جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۴

خاطره جالب مهران مدیری از شطرنج بازی کردن با بهزاد فراهانی/ بازیگری که از همسرش کتک خورد!

خاطره جالب مهران مدیری از شطرنج بازی کردن با بهزاد فراهانی/ بازیگری که از همسرش کتک خورد!
شب گذشته، مهران مدیری با بهزاد فراهانی بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان گفت‌وگو کرد.
کد خبر : ۵۱۵۱۷۵
شب گذشته مهران مدیری در برنامه «دورهمی»، میزبان بهزاد فراهانی بازیگر سینما و تلویزیون بود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران ،در ابتدا فراهانی درباره سن و سال و راز جوانی و پرانرژی بودن خود گفت: من متولد اول بهمن سال ۱۳۲۳ هستم. بچه یک کشاورز هستم و در صحرا بزرگ شدم. به همین دلیل باد، باران، خاک و درختان را بسیار دوست دارم.

وی ادامه داد: البته همسرم را هم دوست دارم (خنده)؛ شاد و پرانرژی هستم، چون پای‌بند امیدم و به فردای بهتر امیدوارم. احساس غم زدگی نمی‌کنم. البته فقر برای من تلخ است. وقتی در تهران بزرگ این شکاف طبقاتی را می‌بینم، اذیت می‌شوم. راستش از فقر می‌ترسم؛ چون فقیر زندگی کرده ام و فقر را می‌شناسم. خوشبختی برای هر کسی معنایی متفاوت دارد؛ برای من خوشبختی یعنی عدالت اجتماعی. سعی کرده ام عدالت اجتماعی را در محیط کاری ام پیدا و رعایت کنم. آرزوی من خوشبختی مردم است.

بازیگر سریال «خانه پدری»، سپس درباره شروع فعالیت هنری خود گفت: در دهه ۴۰ به گروه داستان شب رادیو پیوستم. ابتدا نزد استادان بزرگی شاگردی کردم. به مرور نویسنده، بازیگر و کارگردان برنامه‌های رادیویی و در ۱۷ سالگی جوان اول رادیو شدم.

وی عنوان کرد: عمری را در دانشگاه گذراندم و امروز شاگردانم را در میانه میدان هنر می‌بینم. واقعیت این است که ما بی سواد در نسل جوان زیاد داریم، اما نخبه‌های شریفی هم داریم که برای کار جان می‌دهند. نا امیدی بزرگترین مسئله‌ای است که نسل جوان با آن مواجه است؛ خیلی‌ها فوق لیسانس می‌گیرند که قاب کنند و به دیوار بزنند تا جلوی چشم مادرشان باشد. در حالی که اصل خواندن و کتاب برای نسل ما تقدس داشت؛ امثال من پنج ماه منتظر می‌ماندیم تا یک کتاب را بخوانیم.

فراهانی در ادامه درباره واژه «پیشکسوت» عنوان کرد: امیدوارم هم سن‌ و سال های من ناراحت نشوند؛ زمانی که می‌گویند «پیشکسوت» تن من می‌لرزد. وقتی به عزیزی پیشکسوت می‌گویند، باید لیاقت این ارجمندی را داشته باشد. هر بار به من استاد می‌گویند حس می‌کنم، پیشنهاد رفتن به بهشت زهرا و مرگ را به من می‌دهند.

در ادامه این گفت و گو، مدیری درباره مهارت خاص فراهانی در شطرنج گفت: در رادیو ساعاتی که ضبط نداشتیم، با هم شطرنج بازی می‌کردیم. من خیلی تقلب می‌کردم. البته ایشان هم شیوه‌ جالبی داشتند؛ سرباز را حرکت می‌دادند و من می‌دیدم اسب هم جابه جا شده است! من همیشه از رادیو به عنوان شیرین‌ترین دوران کاری ام یاد می‌کنم. (خنده)

فراهانی گفت: آقای شرفی یکی از همکاران در رادیو هم در شطرنج تقلب می‌کرد (خنده). من عادت دارم که همزمان با بازی شطرنج آواز هم می‌خوانم.

این بازیگر سپس درباره خانواده هنری خود گفت: پدرم تعزیه خوان خوبی بود؛ پدر همسرم هم بزرگترین عکاس دهه ۲۰ بود. در خانه ما همیشه هنرمندان رفت و آمد داشتند و این موضوع بر ادامه مسیر هنری فرزندانم تاثیرگذار بود. البته من تمام نیروی خودم را گذاشتم که شقایق این مسیر را نرود، اما بدون اینکه به من بگوید خودش این راه را رفت. دوست داشتم آذرخش (پسرم) در حوزه موسیقی راهش را ادامه بدهد، اما اکنون در حوزه تجسمی فعالیت می‌کند.

وی درباره ازدواجش بیان کرد: زمانی که از همسرم خواستگاری کردم، او سه شرط برایم گذاشت؛ اینکه ادامه تحصیل بدهم، دانشگاه بروم و سیگار را هم ترک کنم. من همه شروط‌ را قبول کردم و باهم ازدواج کردیم.

این بازیگر افزود: من خیلی چیز‌ها را از همسرم یاد گرفتم. به او گفتم که هرگز زن دوم نمی‌گیرم و نگرانی از این بابت نداشته باشد. در طول این سال‌ها هرگز به همسرم اهانت نکرده ام و شاید تنها مردی در ایران باشم که از همسرم کتک خوردم! ماجرا این بود که خانواده همسرم همیشه برای ما هدیه‌ می‌فرستادند و ما خیلی خوشحال بودیم. یک‌بار پستچی بسته ای آورد؛ آن روز بچه‌ها امتحان داشتند و همسرم تمام تلاش خود را کرد تا بسته‌ها را باز نکنیم، اما بچه‌ها اصرار کردند که هدیه‌ها را ببینند. همسرم از این اتفاق ناراحت شد و لج کرد و با دست کوبید پشت من؛ دستش درد گرفت و گریه کرد (خنده)

فراهانی همچنین، درباره حضور برخی بازیگران سینما در عرصه تئاتر گفت: من هنرمند بی سواد را هنرمند واقعی نمی‌دانم؛ هنرپیشه باید سواد داشته باشد. بازیگر باید ادبیات جهان و میهنش بشناسد، از شاهنامه و خیام تا نظامی و نیما را باید خوانده باشد. هنرمند باید روانشناسی، فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی و شعر بداند. نمی‌گویم فیلسوف شود، اما به حد کفایت بن مایه فرهنگی داشته باشد. با اینکه برخی عروسکی از سینما به تئاتر بیایند و پُز آن را بدهند، مخالف هستم. کار من تئاتری پرداختن به وضعیت معیشت تلخ مردم است؛ من شاگرد‌هایی دارم که مسافرکشی می‌کنند و حتی در یک بنگاه دلال شده اند.