«شیخ مفید در «ارشاد» مینویسد: «چون کار صلح میان امام حسن (ع) و معاویه، چنان که گفته شد، به پایان رسید، آن حضرت به مدینه رفت و در حالی که خشم خود را فرو میخورد، خانهنشین شد و چشم به راه دستور خداوند عزوجل بود و در آنجا بماند. از سوی دیگر، چون ۱۰ سال از خلافت معاویه گذشت، او تصمیم گرفت برای پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد. پس پنهانی کسی را نزد جعده، دختر اشعث بن قیس و همسر امام حسن (ع) فرستاد که او را به زهر دادن امام (ع) وادار کند و به عهده گرفت [که اگر این کار را بکند]او را به همسری پسرش یزید درآورد و صدهزار درهم پول نیز برای او فرستاد و جعده آن حضرت را زهر خورانید.»
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، از میان دانشمندان اهلسنت، «ابن عبدالبر» از قتاده و ابوبکر بن حفص روایت کرده است که گفتهاند: «حسن بن علی، رضیا... عنهما را مسموم کردند و همسرش جعده، دختر اشعث بن قیس کندی، او را مسموم کرد و گروهی نیز گفتهاند: این جنایت به دسیسه معاویه انجام شد، به اینگونه که جعده را در برابر مالی که به او داد، به این کار وادار کرد.»
امام حسن مجتبی (ع)، در آخرین لحظات حیات مبارکش، برادرش امام حسین (ع) را نزد خود خواند و به آن حضرت وصیت کرد: «این است آن چه وصیت میکند به آن، حسن بن علی به برادرش حسین بن علی؛ وصیت میکند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد. پرستش میکند او را، از آن سبب که شایسته پرستش است ... من تو را سفارش میکنمای حسین! به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری و از نیکوکارشان بپذیری و برای آنها جانشین و پدری مهربان باشی و دیگر آن که، مرا نزد رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او، شایستهتر از دیگران هستم و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده است و قرابتی که با رسول خدا داری سوگند میدهم که اجازه ندهی در این راه، به خاطر من، به اندازه خونی که از حجامت گرفته میشود، خونی ریخته شود تا آن گاه که رسول خدا (ص) را دیدار کنم و شکایت خود نزد او برم و آن چه از این مردم، پس از وی بر ما رفته است، به او گزارش کنم.»
امام حسن مجتبی (ع) این را فرمود و سپس روحش به ملکوت اعلی پرکشید.»
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، از میان دانشمندان اهلسنت، «ابن عبدالبر» از قتاده و ابوبکر بن حفص روایت کرده است که گفتهاند: «حسن بن علی، رضیا... عنهما را مسموم کردند و همسرش جعده، دختر اشعث بن قیس کندی، او را مسموم کرد و گروهی نیز گفتهاند: این جنایت به دسیسه معاویه انجام شد، به اینگونه که جعده را در برابر مالی که به او داد، به این کار وادار کرد.»
امام حسن مجتبی (ع)، در آخرین لحظات حیات مبارکش، برادرش امام حسین (ع) را نزد خود خواند و به آن حضرت وصیت کرد: «این است آن چه وصیت میکند به آن، حسن بن علی به برادرش حسین بن علی؛ وصیت میکند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد. پرستش میکند او را، از آن سبب که شایسته پرستش است ... من تو را سفارش میکنمای حسین! به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری و از نیکوکارشان بپذیری و برای آنها جانشین و پدری مهربان باشی و دیگر آن که، مرا نزد رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او، شایستهتر از دیگران هستم و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده است و قرابتی که با رسول خدا داری سوگند میدهم که اجازه ندهی در این راه، به خاطر من، به اندازه خونی که از حجامت گرفته میشود، خونی ریخته شود تا آن گاه که رسول خدا (ص) را دیدار کنم و شکایت خود نزد او برم و آن چه از این مردم، پس از وی بر ما رفته است، به او گزارش کنم.»
امام حسن مجتبی (ع) این را فرمود و سپس روحش به ملکوت اعلی پرکشید.»