مصطفي آجرلو - هوا طوری تاریک شد که چشم ها از بازشناختن فرزند پیامبر(ص) بازماند، جرات ها ته کشید، ایمان ها در کاسه های منفعت طلبی گردن کلفت های کوفه ته نشین شد، در مدت کوتاهی بی نسبت بودن با اهل ولایت ثمرات خود را در پس زمینه رفتار خواص نشان داد، با حضور ابن زیاد با تهدید و برق شمشیر نشان دادنی، جرات ها در پس واهمه ها ته کشیده بود.
شریح قاضی حتی جرات نکرد به طرفداران هانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، بگوید که او زنده است و ابن زیاد قصد دارد او را بکشد، گفت: « جاسوس ابن زیاد آنجا بود، جرات نکردم » ... شاید ورق تاریخ بر می گشت.
و از طرفی مسلم ابن عقیل، پیشنهاد « شریک بن اعور حارثی» را برای ترور ابن زیاد در منزل هانی رد کرد، قتلی که به راحتی میسر بود و قطعا مسیر تاریخ را عوض می کرد، اما مسیر فرستاده حضرت حسین علیه السلام، مسیر حق و عدالت بود و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که مومن کسی را به حیله نمی کشد و من از قتل او که میهمان هانی است خودداری کردم.
گرد و غباری بپا شد و بوی خون در هوا پیچید؛ از هجده هزار بیعت کننده با حضرت حسین علیه السلام، از سران قبایل و بزرگان و سرشناس های کوفه پیرزنی ماند بنام طوعه که خانه اش پناهگاه مسلم ابن عقیل شد...
فرزدق شاعر، خبر شهادت مسلم ابن عقیل را به امام علیه السلام داد و اشک از دیدگان مبارک سیدالشهداء علیه السلام جاری شد، خبر گمراهی شیعیانش و خبر شهادت مسلم ابن عقیل، دل نازنینش را داغدار کرد و فرمود: «رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً ...»؛ (خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است).
صلی الله علیک یا اباعبدالله
مجلس اول/ شب مسلم
روضه خوان ها شب اول را « شب مسلم » می گویند، غروب شبی که با غربت گرفتن فرستاده امام، در شهرکوفه رنگ سیاهی به خود گرفت.