جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۷

عکس اینستاگرامی بلاگر معروف راز سرقت‌های سریالی را برملا کرد

عکس اینستاگرامی بلاگر معروف راز سرقت‌های سریالی را برملا کرد
بلاگر معروف با همدستی کارگر اخراجی یک شرکت خدماتی در نقش مراقب خانگی وارد خانه افراد پولدار می‌شد و پس از بیهوش کردن آن‌ها اموالشان را سرقت می‌کرد.
کد خبر : ۵۶۵۸۴۸

بلاگر معروف با همدستی کارگر اخراجی یک شرکت خدماتی در نقش مراقب خانگی وارد خانه افراد پولدار می‌شد و پس از بیهوش کردن آن‌ها اموالشان را سرقت می‌کرد. او پس از آخرین سرقت‌گردنبند قیمتی یکی از قربانیانش را به گردن آویخت و زمانی که تصویر آن را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد با هوشیاری یکی از دنبال کنندگانش بازداشت شد و این گونه راز سرقت‌های سریالی بر ملا شد.

چندی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید زن خدمتکاری پس از بیهوش کردن صاحبخانه، طلا و اموال قیمتی او را سرقت کرده است. پسر شاکی به پلیس گفت: مادرم زن سالخورده است و چند سالی است که در خانه‌اش تنها زندگی می‌کند و به همین خاطر ما برای او مستخدم استخدام کردیم تا از او مراقبت کند. چند هفته قبل که مراقب خانگی مادرم برای ادامه زندگی به شهرستان رفت تصمیم گرفتیم برای او مراقب جدیدی استخدام کنیم. در نهایت از طریق یک شرکت دختر ۲۰‌ساله‌ای را استخدام کردیم. شاکی ادامه داد: من چند ساعت قبل با مادرم تماس گرفتم، اما جواب نداد برای همین با پرستارش تماس گرفتم که تلفن او هم خاموش بود. نگران شدم و زمانی که به خانه مادرم آمدم دیدم مادرم بیهوش روی زمین افتاده و اموال قیمتی‌اش که حدود ۵۰۰‌میلیون تومان ارزش دارد سرقت شده است. پس از آن بلافاصله مادرم را به بیمارستان بردم که گفتند او به خاطر مصرف دارو مسموم و بیهوش شده است.

شکایت‌های مشابه

با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس‌آگاهی تهران قرار گرفت. مأموران پلیس در نخستین گام به شرکتی که زن مراقب را معرفی کرده بود، رفتند، اما مدیرانش گفتند که چنین پرستاری را نمی‌شناسند.

در حالی که هر روز به تعداد شاکیان اضافه می‌شد مأموران پلیس دریافتند زن جوان به همین شیوه در حال سرقت است. در حالی که بررسی‌ها در جریان بود، چند روز قبل پسر یکی از شاکیان با اداره پلیس تماس گرفت و سرنخ تازه‌ای به مأموران پلیس داد. وی گفت: من علاقه زیادی به فضای اینستاگرام دارم و به همین خاطر همیشه صفحه‌های افراد و بلاگرهای معروف را نگاه می‌کنم. امروز وقتی عکس‌های تازه بلاگری را مشاهده می‌کردم متوجه گردنبند قیمتی و الماس نشان او شدم که خیلی برای من آشنا بود. وقتی خوب دقت کردم دیدم این گردنبند همان گردنبند قیمتی است که پرستار قلابی با بیهوش کردن مادرم آن را سرقت کرده است. الان مطمئن هستم که این گردنبند متعلق به مادرم است و آن بلاگر معروف هم همان مراقب قلابی است که گردنبند را سرقت کرده است. با به دست آمدن این سرنخ مأموران پلیس بلاگر معروف را که زن ۲۰‌ساله‌ای است، بازداشت کردند.

متهم گفت: من صفحات زیادی در اینستاگرام دارم و به عنوان یک بلاگر معروف فعالیت می‌کنم. مدتی قبل در اینستاگرام با پسری به نام شروین آشنا شدم. او خودش را مهندس معرفی کرد و گفت وضع مالی خوبی دارد و پیشنهاد ازدواج داد. مدتی با هم ارتباط داشتیم تا اینکه به او علاقه پیدا کردم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. پس از این او نقشه سرقت از خانه‌های افراد پولدار را در پوشش پرستار خانگی به من پیشنهاد داد و گفت که در این کار حرفه‌ای است و می‌توانیم با سرقت از چند زن و مرد سالخورده پولدار شویم که وسوسه شدم و قبول کردم. او در فضای مجازی آگهی می‌داد و مرا به عنوان پرستار به خانه افراد پولدار می‌فرستاد. پس از یک یا دو هفته پرستاری از افراد سالخورده اعتماد آن‌ها را جلب می‌کردم و محل نگهداری طلاها و اموال قیمتی آن‌ها را متوجه می‌شدم.

سپس طبق نقشه از قبل تعیین شده شروین مواد بیهوشی در اختیار من قرار می‌داد و من هم با آن مواد صاحبخانه را بیهوش و اموال او را سرقت می‌کردم. معمولاً اموال سرقتی را به شروین می‌دادم و او هم آن‌ها را می‌فروخت و سهم من را می‌داد. وی ادامه داد: در آخرین سرقت من از گردنبند قیمتی که از زن سالخورده‌ای سرقت کرده بودم خوشم آمد و شروین هم او را به من هدیه داد. من با این گردنبند چند عدد عکس گرفتم و برای جذب فالوورهای تازه در صفحه اینستاگرام بارگذاری کردم که همین عکس‌ها دست مرا رو کرد و به دام افتادم.

کینه قدیمی

پس از این مأموران پلیس شروین را شناسایی و بازداشت کردند.

متهم در بازجویی‌ها به جرم خود اقرار کرد و گفت: چند سالی در شرکتی که در زمینه خدمتکار خانگی فعالیت می‌کرد کار می‌کردم تا اینکه مدتی قبل صاحبکارم مرا به خاطر تخلفی که کرده بودم اخراج کرد. هر چقدر التماس کردم که مرا به کار برگرداند فایده‌ای نداشت و به همین دلیل از او کینه به دل گرفتم تا اینکه مدتی بعد در فضای مجازی با دختر جوانی آشنا شدم که فهمیدم بلاگر معروف است. به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم قبول کرد که در نهایت دو نفری تصمیم گرفتیم با این شیوه طلاهای زنان سالخورده را سرقت کنیم و پولدار شویم.

من آگهی آن شرکت معروف و معتبر را جعل کردم و زیر آن تلفن خودم را نوشتم و در فضای مجازی منتشر کردم. در این مدت چند نفری برای استخدام پرستار خانگی با من تماس گرفتند که من هم طبق نقشه دختر مورد علاقه‌ام را به عنوان پرستار به خانه‌های آن‌ها می‌فرستادم که او هم در فرصت مناسب اقدام به سرقت می‌کرد. متهمان پس از اعتراف به جرمشان برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.

منبع:روزنامه جوان