به گزارش نبض بازار ، واقعیت این است که تعریف ثابت و استانداردی برای خط فقر وجود ندارد در نتیجه نمیتوان آن را به سادگی تعیین کرد. از دیگر سو نمیتوان کل کشور را به یک چشم دید و یک عدد برای خط فقر کل کشور در نظر گرفت. خط فقر در هر منطقهای متفاوت است. حتی در تهران هم هر منطقهای با منطقه دیگر متفاوت است. اما تجربه نشان داده است با مرور زمان و بعد از ایجاد تورم، قدرت خرید مردم کاهش مییابد و در ادامه بر اقشار حقوقبگیر و ضعیف جامعه فشار مالی بیشتری وارد میشود. بنابراین بخش وسیعی از افرادی که قبلاً قشر متوسط جامعه به حساب میآمدند، به زیر خط فقر میروند. بهترین شاخص برای اندازهگیری میزان نرخ تورم، توجه به میانگین نرخ ارز است. چون با تغییر نرخ ارز، قیمت همه کالاها طی مراحلی، تغییر میکند.
بنابراین با افزایش دو سه برابری نرخ دلار و با در نظر گرفتن برخی مسائل مثل تحریمها یا مسائل روحی و روانی میتوانیم بگوییم تورم ایران حداقل بالای ۱۰۰ درصد است. صاحبنظری مثل پروفسور استیو هانکه استاد اقتصاد دانشگاه جان هاپکینز از آمریکا نرخ تورم را در ایران بالای ۲۰۰ درصد میداند که به نظر من تعریف او درست است. امروز هیچ کالایی نداریم که قیمت آن کمتر از ۱۰۰ درصد افزایش یافته باشد، مگر برخی اقلام اندک که سهمشان در سبد خانوار زیاد نیست که افزایش قیمت ۵۰ تا ۶۰ درصدی داشتهاند. در نهایت به نظر من حداقل ۴ میلیون تومان درآمد ماهانه برای یک خانوار چهار نفره میتواند تامینکننده هزینههای زندگی باشد. اگر درآمد خانوار کمتر از این میزان باشد به طور قطع زیر خط فقر قرار میگیرد. حتی قبل از اینکه نرخ ارز تغییر کند، بخش وسیعی از مردم زیر خط فقر قرار داشتند و به سختی روزگار میگذراندند. الان وضعیت بد اقتصادی آنها به مراتب بدتر شده است. بخش وسیعی از حقوقبگیران جزو این گروه قرار میگیرند که در مرز خط فقر یا زیر خط فقر قرار دارند.
از دیگر سو این را باید در نظر داشته باشیم که نرخهایی که از سوی مراجع برای تورم اعلام میشود به طور کلی غیرواقعی است. همهاش تخمین و حدس و گمان است و نرخی که برای آن معرفی میشود، به روشی که برای محاسبه آن به کار میگیرند، بستگی دارد. فقط مردم و افرادی که کالا میخرند و حقوقبگیرند میتوانند بفهمند چقدر قدرت خرید خود را از دست دادهاند. همه افرادی که صحبتهای لوکس و آکادمیک میکنند و بحث را پیچیده میکنند، هیچچیز از واقعیت را بیان نمیکنند. چون مثلاً ۴۰۰ قلم کالا را در نظر میگیرند و بر اساس میانگین افزایش قیمت آنها، نرخ تورم را اعلام میکنند که خیلی معنی نمیدهد. دولتمردان خیلی علاقه ندارند نرخ تورم واقعی بیان شود. چون هزینههای دولت افزایش مییابد و باید بر همان اساس حداقل دستمزد را افزایش دهند. بنابراین مسئولان سیاسی سعی میکنند تا آنجا که ممکن است نرخ تورم را پایین اعلام کنند که برایشان مشکلساز نشود.
امروز بخش وسیعی از افراد جامعهمان زیر خط فقر قرار میگیرند. طبق اطلاعات خود بانک مرکزی، از ۸۱ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر جمعیت ایران ۵۳ میلیون آنها کار نمیکنند. یعنی آنها از نظر معیشتی وابسته به افرادی هستند که شاغلاند. شاغلانی که کار میکنند و حقوقبگیرند ۲۳ میلیون نفر هستند یعنی حدود ۲۰ درصد از جمعیت ما. مفهومش این است که هر یک نفر باید خرج ۴ نفر را تامین کند. از طرف دیگر با توجه به میزان درآمدها ۸۰ درصد همین جمعیت حقوقبگیر زیر خط فقر قرار دارند که عملاً باعث میشود حداقل ۶۵ درصد مردم ایران زیر خط فقر قرار بگیرند.
در نهایت باید توجه داشت که فقر را با پولپاشی یا شعارهای بیاساس و فعالیتهای زودبازده نمیتوان از بین برد. البته باید تلاش کرد زخمی را که به جامعه وارد آمده است التیام داد و درد مردم را تسکین داد اما راهحل اساسی این است که مردم را وادار کرد با کار تولیدی خودشان نیاز خود را کم کنند. دولت باید فضای مناسب را فراهم کند و وظایف اساسی خود را انجام دهد تا سرمایهگذاران داخلی و خارجی انگیزه داشته باشند، تولید رونق یابد و با افزایش اشتغال، فقر کاهش یابد.
دولتمردان، فقر را با برخی سیاستها و بیثباتیها به جامعه پمپاژ میکنند. بیثباتیهای ارزی، نرخ تورم، تغییر سیاستها، تحریمهای بینالمللی و… به اقتصاد کشور و بخش خصوصی لطمه میزند. امیدوارم شرایط بدتر از این نشود، اما فقط با امید داشتن مسائل حل نمیشود. اینکه در آینده وضع معیشت مردم بهتر میشود یا نه، به سیاستمداران بستگی دارد ولی اگر همین روال امروز ادامه یابد، انتظار میرود خط فقر بالاتر از این هم برود.
محمدقلی یوسفی، اقتصاددان