روزنامه جام جم گفتوگویی با نجاتیافتگان و خانواده قربانیان سقوط بهمن در ارتفاعات تهران انجام داده است که بخشهایی از آن در ادامه میآید.
در حالیکه لحظه به لحظه به آمار کوهنوردان جانباخته در دارآباد، کلکچال و آهار تهران افزوده و این ماجرای پرالتهاب، تبدیل به یک تراژدی غمبار شده و انتظار میرفت تعداد قربانیان به بیش از ۲۰ کوهنورد برسد، با کشف پیکر بی جان سه کوهنورد دیگر توسط امدادگران هلال احمر و بازگشت کوهنوردان مفقودی به خانه خود، پرونده این حادثه نفسگیر، با مرگ ۱۲ کوهنورد بسته شد.
با گذشت سه روز از ماجرا، هنوز هم این انتقاد مطرح است که چرا متولیان امر، تنها به اعلام هشدار بسنده کرده بودند؛ آن هم در شرایطیکه به گفته سرهنگ جلیل موقوفهای، رئیس پلیس پیشگیری پایتخت، روز حادثه، تعداد بسیار زیادی از شهروندان به مجموعه تفریحی توچال مراجعه کرده بودند که بنا بر اظهارات مدیریت مجموعه، حضور چنین جمعیتی غیر قابل پیشبینی بود و همین افراد هم درگیر شدند.
فقط دهانم بیرون از برف بود!
ناصر پارسا گوهر، یکی از کوهنوردان باتجربهای است که با بهمن روز جمعه شاخبهشاخ شد. او از روز حادثه برای جامجم تعریف کرد: «ما ساعت ۵و۳۰ دقیقه صبح از تهران حرکت و تقریبا ساعت ۶و۳۰ دقیقه صبح صعودمان را در منطقه آهار آغاز کردیم. پس از مدتی به یک کلبه خالی رسیدیم و آنجا صبحانه خوردیم. هوا خوب بود، اما شدت سرما خیلی زیاد بود، بهحدی که مخازن آبمان یخ زده بود. بعد از صرف صبحانه، حرکتمان را به سمت قله ادامه دادیم.
به دلیل وجود برف زیاد در پاکوبی برف با مشکل مواجه شدیم که دوستان بهنوبت برفکوبی میکردند و جلو میرفتیم تا اینکه به یال گردنه قله قلعه دختر رسیدیم. نزدیک گردنه که شدیم، تقریبا روبهرو، سمت چپ، ناگهان یک نقاب برفی شکست. خود نقاب مهم نبود، ولی بهدلیل بارش چندروزه برف، حجم جمع شده آن روی دامنه زیاد بود. آن نقاب کل برفها را به سمت پایین سر داد و همین باعث شد شکاف دره مانندی که در پایین وجود داشت، پر از برف و بهمن شود و بالا بیاید و آنقدر بالا آمد که گروه ما را گرفتار کرد و عدهای زیر بهمن رفتند و برخی دیگر به سمت دامنه کوه فرار کردند.
با سقوط بهمن، من حالت چمباتمه به خودم گرفتم تا دستوپاهایم آسیب نبیند. در آن حالت چیزی نمیدیدم. درواقع من داخل بهمنی که به سمت پایین سرازیر بود، شناور بودم. با حرکت بهمن، فضای اطرافم گاهی روشن یا تاریک میشد. وقتی تاریک میشد، با خودم میگفتم کارم دیگر تمام است. کاملا متوجه بودم با برف در حال قِل خوردن هستم. بهمن همینطور مرا برد تا جایی که بالاخره سرعتش کم شد و ایستاد. چیزی در حدود یک دقیقه و نیم داخل بهمن سوار بودم.»
وی درباره نجاتش گفت: «لحظهای که بهمن ایستاد، متوجه روشنایی بالای سرم شدم و فهمیدم که فاصلهام تا بالای برفها زیاد نیست و اگر حرکتی کنم، میتوانم سرم را از زیر بهمن خارج کنم. کمی سرم را تکان دادم که صورتم باز شد. در همان حالت خدا را شکر کردم که جلوی دهانم باز است و میتوانم نفس بکشم. با اینکه دهانم فقط بیرون بود، نمیتوانستم یک انگشتم را تکان دهم، چون وقتی برف میایستد از بتون هم سختتر میشود و امکان ندارد بشود آن لحظه حرکت کرد و باید کسی از بیرون کمک کند.
یکی از افرادی که روی بهمن شناور بود و سه چهار متر جلوتر از من بود، از جایش بلند شد و سرش را بالا آورد که داد زدم و متوجه من شد، اما چون فقط دهانم بیرون از برف بود، نمیتوانست پیدایم کند. همانطور به فریاد کشیدن ادامه دادم تا اینکه دهانم را دید و پیدایم کرد. بعد برفهای روی صورتم را پاک و درخواست کمک کرد. بقیه ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر بالاتر از ما بودند، اما نمیتوانستند به کمکم بیایند، چون هم بالاتر از ما بودند و صدایمان را نمیشنیدند و هم درگیر نجات مدفونشدگان بودند. به آن مرد گفتم خونسردیات را حفظ کن. همینکه نفس میکشم، خوب است. آرامآرام برفهای اطراف دستانم و بعد پاهایم را خالی کن که این کار ۲۰ دقیقه طول کشید و با کمک آن مرد توانستم نجات پیدا کنم.»
آرزوی محسن صعود به اورست بود
محسن محمدی ۳۳ساله از کوهنوردان حرفهای بود که روز جمعه هنگام صعود به کلکچال گرفتار بهمن شد. بابک، برادر او درباره حادثه به جامجم گفت: برادرم مجرد بود و فوقلیسانس کارگردانی و تدوین داشت و مستندسازی میکرد. او از ۹ سال قبل کوهنوردی را بهصورت حرفهای آغاز و در این مدت به قلههای زیادی صعود کرد. دوست داشت به اورست صعود کند و ثبتنام هم کرده بود، اما حادثه روز جمعه مجال نداد به آرزویش برسد.
برادرم ساعت ۳ بامداد جمعه راهی کلکچال شد و قرار بود تا ساعت ۱۸ برگردد، اما دیگر برنگشت. وقتی فهمیدیم در ارتفاعات بهمن آمده، جستوجو برای یافتن او را آغاز کردیم. همنوردانش میگفتند زیر برف گیر کرده و میتواند خود را نجات دهد. ساعت ۱۵و۳۰دقیقه شنبه پیکر چند کوهنورد را در کلکچال یافتند. خواهرم جسد او را دید، اما باورش نمیشد او محسن است و من هم جسد او را شناسایی کردم. پیکرش سالم بود و انگار به خواب عمیق رفته بود. جسدش را تحویل گرفتیم و به زادگاهمان در شهرستان کوهدشت استان لرستان منتقل کردیم تا در آنجا به خاک سپرده شود.
با هماهنگی قضایی قرار شد پروندهای دراینباره در دادسرای جنایی تهران تشکیل شود و تحقیقات برای مشخصشدن ابعاد این پرونده انجام گیرد تا اگر قصوری در وقوع این حادثه مرگبار رخ داده باشد، شناسایی و شکایت خانواده قربانیان نیز ثبت شود.
۱۲ جسد تحویل پلیس شد
سرهنگ محمد مقدسی، فرمانده یگان کوهستان پلیس پیشگیری پایتخت دیروز در خصوص آخرین آمار قربانیان گفت: روز شنبه دو کوهنورد مفقودی در دارآباد پیدا شدند، اما با توجه به تاریک شدن و سردی بیشازحد هوا به یکشنبه موکول شد. این دو کوهنورد پسرعمو هستند؛ افسل ثابتقدم متولد ۶۲ و مهدی ثابتقدم متولد ۷۴. در ارتفاعات کلکچال یک کوهنورد دیگر هم پیدا شد که نام او اسماعیل جلیلهوند است. با این احتساب تعداد فوتیها به ۱۲ نفر رسید.
وی گفت: محمد محمدی، هادی بهادری، یحیی انصاری، اشکان رضوایی نراقی، کوروش کاشفیان، اصغر کنعانی، امیرهوشنگ سرآبادی، علیرضا قاضی زاهدی، افسل ثابتقدم، مهدی ثابتقدم، اسماعیل جلیلهوند و سید مصطفی فاطمی ۱۲ نفری هستند که پیکرشان به پلیس تحویل شد.
مقدسی تصریح کرد: عملیات جستوجو به پایان رسید و اجساد افرادی که بنا به اظهارات خانوادهها و دوستانشان در بهمن گرفتارشده بودند، پیدا شدند، اما عملیات انتقال دو جسد کشفشده در ارتفاعات دارآباد به پایین ارتفاعات هنوز ادامه دارد.
در حالیکه لحظه به لحظه به آمار کوهنوردان جانباخته در دارآباد، کلکچال و آهار تهران افزوده و این ماجرای پرالتهاب، تبدیل به یک تراژدی غمبار شده و انتظار میرفت تعداد قربانیان به بیش از ۲۰ کوهنورد برسد، با کشف پیکر بی جان سه کوهنورد دیگر توسط امدادگران هلال احمر و بازگشت کوهنوردان مفقودی به خانه خود، پرونده این حادثه نفسگیر، با مرگ ۱۲ کوهنورد بسته شد.
با گذشت سه روز از ماجرا، هنوز هم این انتقاد مطرح است که چرا متولیان امر، تنها به اعلام هشدار بسنده کرده بودند؛ آن هم در شرایطیکه به گفته سرهنگ جلیل موقوفهای، رئیس پلیس پیشگیری پایتخت، روز حادثه، تعداد بسیار زیادی از شهروندان به مجموعه تفریحی توچال مراجعه کرده بودند که بنا بر اظهارات مدیریت مجموعه، حضور چنین جمعیتی غیر قابل پیشبینی بود و همین افراد هم درگیر شدند.
فقط دهانم بیرون از برف بود!
ناصر پارسا گوهر، یکی از کوهنوردان باتجربهای است که با بهمن روز جمعه شاخبهشاخ شد. او از روز حادثه برای جامجم تعریف کرد: «ما ساعت ۵و۳۰ دقیقه صبح از تهران حرکت و تقریبا ساعت ۶و۳۰ دقیقه صبح صعودمان را در منطقه آهار آغاز کردیم. پس از مدتی به یک کلبه خالی رسیدیم و آنجا صبحانه خوردیم. هوا خوب بود، اما شدت سرما خیلی زیاد بود، بهحدی که مخازن آبمان یخ زده بود. بعد از صرف صبحانه، حرکتمان را به سمت قله ادامه دادیم.
به دلیل وجود برف زیاد در پاکوبی برف با مشکل مواجه شدیم که دوستان بهنوبت برفکوبی میکردند و جلو میرفتیم تا اینکه به یال گردنه قله قلعه دختر رسیدیم. نزدیک گردنه که شدیم، تقریبا روبهرو، سمت چپ، ناگهان یک نقاب برفی شکست. خود نقاب مهم نبود، ولی بهدلیل بارش چندروزه برف، حجم جمع شده آن روی دامنه زیاد بود. آن نقاب کل برفها را به سمت پایین سر داد و همین باعث شد شکاف دره مانندی که در پایین وجود داشت، پر از برف و بهمن شود و بالا بیاید و آنقدر بالا آمد که گروه ما را گرفتار کرد و عدهای زیر بهمن رفتند و برخی دیگر به سمت دامنه کوه فرار کردند.
با سقوط بهمن، من حالت چمباتمه به خودم گرفتم تا دستوپاهایم آسیب نبیند. در آن حالت چیزی نمیدیدم. درواقع من داخل بهمنی که به سمت پایین سرازیر بود، شناور بودم. با حرکت بهمن، فضای اطرافم گاهی روشن یا تاریک میشد. وقتی تاریک میشد، با خودم میگفتم کارم دیگر تمام است. کاملا متوجه بودم با برف در حال قِل خوردن هستم. بهمن همینطور مرا برد تا جایی که بالاخره سرعتش کم شد و ایستاد. چیزی در حدود یک دقیقه و نیم داخل بهمن سوار بودم.»
وی درباره نجاتش گفت: «لحظهای که بهمن ایستاد، متوجه روشنایی بالای سرم شدم و فهمیدم که فاصلهام تا بالای برفها زیاد نیست و اگر حرکتی کنم، میتوانم سرم را از زیر بهمن خارج کنم. کمی سرم را تکان دادم که صورتم باز شد. در همان حالت خدا را شکر کردم که جلوی دهانم باز است و میتوانم نفس بکشم. با اینکه دهانم فقط بیرون بود، نمیتوانستم یک انگشتم را تکان دهم، چون وقتی برف میایستد از بتون هم سختتر میشود و امکان ندارد بشود آن لحظه حرکت کرد و باید کسی از بیرون کمک کند.
یکی از افرادی که روی بهمن شناور بود و سه چهار متر جلوتر از من بود، از جایش بلند شد و سرش را بالا آورد که داد زدم و متوجه من شد، اما چون فقط دهانم بیرون از برف بود، نمیتوانست پیدایم کند. همانطور به فریاد کشیدن ادامه دادم تا اینکه دهانم را دید و پیدایم کرد. بعد برفهای روی صورتم را پاک و درخواست کمک کرد. بقیه ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر بالاتر از ما بودند، اما نمیتوانستند به کمکم بیایند، چون هم بالاتر از ما بودند و صدایمان را نمیشنیدند و هم درگیر نجات مدفونشدگان بودند. به آن مرد گفتم خونسردیات را حفظ کن. همینکه نفس میکشم، خوب است. آرامآرام برفهای اطراف دستانم و بعد پاهایم را خالی کن که این کار ۲۰ دقیقه طول کشید و با کمک آن مرد توانستم نجات پیدا کنم.»
آرزوی محسن صعود به اورست بود
محسن محمدی ۳۳ساله از کوهنوردان حرفهای بود که روز جمعه هنگام صعود به کلکچال گرفتار بهمن شد. بابک، برادر او درباره حادثه به جامجم گفت: برادرم مجرد بود و فوقلیسانس کارگردانی و تدوین داشت و مستندسازی میکرد. او از ۹ سال قبل کوهنوردی را بهصورت حرفهای آغاز و در این مدت به قلههای زیادی صعود کرد. دوست داشت به اورست صعود کند و ثبتنام هم کرده بود، اما حادثه روز جمعه مجال نداد به آرزویش برسد.
برادرم ساعت ۳ بامداد جمعه راهی کلکچال شد و قرار بود تا ساعت ۱۸ برگردد، اما دیگر برنگشت. وقتی فهمیدیم در ارتفاعات بهمن آمده، جستوجو برای یافتن او را آغاز کردیم. همنوردانش میگفتند زیر برف گیر کرده و میتواند خود را نجات دهد. ساعت ۱۵و۳۰دقیقه شنبه پیکر چند کوهنورد را در کلکچال یافتند. خواهرم جسد او را دید، اما باورش نمیشد او محسن است و من هم جسد او را شناسایی کردم. پیکرش سالم بود و انگار به خواب عمیق رفته بود. جسدش را تحویل گرفتیم و به زادگاهمان در شهرستان کوهدشت استان لرستان منتقل کردیم تا در آنجا به خاک سپرده شود.
با هماهنگی قضایی قرار شد پروندهای دراینباره در دادسرای جنایی تهران تشکیل شود و تحقیقات برای مشخصشدن ابعاد این پرونده انجام گیرد تا اگر قصوری در وقوع این حادثه مرگبار رخ داده باشد، شناسایی و شکایت خانواده قربانیان نیز ثبت شود.
۱۲ جسد تحویل پلیس شد
سرهنگ محمد مقدسی، فرمانده یگان کوهستان پلیس پیشگیری پایتخت دیروز در خصوص آخرین آمار قربانیان گفت: روز شنبه دو کوهنورد مفقودی در دارآباد پیدا شدند، اما با توجه به تاریک شدن و سردی بیشازحد هوا به یکشنبه موکول شد. این دو کوهنورد پسرعمو هستند؛ افسل ثابتقدم متولد ۶۲ و مهدی ثابتقدم متولد ۷۴. در ارتفاعات کلکچال یک کوهنورد دیگر هم پیدا شد که نام او اسماعیل جلیلهوند است. با این احتساب تعداد فوتیها به ۱۲ نفر رسید.
وی گفت: محمد محمدی، هادی بهادری، یحیی انصاری، اشکان رضوایی نراقی، کوروش کاشفیان، اصغر کنعانی، امیرهوشنگ سرآبادی، علیرضا قاضی زاهدی، افسل ثابتقدم، مهدی ثابتقدم، اسماعیل جلیلهوند و سید مصطفی فاطمی ۱۲ نفری هستند که پیکرشان به پلیس تحویل شد.
مقدسی تصریح کرد: عملیات جستوجو به پایان رسید و اجساد افرادی که بنا به اظهارات خانوادهها و دوستانشان در بهمن گرفتارشده بودند، پیدا شدند، اما عملیات انتقال دو جسد کشفشده در ارتفاعات دارآباد به پایین ارتفاعات هنوز ادامه دارد.