نسب پدری حضرت امام موسی کاظم، حضرت امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهمالسلام و مادر ایشان، بانویی به نام حمیده است.
به گزارش صدا و سیما، این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام جعفر صادق علیهالسلام، زنان را در یادگیری مسائل و احکام دینی به او ارجاع دادند و فرمودند: «بانو حمیده، از هر ناپاکی تصفیه شده است؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانی کردهاند تا به من رسیده، بهخاطر آن کرامتی که از خدای متعال برای من و حجت پس از من است.»
برخی از صفات امام موسی کاظم علیهالسلام
حضرت امام موسی کاظم (ع) عابدترین و زاهدترین، فقیهترین، سخیترین و کریمترین مردم زمان خود بودند. هر گاه دو سوم از شب میگذشت، نمازهای نافله را به جا میآوردند و تا سپیده صبح به نماز خواندن ادامه میدادند و هنگامی که وقت نماز صبح میرسید، بعد از نماز شروع به دعا و از ترس خدا آن چنان گریه میکردند که همه محاسن شریف ایشان به اشک آمیخته میشد و هر گاه قرآن میخواندند، مردم پیرامون ایشان جمع میشدند و از صدای خوش ایشان لذت میبردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امین و کاظم، لقب یافته بودند و به عبد صالح شناخته شدند و بهخاطر تسلط بر نفس و فروبردن خشم، به کاظم مشهور شدند. همچنین، آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف هستند.
شیخ مفید درباره آن حضرت میگوید: " ایشان عابدترین، فقیهترین، بخشندهترین و بزرگمنشترین مردم زمان خود بودند، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشتند. این جمله را زیاد تکرار میکردند: اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب " (خداوندا آن زمان که مرگ به سراغم آید، راحتی و آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی، عفو را به من ارزانی دار.)
امام موسی بن جعفر (ع) بسیار به سراغ فقرا میرفتند. شبها در ظرفی پول و آرد و خرما میریختند و به وسایلی، به فقرای مدینه میرساندند، در حالی که آنها نمیدانستند از ناحیه چه کسی است. هیچکس مانند ایشان حافظ قرآن نبود، با آواز خوشی قرآن میخواندند، قرآن خواندن ایشان، حزن و اندوه مطبوعی به دل میداد، شنوندگان از شنیدن قرآن ایشان میگریستند، مردم مدینه به ایشان، لقب " زینالمجتهدین " داده بودند.
مردم مدینه، روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند، شور و ولوله و غوغایی عجیب کردند. آن روزها فقرای مدینه دانستند چه کسی شبها و روزها برای دلجویی به خانه آنها میآمد.
دوران امامت
آن حضرت در سن ۲۰ سالگی به امامت رسیدند؛ از زمان شهادت پدر ایشان، امام جعفر صادق (ع) در شوال ۱۴۸ هجری تا رجب سال ۱۸۳ هجری، به مدت ۳۵ سال. از مشکلات روزهای نخستین امامت امام موسی بن جعفر علیهالسلام، ادعای امامت دروغین برادر بزرگتر حضرت، عبدالله افطح، بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه "فطحیه" به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانه امام، عبدالله با شکست روبرو شد.
دوران سی و پنج ساله امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) مصادف با اوج قدرت حکومت بنی عباس و همزمان با چهار تن از حاکمان عیّاش و خونآشام عباسی بهنامهای منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارونالرشید بود.
حضرت نیز به فراخور شرایط زمانی حساس هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشیدند و اگرچه با حوادث سهمگین و خونینی مانند واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی علیهالسلام روبرو شدند، اما لحظهای از وظیفه خطیر خود کوتاهی نکردند و تلاش مستمر خویش را بیشتر در محورهای زیر متمرکز کردند:
نخست، تبلیغ دین خداوند و گسترش فرهنگ اسلام، تبیین و تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به سؤالات شفاهی و کتبی.
دوم، پرورش انسانهای مستعد و تربیت شاگردان والامقام و شاخص در میدان علم و عمل و حفظ و حراست آنان.
سوم، مبارزه بیامان با حاکمان جور و ستم و غاصبان خلافت و شکستن صولت شیطانی آنان در میدانهای مختلف و تشریح مبانی حق.
چهارم، تربیت یاران مدیر و مدبّر و خودساخته و نفوذ دادن آنان در مراکز حساس حکومتی، تا مرز وزارت و استانداری، به منظور خنثیسازی نقشههای مخرب و دینسوز دشمنان، کمک به مظلومان و محرومان و دفاع از حریم شیعیان.
پنجم، ساماندهی شیعیان با شیوههای مختلف تربیتی، عملی و مناظرههای سیاسی.
امام موسی کاظم علیهالسلام در این مسیر، نهایت تلاش خویش را مبذول داشتند و در مواقع لازم از اهرمهای فوقالعادهای همچون استفاده از معجزه، دعای مستجاب و بهکارگیری علم امامت، بهره بردند.
احادیث گهربار از امام موسی کاظم (ع)
ـ بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
ـ از ما نیست کسی که هر روز، حساب خود را نکند. پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد و اگر بدی کرده است، از خدا طلب آمرزش و به سوی او توبه کند.
ـ بر شما باد به خاموشی که کمگویی، حکمت بزرگی است.
ـ به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنی ندهند، مگر به سبب حسن ظن و امیدواری او به خدا و خوش اخلاقی او و خودداری از غیبت مؤمنان.
ـ مشورت با عاقل خیرخواه، خجستگی، برکت، رشد و توفیقی از سوی خدا است.
ـ تدبیر، نیمی از زندگی است.
ـ بهراستی، با ارزشترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند. بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز به آن نفروشید.
ـ بهترین چیزی که بهوسیله آن بنده به خداوند تقرب میجوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.
ـ علومی که مردم به آن نیاز دارند، در چهار چیز یافتم: نخست، خدای خودت را بشناسی. دوم، بشناسی خداوند با تو چهکار کرده است. سوم، بشناسی خداوند چه چیزی از تو میخواهد و چهارم، بشناسی چه چیزی تو را از دین خارج میکند.