جمعه ۲۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۰

آیا ما شانس داریم؟

آیا ما شانس داریم؟
«وای! تو چقدر خوش‌شانسی.» شاید هم «وای! تو چقدر بدشانسی.» اما آیا ما واقعا شانس داریم؟
کد خبر : ۶۸۶۶۳۴

به گزارش صراط به نقل از فارس ، اولین مواجهه هر کدام از ما با کلمه شانس شاید برگردد به سال‌های اول زندگی‌مان. به همان وقت‌هایی که یک سری از اتفاق‌ها برای ما و اطرافیان‌مان مشخص می‌کرد که خوش‌شانس هستیم یا بدشانس. بعد از آن هم تا آخر عمرمان و همین جا که هستیم، محکوم شدیم به یدک کشیدن این صفت‌های آغشته به شانس. صفت‌هایی که هر اتفاقی برای‌مان افتاد آن‌ها را دلیلش می‌دانند و بسته به خوب یا بد بودن‌ اتفاق می‌گویند «وای! تو چقدر خوش‌شانسی.» شاید هم «وای! تو چقدر بدشانسی.» اما آیا ما واقعا شانس داریم؟

استاد مطهری در توضیح کلمه شانس می‌نویسد: «شانس و اقبال، در اصطلاح توده مردم، عموماً به رویدادی اشاره دارد که علت آن معلوم نبوده، لذا وقوع آن رویداد به شانس نسبت داده می‌شود. پس اگر مقصود از شانس تحقق پدیده‌ای بدون علت است، بی‌شک در فلسفه اسلامی و براساس دلایل قطعی، مردود است.»

من شانس دارم یا ندارم؟

گاهی اوقات کلمه شانس آن‌قدر دست‌وپاگیر می‌شود که ما را از کار و زندگی می‌اندازد و تا می‌خواهیم قدم از قدم برداریم می‌گوییم «نه، من شانس ندارم، پس تلاشی برای این کار نمی‌کنم!» و یا حتی برعکس، به خیال خوش‌شانسی، آن‌چنان به دل خطر می‌زنیم که جان و مال و همه ابعاد زندگی‌مان را به چالش می‌کشیم. از همه این‌ها بدتر هم زمانی رقم می‌خورَد که نگاه خرافی‌مان به شانس شکل می‌گیرد و آن‌چنان می‌تواند در روزمره آدم‌ها پیش برود که حتی یک انسان بالغ، نتواند بدون دخالت تفکرات شانسی، یک لیوانِ معمولی آب را بخورد!

ناهشیاری جمعی انسان‌های امروزی

محمداقبال سلامت، استاد دانشگاه و کارشناس روان‌شناسی در توصیف این حالت می‌گوید: «اصل واژه «شانس»، فرانسوی و به معنای فرصت است، اما در میان مردم، شانس، عموما به رویدادی تعبیر می‌شود که علت آن معلوم نیست، لذا وقوع آن رویداد به شانس نسبت داده می‌شود. ریشه این اعتقاد به گذشته‌های دور برمی‌گردد. در تاریخ گذشتگان تمدن‌هایی چون مایاها و اینکاها وجود داشته‌اند که به ارتباط مستقیم بین تشریفات مذهبی و آیین پرستش خود و شانس معتقد بودند. در این فرهنگ‌ها قربانی کردن انسان‌ها راهی برای راضی کردن خدایان بوده و مایاها معتقد بودند هدیه خون به خداوند، باعث دوری بدبختی و بدشانسی از زندگی و شهر آن‌ها می‌شود. توجیه این اعتقادات شاید ناشی از جهل و یا عدم توانایی برای فهم درست مسائل بوده است. به نظر این اعتقاد به شکل یک ناهشیاری جمعی به انسان‌های امروزی نیز منتقل شده است.»

وقتی اسم خرافه، شانس می‌شود

فکرش را کنید که همه با هم به شانس اعتقاد داشته باشیم و هر کدام از ما که بخشی از جامعه بزرگ‌مان هستیم، فقط و فقط بر مبنای شانس‌هایمان تصمیم بگیریم! به نظرتان در این شرایط، چه بحران‌های کوچک و بزرگی را پیش رو خواهیم داشت؟ و آیا کارهای جمعی‌مان همین‌طور که الآن به خوبی پیش می‌روند، همچنان انجام خواهند شد؟ شاید یکی از دلایل داغ شدن بازار رمال‌ها و جادوگرها، همین تلاش جمعی برخی آدم‌ها برای به کرسی نشاندن کلمه شانس است؛ کلمه‌ای که باید آن را به دایره خرافات سپرد و فراموش‌اش کرد اما این روزها حتی در شبکه‌های مجازی هم شاهد دامن زدن به واقعی جلوه دادن آن با فروش مهره‌های مار و جنین‌های گرگ و استخوان‌های ترقوه کرکس‌ها هستیم!

پول‌هایی که به رمال‌ها می‌دهیم

این کارشناس روان‌شناسی با رد کردن این تفکرات، ادامه می‌دهد: «شاید به همین خاطر است که شاهدیم هنوز هم در برخی کشورهای آفریقایی و حتی کشور خودمان مردم به جادوگری اعتقاد دارند و گمان می‌کنند افراد جادوگر یا رمال می‌توانند در خوشبختی یا خوش‌شانسی و یا بدبختی و بدشانسی آن‌ها دخالت مستقیم داشته باشند. در برخی فرهنگ‌ها افراد اعداد خاصی را نماد شانس و یا نماد بدشانسی تصور می‌کنند. بسیاری از مردم برای به دست آوردن شماره تلفن، پلاک خودرو و یا خانه حاضرند در قبال دریافت اعداد خوش‌یمن هزینه بالایی بپردازند. همین طور بسیاری از افراد در سراسر دنیا سمبل‌هایی به‌ عنوان نشانه خوشبختی در نظر می‌گیرند. از این موارد می‌توان به یافتن یک سکه که سر آن به طرف بالا باشد اشاره کرد. برخی نیز نعل اسب، شبدر چهارپر، پای خرگوش و یا پینه‌دوز را نشانی از سعادت و شانس می‌دانند. گروهی دیگر نیز معتقدند به همراه داشتن مجسمه‌های کوچکی از فیل به شرطی که خرطومش را بالا گرفته باشد برای‌شان شانس می‌آورد که همه این اعتقادات خرافی هستند.
خوش‌شانسی و یا بدشانسی هر فرد می‌تواند دستاورد تفکر و اندیشه هر شخص درباره خویشتن باشد. کسی که به هر دلیل خود را بدشانس می‌داند، طبیعتا عملی متناسب با آن بروز می‌کند. به عبارت ساده‌تر از دیدگاه انرژی درمانی وقتی ما احساس کنیم خوش‌شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر مثبت می‌گذاریم بدین صورت که فکر ما، احساس ما و باورهای ما باعث می‌شود انرژی‌هایی در دنیا پخش شود که ما را به سمت خوش‌شانسی هدایت کند لذا در زندگی واقعی نیز واقعاً به خوشبختی و شادکامی برسیم.به همین شکل اعتقاد به بدشانسی نیز تاثیر منفی خود را بر زندگی ما خواهد گذاشت. هر انسانی که معتقد است بسیار بدشانس است همیشه بدشانسی می‌آورد چون انرژی‌های بد را سوی خود می‌کشد، پس نتیجه می‌گیریم بهتر است از این به بعد فکر کنیم خوش شانسیم. به هر حال اگر هم هیچ تاثیری نداشته باشد حداقل این فایده را خواهد داشت که روحیه بهتری برای زندگی خواهیم داشت و در خیلی از موقعیت‌ها از اعتماد به نفس بهتری برخوردار خواهیم بود.»

آیا شانس داریم؟

ولی آیا می‌توانیم باور کنیم که شانس وجود ندارد؟ آیا ممکن است که توالی اتفاق‌های مثبت برای یک انسان و به هم پیوستگی اتفاق‌های منفی برای انسانی دیگر، دلیل یا دلایلی جز شانس داشته باشد؟ حجت‌الاسلام امیررضا وطن‌خواه، با حوصله به این سوال پاسخ می‌دهد: «حکمای اسلامی معتقدند که چیزی به نام شانس وجود ندارد و هر اتفاقی به عنوان شانس یا بخت و اقبال در نظر گرفته شود، چون نسبت به علت آن جهل وجود دارد، تصور می‌شود که آن اتفاق، تصادفی به وجود آمده است و اگر علت آن را دریابیم، قائل به شانس نخواهیم بود. علامه طباطبایی در این خصوص به انسان شش انگشتی مثال زده و می‌گویند اگر انسانی با شش انگشت به دنیا آمد، مردم فکر می‌کنند این امر اتفاقی و تصادفی بوده است؛ ولی اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که در ژن یا رحم مادرش ماده‌ای اضافی وجود داشته که باعث شده انگشت ششم برای او به وجود بیاید و هر نطفه یا جنینی که این ماده اضافه و این استعداد را داشته باشد، شش انگشتی به دنیا می‌آید.
مردم شانس را این‌گونه تعریف می‌کنند که علی‌رغم وجود ماده اضافه در جنین، گاهی اوقات نوزاد با شش انگشت به دنیا می‌آید و گاهی اوقات نیز این اتفاق رخ نمی‌دهد؛ در حالی که این ماده اضافه درون هر جنینی وجود داشته باشد، آن نوزاد شش انگشتی به دنیا می‌آید. علامه در مثالی دیگر بیان می‌کند که شخصی زمین را حفر کرده و به گنج می‌رسد، مردم می‌گویند چه شانسی داشت که گنج پیدا کرد، در حالی که هر کس دیگری در آن زمان و مکان خاص حاضر بود و زمین را حفر می‌کرد، حتما به آن گنج می‌رسید.روایت شده که شخصی نزد یکی از امامان معصوم علیهم السلام رفت و گفت «امروز، روز نحس و شومی بود و از ابتدا بدشانسی آورده‌ام»، امام در جواب فرمودند « این اتفاقات حاصل روز یا زمان نیست، ببینید در زندگی خود چه کرده‌اید که این اتفاقات برای شما رخ داده است، هر کس دیگری نیز به جای تو بود، این اتفاقات برایش رخ می‌داد.»

سنت الهی که واقعیت است

هر پدیده‌ای در عالم علتی دارد و هر حادثه‌ای که برای انسان رخ می‌دهد، یا خوب است و یا بد؛ در آیه ۲۲ سوره حدید آمده است:«ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ في‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها...، هیچ مصیبتی در زمین و در نفستان به شما نمی‌رسد، مگر قبل از اینکه آن را حتمی و عملی کنیم، در کتابی نوشته شده بود و این امر بر خدا آسان است...». اگر بدی به انسان برسد، در اثر اعمال خودش و اگر خوبی به او برسد، از ناحیه خداست. از طرف دیگر، عالم بر اساس سنن و قوانین الهی بنا شده و حکمت خداوندی اقتضا می‌کند تا یک‌سری قوانین در عالم وجود داشته باشد؛ مثلا سنت الهی این است که هر کس به عاق والدین گرفتار شد، حتما دچار تنگی روزی شده و یا کسی که قطع رحم می‌کند، حتما عمرش کوتاه می‌شود.»

روزهای تلخ و شیرین عمرمان

پایمان در چاله پر از گِل پیچ می‌خورَد، لباس‌مان به درز در می‌گیرد و‌ نخ‌کش می‌شود، شاید هم بانک یک‌دفعه‌ای با ما تماس می‌گیرد و برنده ماشین شدن را به ما تبریک می‌گوید! حالا چطور می‌توانیم در این شرایط به خودمان بدشانس یا خودشانس نگوییم؟ آیا شکستن اتفاقی گلدان یا دیر رسیدن‌مان به پرواز، دلیل‌هایی کافی برای دسته‌بندی ما در دایره شانس نیست؟ کسی دقیق نمی‌داند. موضوع شانس با توجه به تعریف‌های مختلف‌اش آن‌قدر پیچیده است که هر کدام از ما دچار شدن به آن را در برهه‌های مختلف زندگی‌هایمان تجربه کرده‌ایم و در روزهایی تلخ یا شیرین از عمرمان، شانس را بهانه خنده‌ها و گریه‌هایمان دانسته‌ایم در حالی که دلیل همه این اتفاق‌ها چیز دیگری بود!

قضا و قدر الهی یا شانس؟

حجت‌الاسلام امیررضا وطن‌خواه به عنوان حسن ختام موضوع شانس، پدرانه و‌ مختصرانه ادامه می‌دهد: «بعضی از قضا و قدرها، حتمی و در لوح محفوظ است که از آنها اطلاع نداریم، ولی اکثر اتفاقاتی که برای ما رخ می‌دهد، ناشی از سنتی است که قضا و تقدیر ما محسوب می‌شود. ممکن است اتفاق بدی برای شخصی رخ دهد و بگوییم قسمتش بود که این اتفاق برایش رخ داد، در حالی که ناشی از یک سنت الهی بوده است؛ آیه ۱۱ سوره رعد می‌فرماید «ان اللّه لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم»، خداوند تغییر در اوضاع و شرایط را به تغییر در وجود شخص منوط می‌کند. گاهی انسان بر اثر نادانی عملی را مرتکب می‌شود و نتیجه بدی می‌گیرد، آن وقت می‌گوید قضا و قدر بود، در حالی که این‌گونه نبوده است.انسان اگر هنگام سحر بیدار شود، زندگی‌اش سرشار از برکت شده و روزی‌اش وسیع می‌شود. ممکن است کسی این کار را انجام دهد و روزی‌اش وسیع شود، اما خودش از علت آن آگاه نباشد و بگوید امروز خوش شانس بودم، در صورتی که سنت الهی این‌گونه ایجاب کرده است. چاره‌ای نداریم جز اینکه اعتقاد دوباره به سنن الهی داشته باشیم تا درک کنیم که خوبی‌ها و بدی‌ها در زندگی، حاصل اعمال خودمان بوده و سنت خداست و اگر به این درک برسیم، هیچ وقت قائل به شانس نخواهیم بود.»
برچسب ها: شانس مشاوره