ثبت نام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم به پایان رسید و برخلاف انتظارات و پیش بینی ها، اینبار محمد باقر قالی باف حاضر نشد برای چهارمین مرتبه در این دوره از رقابتها نام نویسی کند. طی روزهای اخیر، اما این اقدام رئیس مجلس یازدهم چنان مورد تمجید و تحسین واقع شده است که کمتر سایت یا روزنامهای در جناح راست یافت میشود که در ثنای این حرکت یادداشت یا تحلیلی ننوشته باشد.
حال سوال اینجاست که آیا براستی، این انصراف از ثبت نام در راستای وحدت گفتمانی و تقوای سیاسی قابل تفسیر است یا دلایل دیگری در وقوع آن دخالت داشته اند؟ حقیقت آن است که قالی باف هیچوقت گزینه اول و انتخاب نخست جریان اصولگرا در ادوار انتخابات نبوده و علت آن نیز کاملاً واضح است. طی طریق زیگزاگی و خط مشی متسامحانه قالی باف از سال ۱۳۸۴ تاکنون موید این واقعیت است که نامبرده اگرچه در قلمروی اصولگرایی تعریف میشود، اما هیچگاه از تعامل (بخوانید بده بستان سیاسی!) با رادیکالیستهای چپ نیز غافل نبوده و در بزنگاههای مختلف، با اتخاذ مواضعی مرضی الطرفین، سعی داشته تا هر دو سمت مجادله را راضی نگه دارد!
همین رویکرد نعل و میخی، باعث شد تا با وجود ثبت نام شهردار اسبق تهران در انتخابات ۱۳۹۶، وحدت جریانی حول ابراهیم رئیسی شکل بگیرد و قالی باف با توجیه «از خود گذشتگی» مجبور به خروج از صحنه شود. دو سال بعد، اما قالی باف در حالی با مشارکت ۲۶ درصدی مردم تهران بر کرسی ریاست مجلس یازدهم نشست که از همان ابتدا، گوشه چشمی به انتخابات ۱۴۰۰ نیز داشت. جالب آنکه نگرانی از وانهادن کرسی بهارستان و عزیمت نابهنگام به پاستور، آنچنان در بین جمعی از نمایندگان اصولگرا بارز بود که یکی از شروط انتخاب ریاست مجلس را اخذ ضمانت کتبی از داوطلبان برای عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری عنوان کردند!
قالی باف اگرچه در مناظرات ۹۲ و ۹۶ تسلیم قدرت کلامی روحانی شده بود، اما اینک در قامت رئیس مجلس و در سایه عزلت نشینی رئیس دولت بنفش از ترس ابتلا به کرونا، تلاش داشت تا در زرورق «نظارت میدانی»، با یک تیر دو نشان بزند و نه تنها ضعف و کاهلی دولت دوازدهم را به رُخ بکشد بلکه با انجام وظایف بر زمین مانده دولتمردان و سفر به جای جای ایران، فرو رفتن در کاراکتر ریاست جمهوری را نیز مشق کند!
در این میان، قالی باف و هوادارانش با عِلم به اینکه احتمال حضور اجماع ساز رئیس قوه قضائیه در انتخابات ۱۴۰۰، شانس ایشان را بکلی خواهد سوزاند، سعی کردند تا با ترویج گزاره «یا رئیسی میآید یا قالی باف»، آیت الله رئیسی را مجبور به موضع گیری زودهنگام نموده و در عمل انجام شده قرار دهند. همزمان با این اقدام، اما جذب نیروی انسانی و سازماندهی چراغ خاموش ستادهای انتخاباتی قالی باف، حکایت از تدارکات گستردهای داشت که برنامه ریزان آن گمان نمیکردند حاصل زحمات چندماهه آنها با حضور رئیس دستگاه قضا در آخرین روز از مهلت نام نویسی کاندیداها در ستاد انتخابات کشور، نقش برآب شود!
از سوی دیگر، شاید بتوان انتشار گزارش ۴۲ صفحهای شورای شهر پنجم از تخلفات مدیریت شهری دوران قالی باف و همچنین احتمال از دست دادن ریاست مجلس یازدهم در سه سال باقی مانده از عمر آن را از دیگر دلایلی دانست که نامبرده را به این جمع بندی رساند که اینبار مناظرات ریاست جمهوری را بجای حضور در استودیو، از منزل به تماشا بنشیند تا مگر در آیندهای نه چندان دور و با آمادگی کامل، مهیای حضور در انتخابات ۱۴۰۸ شود!
قالیباف شخصأمیداندواین راتجربه کرده است که از محبوبیت مردمی برخوردار نیست ودقیقأبه همین دلیل خودراپشت لفاظی های چون حمایت وانصراف مخفی میکند وگرنه اگرمیدانشت که میتواند نگاههارابه خودمعطوف کند قالیباف کسی نیست که مسندقدرت به سادگی بگذرد