عصرایران نوشت: زنی در حال غرق شدن بود و مردی حاضر نشد به او کمک کند، چون او نامحرم بود. مرد کنار رودخانه ایستاده بود و زن بعد از دست و پا زدن در آب غرق شد. یک انسان مُرد و مَرد خوشحال بودن که شرع را زیر پا نگذاشته است.
این داستان را گفتم تا به واکنش یک مسؤول به خبری در مورد همخانگی در تهران برسیم. یکی از خبرگزاریها گزارش داده که درخواست همخانگی دو خانوار در یک واحد رواج پیدا کرده است. نایب رییس اتحادیه مشاوران املاک هم در واکنش به این گزارش گفت: «قاعدتا وقتی اعضای این دو خانواده به یکدیگر محرم نیستند نمیتوانند زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند. وقتی که در هتلها اجاره یک اتاق به دو خانواده منع قانونی دارد این موضوع به اجاره واحد مسکونی هم تسری مییابد.»
واقعا جایزه واکنش سال را باید به عقبایی نایب رییس مشاوران املاک داد. اگر گزارش خبرگزاری در مورد همخانگی راست باشد باید گریه کنیم حتی بمیریم نه اینکه نگران شرعیات این داستان باشیم.
از اجارهخانهها که خبر دارید؟ سر به فلک میزند. صاحبخانههای خوش انصاف در این بلبشوی بازار، صبح از خواب بیدار میشوند و در پیامکی به مستاجر خود اعلام میکنند که باید سه برابر اجاره خانه بدهد. باید پول پیش را دو برابر کند.
خانوادهای که حاضر است در یک آپارتمان کوچک با یک خانواده دیگر هم خانه شود، یعنی ندارد. یعنی از اینجا مانده و از آنجا رانده است. این یعنی به هر دری زده ، به جایی نرسیده است.
واقعا یک سرپرست خانواده چگونه میتواند با حقوقی که ثابت است و درصدی نسبت به سال قبل بیشتر شده است، از پس هزینههای زندگی به ویژه اجاره خانه برآید؟ شاید الان بگویند، چه کاری است در تهران زندگی نکنند و به شهرستان بروند.
بله، کسی که نمیتواند از پس هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ برآید باید محل زندگی خود را عوض کند اما نباید یک نکته را فراموش کرد و این هم اینکه در خیلی از شهرها کار نیست و مردم مجبور هستند به شهرهای بزرگتر مهاجرت کنند.
امکانات خیلی از شهرها به شدت کم است. جوانان تفریحی به جزء خیابان گردی ندارند، شغلی هم نیست. واقعا آنها چه باید بکنند؟
اجاره نشینی زمانی خوش نشینی بود اما الان رنج نشینی است. الان زندگی پر استرس است. مستاجر هر لحظه باید منتظر خبرهای بد از سوی صاحبخانه باشد.
مردم دچار این مشکلات هستند و بعد وقتی آنهایی که میتوانند در این بازار نقشی داشته باشند، نگران عدم رعایت شرع هستند و نمیپرسند چرا کار به اینجا رسیده است که مردم چنین سبک زندگی را برای خود انتخاب کردهاند.
به جای اینکه راهکار ارائه دهند و به دنبال راههایی برای کاهش اجارهها باشند نگران محرم بودن و محرم نبودن هستند.
آنهایی که از پس اجاره یک خانه بر نمیآیند، نمیتوانند در خیابان زندگی کنند پس مجبور هستند فکری به حال زندگی خود کنند. مجبور هستند راهی برای اینکه زن و بچهشان در هنگام خواب سقفی بالای سرشان داشته باشند، پیدا کنند.