عمو و برادرزاده بودند و هر بار که پسر جوان به خانه عمویش در یکی از محلههای مرکزی شهر کرج میرفت و متوجه بدرفتاریهای او با خانواده میشد، کینه و نفرتش نسبت به وی بیشتر میشد. از سویی عمو با پدرش برسر ارثیه اختلاف داشتند و همین کینه را در دلش بیشتر شعلهور میکرد. سرانجام هم به خاطر این کینه، مرتکب قتل عمویش شد.
در ادامه صحبت های ما با پسری که مرتکب قتل شده میخوانید. به بیست و نهم فروردین ۹۸ پلیس کرج در تماس زنی که میگفت شوهر میانسالاش در خانهشان به قتل رسیده، رهسپار محل قتل شده و دیدند مرد خانواده براثر ضربههای جسم سخت فوت شده و جسدش روی مبلمان اتاق نشیمن افتاده است. با دستور بازپرس ابراهیم مرادی ماموران ابتدا از دختر و همسر مقتول که در خانه بودند تحقیق کردند که آنها گفتند بعد از خرید وقتی به خانه بازگشتند، صدای فریاد شنیده و زمانی که به طبقه اول رفتهاند با جسد پدر خانواده روبهرو شدند، اما از قاتل خبری نبود. وسایل خانه بههم ریخته نبود، قاتل به راحتی وارد خانه شده و پول و وسیلهای از آنجا سرقت نشده بود.
تحقیقات نشان میداد مقتول فرد بداخلاقی بوده و همیشه خانوادهاش را اذیت میکرده و آنها از رفتارش به ستوه آمده بودند. به همین دلیل زن مقتول و پسر وی بازداشت شده و در تحقیقات گفتند، با پدر خانواده اختلاف داشتهاند، اما قاتل نیستند و گمان میکنند برادرزاده مقتول به نام شهاب مرتکب قتل شده باشد؛ بنابراین شهاب نیز بازداشت و به قتل اعتراف کرد و دو عضو خانواده مقتول آزادشدند. برادرزاده مقتول بعد از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد و با پایان گرفتن تحقیقات قضایی قراراست به زودی در دادگاه محاکمه شود.
بذرکینه را در دل فرزندان نکاریم
ابراهیم مرادی، بازپرس دادسرای جنایی کرج
هر جنایتی که رخ میدهد، پشت پرده آن انگیزههای متفاوتی نهفته است. گاهی فرد به خاطر مسائل مالی، ناموسی، خیانت و... دست به قتل میزند گاهی یک خشم آنی یا کینه فروخورده باعث قتل میشود. در این پرونده پسری جوان متهم به قتل عمویش شده و به جای اینکه سالهای جوانیاش را با کار و زندگی گره بزند به زندان و کابوس قصاص گره زده است. وی به خاطر اختلافی که پدرش بر سر ارثیه با عمویش داشت، تصمیم میگیرد از عمویش انتقام بگیرد و خود را اینچنین گرفتار میکند.
والدین در صورتی که به مشکلی برمیخورند، بهتر است فرزندان خود را زیاد درگیر نکنند. آنها به خاطر هیجانات نوجوانی و جوانی و برای هواخواهی از پدر یا مادرشان دست به اقدامهای خطرناک مثل قتل میزنند.
در این پرونده، متهم ابتدا متوجه اختلاف پدر و عمویش میشود بعد با بدرفتاریهای مقتول با خانوادهاش روبهرو شده و تصور میکند حالا با قتل عمویش میتواند به این وضع پایان دهد. او زمانی که تصمیم به این کار میگیرد، به عاقبت کار فکر نمیکند.
بارها هشدار دادهایم، خانوادهها باید روشهای کنترل خشم و تصمیمگیری در حالت عصبانیت را به فرزندان خود آموزش دهند و آنها را درباره عاقبت اقدامات خودسرانه آگاه کنند.
عمویم با خانوادهاش بدرفتاری میکرد
شهاب فکر نمیکرد روزی قربانی بذر کینه شده و عمویش را بکشد و اکنون در زندان عقربههای ساعت را تا روز محاکمه دنبال کند. یک سال بعد از جنایت، پای صحبتهای او نشستیم که در ادامه میخوانید.
قبل از زندان چهکاره بودی؟
در یک شرکت شکلاتسازی کار میکردم.
با عمویت اختلاف داشتی؟
من نه، اما او با پدرم بر سر ارثیه خانوادگی اختلاف داشت و دامنه این اختلاف بذر کینه را در دلم کاشت. علاوه بر آن وقتی به خانهشان میرفتم و پای درد دل خانوادهاش مینشستم میفهمیدم او باخانوادهاش بدرفتاری میکند و حتی شاهد این بدرفتاریها نیز بودم. یکبار به رفتارش اعتراض کردم که گفت دیگر حق ندارم به خانهشان بروم. این رفتارش باعث شد تصمیم بگیرم او را تنبیه کنم تا رفتارش را عوض کند. خانوادهام از ماجرا باخبر شدند، اما سعی نکردند با او حرف بزنند تا بدرفتاریهایش را عوض کند.
چرا قتل؟
هدفم تنبیه او بود تا دست از رفتارش بردارد و به اختلافش با پدرم پایان دهد که قبول نکرد و سرانجام تصمیم به قتل او گرفتم. یک شب برای قتل به خانهاش رفتم که با طلبکارش دعوایش شد و در اجرای نقشه ناکام ماندم. شب بعد دوباره به آنجا رفتم و نقشه را اجرا کردم تا همه فکر کنند قاتل، مرد طلبکار است.
آن شب چه اتفاقی افتاد؟
شب جنایت در حوالی خانه عمویم پرسه زدم و زمانی که زن عمو و دخترش وارد ساختمان شدند. متوجه شدم در بسته نشده و وارد شدم. میله آهنی همراهم بود؛ سر و صورتم را با پارچه بستم و وارد خانه شدم. صدای اعضای خانواده از طبقه بالا میآمدو عمویم روی مبل طبقه اول نشسته بود. کمکم به عمویم نزدیک شدم و با میله آهنی چند ضربه به او زدم که صدایش خاموش شد و فرارکردم. بعد میله خونآلود را در سطل زباله انداختم. ترسیده بودم و وقتی به خانه بازگشتم تا صبح بیدار بودم.
چطور بازداشت شدی؟
روز بعد از قتل، زن عمویم و پسرش برای تحقیقات به اداره پلیس رفتند که همراهشان رفتم تا سر و گوشی آب دهم که همانجا پلیس به من شک کرد و بازداشت شدم و گفتم قاتل هستم و آنها آزاد شدند.
چه سرنوشتی در انتظارت است؟
پشیمانم و نمیدانم مرا میبخشند یا قصاص میشوم. اختلافهای خانوادهام با عمویم و کینهای که از او در دلم کاشتند باعث شد دست به قتل عمویم بزنم.