال بردم و از همان بالا به درون گودال انداختم. هرچه در توانم بود خاک ریختم ولی به خاطر استرس دیگر نمی توانستم بیشتر کار کنم تا این که کارگر دیگری را استخدام کردم و ... البته قبل از آن که جسد مادرم را دفن کنم طلاهایش را بیرون آوردم و به مبلغ 22 میلیون تومان به یک طلافروشی در مشهد فروختم.
، در پی اعترافات متهم، صبح روز گذشته وی در حالی که توسط کارآگاهان به محل دفن جسد هدایت شده بود ، محل دفن مادرش را نشان داد که ساعتی بعد و بعد از حفر یک گودال بزرگ در باغچه در نهایت جسد زن 57 ساله بیرون کشیده شد و متهم صحنه حادثه را نیز بازسازی کرد.