در میانشان هم بی سواد بود، هم طلبه و هم کارشناس ارشد حقوق؛ دختر کردی که مهندسی عمران خوانده، روزگاری برای خودش کارگاه داشته و حالا بعد از ورشکستگی به تهران آمده و با دست فروشی روزگار می گذراند. برخی دلشان نمی خواهند بگویند دست فروش هستند و برخی به شرافت کسب حلالشان افتخار می کنند. امروز نزدیک به ۱۰۰ نفر از دست فروشان مترو در ایستگاه امام خمینی جمع شده بودند تا با مسئولان شهری از مشکلاتشان بگویند. برخی از آنها طی روزهای گذشته بازداشت شده، برخی کتک خورده بودند و بسیاری اموالشان توقیف شده بود.
از اینکه دوربین ها و خبرنگاران آمده بودند، نگران بودند و می گفتند که رسانه ها باید صدای ما را به گوش مسئولان برسانند. حالا که مسئولان روبروی ما نشستند چه نیاز به رسانه؟ پشتشان به دوربین ها بود اما تا زمانی که دوربین ها روشن بود کمتر گلایه هایشان را مطرح می کردند. هم از ترس آبرو و هم از ترس مأمورینی که پیش از شروع برنامه گفته بودند اگر بروند بالا و حرف بزنند ممکن است فردا اجناسشان توقیف شود.
ابتدای جلسه محمدرضا جوادی یگانه معاون امور فرهنگی- اجتماعی شهرداری تهران می گوید که دستفروشی در مترو سه ضلع دارد. مردم که می خواهند از یک وسیله حمل و نقل عمومی به راحتی استفاده کنند. مدیران شهری و دستفروشان که یگانه از آنها به عنوان فروشندگان کم سرمایه نام برد.
معاون شهردار می گوید: نمی خواستیم پشت درهای بسته تصمیم گیری کنیم و قانون وضع کنیم. از وضعیت اقتصادی کشور در یک سال گذشته آگاهیم و می دانیم ۲۰ درصد از طبقه متوسط به طبقه فقیر تبدیل شده اند. بخش مشکلات اقتصادی دستفروشی برای ما بدیهی و روشن است اما از مسافران مترو که نظرسنجی می کنیم از وضعیت دستفروشی در مترو نارضایتی دارند. ما می خواهیم به راه حل مشترکی که هم برای مردم مناسب باشد و هم فرصت برای کار فروشندگان کم سرمایه فراهم کند، برسیم. صحبت های شما را بشنویم و تصمیم گیری کنیم. در این جلسه قرار است تنها دست فروشان حرف بزنند. نه مردم و نه مسئولان و نه خبرنگاران؛
می دانیم که سرمان باید پایین باشد
جوانی دست فروش می گوید خودمان می دانیم باید سرمان پایین باشد و کار کنیم. آنها که گردن کشی می کنند از ما نیستند. اما این آمار که تنها ۲۰ درصد از قشر متوسط فقیر شده اند، درست نیست. نگاهتان به ما یک قشر بی سواد و یا سطح پائین نباشد. در بین جوانان دست فروش از لیسانس داریم تا فوق لیسانس و دکترا؛ خودمان نیز به فکر غرورمان هستیم اما هزینه های زندگی و کاری که وجود ندارد ما را مجبور می کند دست به دستفروشی بزنیم. ماهی ۴۰۰ تومان اجاره خانه میدهیم با حداقل هزینه خورد و خوراک. ماه هاست که خانواده هایمان را ندیده ایم. خودمان میدانیم که با دستفروشی پل های پشت سرمان را شکسته ایم. ما از روی خوشی دست فروشی نمی کنیم. چاره ای جز این کار نداریم. من اگر این ۶ ماه را کار نکنم، نمی توانم هزینه دانشگاهم را بپردازم. از روی خوشی دست فروشی نمی کنیم. این کار آخرین تصمیم از وضع و روی اجبار است.
یگانه در پاسخ به این دستفروش می گوید نگاهمان به دستفروشان، از جنس نگاه به فرودستان نیست. دستفروشان فروشندگان کم سرمایه ای هستند که به دلیل وضعیت اقتصادی مجبور به این کار هستند.
یکی از دستفروشان نگران است که چرا خبرنگاران به این جلسه آمده اند. او می گوید بعد از ۲۰ سال قرار است حرف های ما را بشنوید. چرا رسانه ها را خبر کرده اید. شاید خانواده من راضی نباشد که همه بدانند من دست فروشی می کنم. می خواهیم راحت صحبت کنیم اما الان هر حرفی بزنیم تصویرمان در تلویزیون پخش می شود و آنگاه قضاوت و نگاه مردم را هم باید تحمل کنیم.
زن میان سالی اما بی توجه به دوربین ها و حضور خبرنگاران فریاد می زند من به دست فروشی کردن و کسب درآمد حلال افتخار می کنم. ۱۲ سال است که با فروش خوراکی روزگار خودم را می گذرانم. یک فرزند معلول داشتم که با رسیدگی های من حالا فوق لیسانس دارد. شوهرم بیکار است. ما هیچ جا برای کار نداریم. فرزند دیگرم با لیسانس همچنان بیکار است. اگر من کار نکنم چگونه کرایه خانه را بدهیم. پسرم که لیسانس برق و صنعت دارد چون پارتی ندارد، ماه هاست که بیکار است. من با دستفروشی بچه مریضم را سلامت کرده ام. در ۲۴ ساعت تنها یک وعده غذا می خورم. از عید تا به حال رنگ گوشت و مرغ را به خانه ندیده ایم. از صبح تا شب در مترو راه می روم تا آنقدر که شب ها از درد خوابم نمی برد. حتی اجازه نداریم دقیقه ای روی سکوها بنشینیم. از این ایستگاه به آن ایستگاه.
می گوید سه روز پیش بازداشت بوده و مواد غذایی اش را که می فروخته گرفته اند. حالا بعد از سه روز که اجناسش را گرفته همه فاسد شده و بو گرفته اند. از روی حرص آنها را در ایستگاه سعدی رها کرده است.
دیگری از بچه معلولش می گوید که بهزیستی به آن حتی یک ویلچر نمی دهد. میگوید با ماهی ۵۳ هزار تومان کمک هزینه بهزیستی چه کنم! پول پیش خانه و ضامن برای وام نداریم. اگر با همین دست فروشی یک لقمه نان حلال پیدا نکنیم، چه کنیم. ۷۰ درصد ما از روی نیاز دستفروشی می کنیم.
افتخار می کنم که حمال هستم
زن دیگری می گوید چند روز پیش یکی از مأموران مترو گفت: حمال بساطت را جمع کن و برو. من افتخار می کنم که حمال هستم و با حمالی دو فرزند فوق لیسانس دارم. من به کار شرافت مندانه و نان حلالم افتخار می کنم. ما اگر دستفروشی نکنیم چه کنیم!؟ من یک زن تنها با بچه دانشگاهی چگونه کرایه خانه ام را تأمین کنم. او از توهین هایی که این روزها در ایستگاه های مترو به او می شود می گوید و از التماس هایش به مأموران مترو برای پس دادن اموالش. برخوردهای بدی که از سوی مأموران مترو با زنان و مردان دست فروش می شود.
دختری که می گوید لیسانس عمران دارد و زمانی تولیدی داشته و مدتی نیز کارگاهی را اداره می کرده از میان دستفروشان فریاد میزند هفته پیش بارم را که یک میلیون ارزش داشت از من گرفتند. چمدانم که به زحمت برایش ۶۵۰ هزار تومان پول دادم با چاقو از بین بردند. آیا این انصاف است برای گرفتن بارم در مترو به خیابان کالج رفتم، به شهرداری رفتم اما هیچ کس پاسخ من را نداد. مسئولین با بی احترامی با ما برخورد کردند اما من به دستفروشی افتخار می کنم. این که با شرافت هزینه زندگی ام را در می آورم. من زمانی پیمانکار بودم. ورشکسته شدم و حالا دستفروشی می کنم. شاید آدمیت و انسان بودن حالا دیگر ویژه داهاتی ها باشد اما ما هنوز آدم بودن را فراموش نکرده ایم. اینجا حرمت زن را نگه نمی دارند.
او از مسئولین مترو می خواهد که جنس هایش را به او پس دهند. می گوید از ما ۲۰ انگشتر می گیرند اما ۱۰ انگشتر تحویل می دهند. باقی اش را چه می کنند؟ شهرداری که جوابگو نیست. چون دستفروش هستیم باید هر بلایی سر ما بیاید. من کارشناس عمران اگر دستفروشی نکنم چه کنم!؟ چرا کاری می کنید که آرزوی ما رفتن از اینجا باشد.
زن میان سال دیگری می گوید درست است که ما فقیریم اما از این مملکت سهم داریم. من از ۱۰ صبح تا ۱۰ شب در مترو کار می کنم. شوهر سکته کرده دارم، دختر عقد کرده دارم. شما از ما راهکار می خواهید؟ شما به من بگویید من این کار را نکنم چه کنم؟
زن دیگری می گوید من و فرزندم تنها زندگی می کنم. هفته گذشته من را ۲۴ ساعت به جرم دستفروشی دستگیر کردند. هرچه اصرار کردم که فرزندم در خانه تنها، هیچ کدام باور نکردند. من در کنار معتادان و دزدها یک شب در بازداشتگاه بودم. دزدها زود آزاد شدند اما من آن شب در بازداشتگاه ماندم. دردهای ما را هر که بشنود دلش آب می شود. انسانیت کجا رفته که با ما این برخوردها را می کنید. مردم آنقدر خوب هستند که چیزی نمی گویند. مگر مردم از چه چیزی راضی هستند که حالا می خواهیم به نارضایتی هایشان از دستفروشان مترو پاسخ دهید. مگر به باقی نارضایتی هایشان جواب می دهید که به دنبال حل این نارضایتی هستید.
چند دست فروش معتقد بودند سختگیری ها در ایستگاه های مترو و تمرکز در یکی دو ایستگاه باعث شده دستفروشان به چشم بیایند و یا برای مسافران ایجاد مزاحمت کنند. اگر به مانند گذشته دستفروشی در همه خطوط آزاد شود، دیگر تمرکز در یک ایستگاه نخواهد بود. آنها می گویند ما با بدترین توهین ها و برخوردها مجبوریم دستفروشی کنیم.
خانمی می گوید در یک ایستگاه یکی از مأموران به او گفته بساطت را جمع کن و از ایستگاه مترو برو و در برابر خواهش هایش که اگر دست فروشی نکند پاسخ شنیده، دزدی و یا هر کار دیگر؛ شهرداری چرا این همه معتاد در خیابان هستند را جمع نمی کند؟ اگر به دنبال پاکسازی تهران است برود این افراد را از خیابان جمع کند چرا به دنبال حذف دستفروشان از مترو است!؟ او می گوید دست فروشی را ننگ و عار نمی داند و تا زمانی که بتواند دست فروشی می کند.
یکی از دست فروشان پیشنهاد می دهد که اجاره غرفه های حاشیه ایستگاه ها را کاهش دهند تا برخی از دست فروشان که می توانند از این غرفه ها استفاده کنند.
از ما راهکار نخواهید
دست فروش دیگری می گوید از ما راهکار نخواهید. راهکاری برای دست فروشی وجود ندارد. ما از صبح مانند موش و گربه در حال تعقیب و گریز در مترو هستیم. بیش از آنکه در مترو دست فروش وجودداشته باشد، مأمور است. ما نمی توانیم راهکار بدهیم. راهکار یعنی پیمانکاری باشد و پولی که ما در می آوریم به جیب یک پیمانکار برود.
او می گوید دست فروشی جرم نیست اما توهین ها و برخوردهای فیزیکی که با دست فروشان می شود، جرم است. طی مدت اخیر بسیاری از دست فروشان شبی را در بازداشتگاه گذرانده اند. جنس هایشان توقیف شده اما همچنان به دنبال لقمه نان حلال هستند.
زنی ۶۸ ساله کارت معلولیت فرزندش را بلند می کند و می گوید من در ۶۸ سالگی همچنان مستأجرم. شوهرم ۱۸ سال است که گم شده و من تنها نان آور یک فرزند معلول ذهنی هستم. اگر من دست فروشی نکنم چه کسی به بچه معلول من لقمه نان بدهد. هزینه نگهداری از فرزند معلولم بالاست. مگر بهزیستی چقدر به ما کمک می کند؟ مترو نیز ما را بیرون می کند و حتی اجازه استراحت در ایستگاه ها را به ما نمی دهد. می گویند برو دزدی کن. من پیرزن باید الان به جای نماز و عبادت از صبح تا شب ایستاده به دنبال لقمه نانی باشم. من از سر خوشی اینجا نیستم. سواد ندارم وگرنه دنبال کار دیگری می رفتم.
مرد دیگری که لیسانس حسابداری دارد می گوید به تازگی در یکی از شرکت ها با حقوق ۱۲۰۰ کار پیدا کردم اما اگر شما با یک تا دو میلیون توانستید زندگی را خرج دهید، من هم می توانم.
یکی از دست فروشان طلبه پایه سوم بود که در یکی از حوزه های آزاد درس می خواند. ماهیانه ۱۵۰ هزار تومان کمک هزینه میگیرد، می گوید مسئولان مترو باور نمی کنند که من طلبهام. یعنی باید با لباس اقدام به دست فروشی کنم؟ چرا با دست فروشان مانند جنایتکاران رفتار می کنید؟ میثم تمار نیز از فروش خرما و دست فروشی روزگار می گذراند.
درخواست ها مشابه بود. بارهایشان را گرفته بودند و تحویل نداده بودند و یا ناقص تحویل داده بودند. زنی ۸ میلیون بارش را طی ۴ بار دستگیری از دست داده بود و حالا پولی برای خرید جنس تازه نداشت.
پیرزن ۶۵ ساله فریاد می زند نان آور ندارم، سرطانی ام، شما به من بگویید در این سن چه کنم؟ ۸۰ درصد آنها که دست فروشی می کنند چاره ای جز این کار ندارند.
یک مرد از توهین های مأموران می گوید. اینکه به او می گفتند معلوم نیست پدر و مادرش چه کسی هستند. بعد از این توهین آنقدر خونش به جوش آمده که فریاد زده اگر پدر جانباز من نبود نسل آینده تو را باید عرب ها شستشو می دادند. حالا از هویت پدر و مادر من پرس و جو می کنی. او می گوید دست فروشان آخرین راهشان انتخاب دستفروشی بوده و اگرنه غرور و شخصیت هیچ کس اجازه نمی دهد با وجود این توهین ها و برخوردها، دست فروشی کند. ما آخرین راهمان دستفروشی بوده و می خواهیم نان حلال بخوریم. ما اگر راهکار بلد بودیم همان کار را می کردیم. ما برای زنده ماندن اینجاییم نه برای زندگی کردن.
در میان دستفروشان از کارشناس ارشد حقوق است که دو شب را در بازداشتگاه بوده تا دیپلم برق و مهندس نقشه کش و غیره. همه آنها یک مشکل دارند. کاری که بتواند هزینه های امروز زندگی شان را بدهد را پیدا نکردند. با سرمایه ۵۰۰ هزار تومانی چاره ای جز دستفروشی ندارد. زن ها بیشتر سرپرست خانواده هستند و تک و توک در میان جمعیت کودکان دست فروش نیز هستند.
پسر بچه ای با شیرینی کودکانه می گوید من در مترو لوبیا می فروشم. مسافران می پرسند نخود نداری که لحن شیرینش باعث شد جمعیت بلند بخندند. با دلخوری می گوید دردمان را هم که می گوییم مسئولین می خندند. کودک دیگر می گویند به من می گویند دزد و من را تحویل کودک آزارها می دهند. آنها از مسئولان شهری می خواهند تصمیم گیری شان برد- برد باشد. اجناسشان را تحویل دهند و بگذارند دم سال تحصیل، کمی آزادانه تر دست فروشی کنند. بسیاری از دست فروشان به این جلسه بدبین اند. می گویند چرا بعد از ۲۰ سال یادتان افتاده با ما جلسه بگذارید. چرا تا به حال به فکر مشکلات ما نبودید. چرا اول جلسه این همه رسانه آمده بودند؟ حالا که صحبت های ما را شنیدید قرار است به چه نتیجه ای برسید؟
مردم از وضعیت دستفروشان راضی نیستند
علی پیرحسینلو مشاور معاون حمل و نقل شهردار تهران میگوید شهرداری مسئولیت حمل و نقل آسان، راحت و ایمن مسافران را برعهده دارد. ما نباید صورت مسئله را به گونه ای مطرح کنیم که مسافران و درخواست هایشان نادیده گرفته شود. براساس نظرسنجی ها، مردم از وضعیت دست فروشان ناراضی هستند.
او در خصوص نگرانی برخی از دستفروشان از اینکه پس از بیان مشکلاتشان، مشکلاتی ایجاد شود، به حدیثی اشاره می کند و می گوید هیچ امتی به رستگاری نمی رسند مگر این که حق مظلوم از ظالم بدون لکنت زبان گرفته شود. بنابراین هیچ مشکلی از بیان حق تان ایجاد نخواهد شد. بسیاری از این مشکلات که بیان شد مشکلاتی نیست که طرف پاسخگویی اش ۴ مدیر شهرداری باشد. ما با شرایط محیطی آگاه هستیم و می دانیم از سر ناچاری و اضطرار مجبور به این کار شده ایم. هیچ کس حق توهین به دست فروشان را ندارد. در خصوص تحویل بار و کالاهایتان نیز این مسئله از سوی مدیرعامل مترو پیگیری می شود. اما ما باید در کنار پرداختن به موضوع دستفروشان، نارضایتی مسافران را در نظر بگیریم. راه حل ما نباید به افزایش دستفروشی در مترو منجر شود. نمی توانیم در سر سکوها بساط گسترانی کنید زیرا برای مسافران خطر دارد. قرار هم نیست راه حل ما منجر به حضور پیمانکار شود. هنوز تصمیمی گرفته نشده و قرار است این تصمیم با شنیدن صحبت های همه ذینفعان و یک راه حل همه جانبه باشد.
شورای شهر قانون گذار شهر است
جوادی یگانه معاون اجتماعی نیز در خصوص اینکه چرا بعد از ۲۰ سال با دست فروشان جلسه گذاشته اند، گفت: چون ما میخواستیم ابتدا صحبت های شما را بشنویم و براساس سه وجه مردم، شهرداری و دست فروشان تصمیم گیری کنیم. حقیقت این است که ۵۰ درصد مردم از وضعیت دستفروشان در مترو ناراضی هستند.
وی افزود: تصمیم گیری در برابر برخی خواسته های شما مربوط به شورای شهر است و ما نمی توانیم جای شورای شهر که قانونگذار شهری است، تصمیم گیری کنیم. ما مجری مصوبات شورا هستیم اما می خواهیم هر راه حلی که مطرح می کنیم با شنیدن صدای شما باشد. به دنبال سامان دهی به معنای حذف نیستیم. اگر هم موضوع را رها کنیم وضع فعلی به وجود می آید و می خواهیم با توجه به شرایط دشوار اقتصادی به یک راه حل میانه برسیم.