زن جوان مبتلا به بیماری حاد و اعصاب روان متهم به قتل دختر کوچولوی خود شد.
اخبار سریالی فرزند کشیهای دلخراش تمامی ندارد. ۲۶ خرداد بابک خرمدین به دست پدر و مادرش به قتل رسید. چند روزی نگذشته بود که یک مادر اسفراینی دو کودک خردسال خود به نامهای امیر و آیلین را به قتل رساند. هنوز دو روز از نشستن داغ امیر و آیلین بر دل جامعه نگذشته بود که باران سه ساله قربانی شد.
همسرم من را بالای سر جسد بی جان دخترمان برد
محمد علی صیادی نام پدر داغداری است که یک روز وقتی سخت مشغول کار بود با او تماس گرفتند و خبر گم شدن دختر خردسالش به نام باران را به او دادند.
پدر باران میگوید: «من سیمانکار هستم. دو روز قبل مثل هر روز سر کارم بودم که همسایهها با من تماس گرفتند و گفتند که دختر سه ساله ام، باران گمشده است. سراسیمه خودم را به خانه رساندم. جلوی در خانه مان غلغله بود. از همسرم پرسیدم باران کجاست؟ گفت او را به یک ماشین آلبرت دادم و او را بردند! من خیلی شوکه شده بودم و از ترس و اضطراب نمیتوانستم حرف بزنم. فقط پشت سر هم میگفتم باران کجاست؟ بالاخره همسرم من را بالای سر دخترمان برد که او را در زیرزمین خانه خوابانده بود.»
پیکر بی جان باران راهی خاک سر گورستان شد و ماجرا در جریان روند قضایی گرفت. تحقیقات پلیسی برای رسیدگی به ماجرا آغاز شد و مادر باران به اتهام قتل دخترک خردسال بازداشت شد.
«پانزده سالی میشد که همسر من بیماری اعصاب و افسردگی حاد داشت.»
پدر باران بارها این جمله را در حرف هایش تکرار میکند. از او در مورد انگیزه مادر باران از کشتن دخترکوچولو میپرسیم که میگوید: «من نتوانستم با همسرم حرف بزنم. او به خواهرش گفته بود که چهار دست و پا در حال کولی دادن به باران بوده و دخترمان از پشت او افتاده است. بعد گفته بود من باران را بغل کردم و به خانه خواهر و برادرم رفتم، اما هر چه در زدم دررا باز نکردند و کسی را پیدا نکردم به من کمک کند. سه پسر دارم که آن روز خانه نبودند. یکی از پسرهایم دانشجوی دانشگاه افسری است که آن روز امتحان داشت و دو پسر دیگرم به خانه مادربزرگشان رفته بودند. نمیدانم چه اتفاقی در خانه مان بین همسرم و دخترم افتاده است که او سردخترمرا به زمین کوبانده و موجب مرگ او شده است. اما خودش میگوید باران از پشتش افتاده است.»
از اهالی روستای محل زندگی باران شنیده بودم که مادر او به دلیل ابتلا به بیماری حاد اعصاب سه سال قبل هم قصد به قتل رساندن فرزندان دیگرش را داشته است. در این مورد از پدر باران سوال میکنم که او میگوید: «این حرف درست نیست. همسر من رفتار بدی با فرزندانمان نداشت. این اواخر از گریههای باران کلافه شده بود. میگفت او را به شخص دیگری بسپاریم. میگفت میترسم اینقدر گریه کند که بمیرد! اما گاهی نیمه شب از خواب بیدار میشدم و میدیدم باران را روی پایش گذاشته و در حال آرام کردن او بود. هیچ وقت نمیدیدم که باران را کتک زده باشد.»
مادر باران بخشیده شد
پدر باران در مورد روال قضایی پرونده میگوید: «پلیس همسرم را عامل مرگ باران میداند و او در بیمارستان بستری شده است تا کمیسیون پزشکی قانونی در مورد سلامت روان او نظر دهد. اما من از همسرم شکایتی ندارم، چون میدانم که او بیمار بوده است.»
مادر باران سابقه بیماری اعصاب حاد داشت
محمدعلی صیادی، پدر باران در مورد سابقه بیماری اعصاب همسرش میگووید: «حدود پانزده سالی میشود که همسرم بیماری اعصاب دارد. اوایل از همه چیز میترسید و نیمه شب از خواب بیدار میشد و گریه میکرد. میگفت میترسم کسی وارد خانه مان بشود و من را کتک بزند. از تنها ماندن در خانه میترسید. من بارها او را دکتر بردم و حتی یک بار بیمارستان بستری شد. پزشکان میگفتند که او افسردگی حاد دارد. بعد از اینکه جریان پرونده مرگ دخترم تمام شود باید باز هم همسرم را برای درمان نزد پزشک ببرم.»
پدر داغدار باران در آخر گفت: «من قبلم صاف بود و در زندگی به کسی آزار نرساندم. مرگ باران غم سنگینی روی قلبم گذاشته که تحمل آن برای من خیلی سخت است.»