فارس نوشت: «اعتمادآنلاین» گفتگویی با محسن آرمین انجام داده است که مهمترین محورهای آن در ادامه از نظرتان میگذرد.
- به گمان من اصلاحات مدتی است که به حاشیه رفته است. این روند از دور دوم ریاستجمهوری آقای روحانی آغاز شد و با توجه به حوادث و تحولات مهمی که طی یکی، 2 سال اخیر رخ داد، قدرت تأثیرگذاری جریان اصلاحات در عرصه سیاسی و عمومی به شدت لطمه خورد.
- افتراق جبهه اصلاحات در جریان انتخابات اخیر مجلس نشان داد که اولاً شورای عالی سیاستگذاری به عنوان مغز و کانون فرماندهی جریان اصلاحات اقتدار لازم را برای ایجاد هماهنگی سازمانی و اداره بخشهای مختلف این جریان ندارد.
- اختلاف بخشهای مختلف جریان اصلاحات در قبال انتخابات صرفاً اختلاف در قبال یک پدیده یا رخداد در عرصه سیاسی نبود، بلکه ناشی از اختلاف در استراتژی و نیز تاکتیک بود.
- جریان اصلاحات برای تداوم و بقا به شدت نیاز به بازسازی در سه سطح سازماندهی، تحلیل راهبردی از شرایط و تدوین تاکتیکهای جدید متناسب با شرایط روز دارد.
- اصلاحطلبان باید میان ادامه روند کنونی و در نتیجه استحاله شدن و تبدیل شدن به یک نیروی پراگماتیست طالب حضور در قدرت تحت هر شرایط و بازیگری در لابیهای قدرت و بدهبستانهای پشت پرده از یک سو و تجدید نظر در سازماندهی و دیدگاههای راهبردی خود و باقی ماندن به مثابه یک نیروی مردمی و دارای برنامههای کارآمد از سویی دیگر، یکی را انتخاب کنند.
- تصمیمات و موضعگیریها و خطاهای دولت روحانی به هر حال به پای اصلاحطلبان هم نوشته میشود. به هر حال اصلاح طلبان در هر دو دوره انتخابات ریاستجمهوری گذشته بیقید و شرط از آقای روحانی حمایت کرده بودند.
- حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری موضعگیری سیاسی خطایی نبود. آقای روحانی کاندیدای اصلاحطلبان نبود، اما تنها کاندیدای متفاوت در میان کاندیداها بود.
- دولت روحانی مسئول اصلی وضعیت نامساعد موجود در عرصههای سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی نیست. در عین حال معتقدم ضعف کادر مدیریت دولت و اشتباهات و خطاها و عدم ایستادگی اصولی بر مواضع به گونهای است که اصلاحطلبان را در حمایت از دولت آقای روحانی در برابر افکار عمومی خلع سلاح کرده است.
- یک نیروی سیاسی اجتماعی نمیتواند به حضور در قدرت نیاندیشد، چرا که چنین چیزی با ماهیت جریانهای سیاسی تعارض دارد. اما متقابلاً حضور در قدرت به هر قیمت یک نیروی سیاسی را به نیرویی پراگماتیست و اسیر روزمرگی و فاقد اهداف راهبری تبدیل میکند.
- حضور در حاکمیت فینفسه هدف نیست، چون اگر این حضور موثر نباشد و شعار حضور برای اصلاح جای خود را به شعار حضور برای حضور بدهد، نه تنها در خدمت اهداف اصلاحطلبانه نخواهد بود، بلکه به استحاله اصلاحطلبان بدل میشود. به گمانم این اتفاق اکنون رخ داده است.
- برخی از مدیران میانی دولت نظیر استانداران و فرمانداران افرادی با سابقه اصلاحطلبی هستند و ایبسا با انگیزه پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه و اصلاح امور این مسئولیت را پذیرفتهاند. اما اکنون به مدیرانی منفعل تبدیل شدهاند که فقط به حفظ موقعیت و مسئولیت میاندیشند... به گمان من چنین حضوری در قدرت نه تنها مفید نیست، بلکه برای اصلاحطلبان مضر است.
- قطعاً تحولات سالهای اخیر موجب ریزش بدنه اجتماعی اصلاحطلبان شده است.