جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۸ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۵

راز سر به مهر در مرگ زن جوان/ پایان فرار محکوم به اعدام/ اسيدپاشي هولناك داماد كينه‌جو به 2 خواهر گرگاني

روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم. شياطين باغ متروکه تهران به دام افتادند
کد خبر : ۷۸۲۴۱
"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم.
 
دايي؛ 2 خواهرزاده‌اش را كشت
 

بعدازظهر هجدم مرداد امسال اهالي محله جبار آقا ديزيچه شهرستان مباركه در استان اصفهان با شنيدن صداي كمك‌خواهي چند مرد سراسيمه از خانه‌هايشان بيرون آمدند و متوجه سه برادر شدند كه با چاقو زخمي شده و به فاصله كمي از يكديگر در خيابان رها شده‌اند.

در پي اين حادثه سه مرد زخمي به بيمارستان منتقل شدند.يكي از همسايه‌ها نيز در تماس با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 موضوع را گزارش كرد.

ردپاي دايي در حادثه خونين

در پي اين اتفاق، كارآگاهان جنايي با حضور در محل حادثه به تحقيق از همسايه‌ها پرداختند كه معلوم شد آنها صداي مشاجره و درگيري را از خانه همسايه خود به نام عبدالخالق كه دايي افراد زخمي بوده است، شنيده‌اند سپس با آمدن به خيابان متوجه زخمي شدن سه برادر شده‌اند.

كارآگاهان جنايي در بررسي از محل حادثه با ديدن رد لكه‌هاي خون افراد زخمي مقابل خانه عبدالخالق اطمينان يافتند كه عامل درگيري خونين همين مرد ميانسال ـ عبدالخالق ـ است.

بنابراين با هماهنگي قضايي وارد خانه متهم شدند و او را دستگير كردند. در بررسي از خانه متهم يك قبضه چاقو كشف و ضبط شد.

مرگ دو برادر

در حالي كه تحقيق از اين مرد آغاز شده بود، مسوولان بيمارستان گزارش دادند كه دو نفر از برادران زخمي به نام‌هاي علي‌اصغر و صفرعلي به علت شدت خونريزي تسليم مرگ شدند.

كارآگاهان جنايي با اطلاع از موضوع با حضور در بيمارستان موضوع را به قاضي شرافت، كشيك ويژه قتل گزارش كردند و با دستور قضايي اجساد به پزشكي قانوني انتقال يافت.

در اين مرحله پليس به تحقيق از برادر مقتولان كه تنها شاهد حادثه بود، پرداخت كه او گفت دايي‌اش عامل اين درگيري مرگبار است.

مرد نجات يافته از مرگ برادرانش گفت

شاهد حادثه گفت: روز حادثه دايي‌ام با برادر كوچك‌ترمان بر سر آبياري زمين كشاورزي درگير شد و او را كتك زد.

با بالا گرفتن درگيري، همسايه‌ها برادرم را نجات داده و دقايقي بعد او به خانه مادرمان كه در همان خيابان بود، بازگشت.

وي اضافه كرد: روز حادثه نوه دايي‌ام به دنيا آمده بود. زنگ در خانه را كه به صدا درآوردم، دايي‌ام بيرون آمد. همان موقع علت مشاجره آنها را پرسيدم كه توجهي به حرف‌هايم نكرد و پس از ناسزاگويي با چاقو به من حمله كرد و پس از زخمي شدن بسختي خود را به خيابان رساندم و كمك خواستم.

شاهد حادثه با اشاره به كشته شدن دو برادرش گفت: يكي از برادرانم به كمكم شتافت كه دايي‌ام بار ديگر به هر دو نفر ما حمله‌ور شد.

در اين موقع برادر ديگرم كه به ما ملحق شده بود نيز از سوي دايي‌ام با چاقو زخمي شد. وقتي در بيمارستان به هوش آمدم، متوجه مرگ دو برادرم شدم.

اظهارات اوليه متهم

در پي اطلاعاتي كه مرد نجات يافته در اختيار پليس قرار داده بود، عبدالخالق ـ عامل جنايت ـ بازجويي شد و ادعا كرد خواهرزاده‌هايش به او ناسزا گفته و فحاشي كرده‌اند كه او عصباني شده و آنها را كشته است.

در پي اظهارات متناقض متهم، تحقيق از او ادامه پيدا كرد تا اين‌كه روز گذشته عامل جنايت در اعتراف جديد خود گفت كه انگيزه‌اش از جنايت انتقام بر سر آبياري زمين كشاورزي بوده است.

جنايت به دليل آبياري زمين كشاورزي

متهم به قتل گفت: به دليل مدت زمان آبياري زمين كشاورزي، با يكي از خواهرزاده‌هايم دعوا كرده و او را كتك زدم. برادر ديگرش روز حادثه به هواخواهي او به سراغم آمد. در حال گفت‌وگو با هم بوديم كه مشاجره‌مان بالا گرفت و عصباني شدم. همان موقع با چاقوي سلاخي كه گوسفند قرباني كرده بودم، به سوي خواهرزاده‌ام حمله كردم.

متهم اضافه كرد: ابتدا او را زخمي كردم. سپس دو برادرش كه قصد كمك به او و درگيري با من را داشتند نيز با چاقو زخمي كردم. سراسيمه وارد خانه شده و با پنهان كردن چاقوي خون‌آلود، لباس‌هايم را عوض كرده و ساعتي بعد از خانه بيرون آمدم و قصد فرار داشتم كه پليس مرا دستگير كرد.

سرهنگ حسين‌زاده، رييس پليس آگاهي اصفهان روز گذشته درباره اين پرونده به خبرنگار ما گفت: در پي اعتراف متهم 56 ساله به قتل دو خواهرزاده‌اش و زخمي كردن ديگر خواهرزاده‌اش، وي اكنون با قرار قانوني روانه زندان شده است.

وي افزود: در اين حادثه مرگبار شاهد بوديم كه عامل جنايت به جاي آن‌كه با گفت‌وگو مشكل خود را با خواهرزاده‌هايش حل و فصل كند، در اوج عصبانيت با آنها درگير شده و بي‌آن‌كه به عواقب جرم خود فكر كند، دو نفر از آنها را كشته و خود را نيز در آستانه مجازات مرگ قرار داده است.

حسين‌زاده با هشدار به شهروندان از آنها خواست اگر با افرادي بر سر مسائل مختلف دچار مشكلي شدند، حتما براي رفع مشكل خود از پليس يا مراجع قضايي كمك بخواهند و خودسرانه جان و مال مردم را به خطر نيندازند.
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
فرشتگان نجات، ابلیس بودند
 
2 خواهر برای خرید به پاساژی در شهرری رفته بودند که بیماری صرع یکی از آنان را در حالت بیهوشی قرار داد و 2 پسر در نقش فرشتگان نجات به شکار آنان پرداختند. صبح شنبه 4 شهریورماه 2 خواهر جوان با مراجعه به کلانتری 173 امین‌آباد به ماموران گفتند: از سوی 2 سرنشین یک پراید سفیدرنگ ربوده شده و با تهدید چاقو در یک زمین کشاورزی قربانی 4 ابلیس شده‌اند. با این اظهارات و با دستور بازپرس شعبه 5 دادسرای شهرری، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و با توجه به سیاه بودن سرنوشت 2 خواهر، تیم ویژه‌ای از کارآگاهان برای ردیابی 4 ابلیس وارد عمل شدند.
 
 «مینا» 24 ساله و «ستاره» 18 ساله وقتی پیش ‌روی تیم تحقیق قرار گرفتند، گفتند؛ در حوالی پاساژ «مهدی» واقع در میدان شهرری و به قصد رفتن به مرکز درمانی،‌ سوار پرایدی شده اما 2 جوان با تهدید چاقو آنها را به یک زمین کشاورزی در حاشیه شهرری برده و در آنجا همراه 2 تن از دوستانشان و با بی‌اعتنایی به التماس‌هایشان نه‌تنها دست به اذیت و آزار زده بلکه اقدام به فیلمبرداری کرده‌اند.
 
مینا به افسر پرونده گفت: ساعت 3 ظهر جمعه 3 شهریورماه همراه ستاره در حال عبور از خیابان بودیم که ناگهان خواهرم با یک خودرو برخورد کوچکی کرد و چون بیماری خاص (بیماری صرع) دارد بیهوش شد؛ بالای سر خواهرم نشسته بودم که به اصرار 2 جوان سوار پراید سفید آنها شدم تا ما را به بیمارستان برسانند، در حالی که تصور می‌کردم راننده در حال رفتن به سمت بیمارستان است، دیدم خودرو از مسیر بیمارستان منحرف شده به همین‌خاطر به 2 جوان اعتراض کردم اما آنها با تهدید چاقو مرا ساکت کرده و پس از آن و از کمربندی کهریزک، من و ستاره را به باغی در امین‌آباد بردند. در حالی که داخل باغ 2 جوان دیگر نیز که مشغول مصرف مواد مخدر بودند حضور داشتند، هر 4 دوست، من و خواهرم را مورد آزار و اذیت قرار داده و پس از آن ما را سوار پراید کرده و حدود ساعت 9 شب در حوالی شهرری از ماشین بیرون انداختند و پا به فرار گذاشتند.
 
ستاره نیز گفت: اصلا متوجه اوضاعشان نبوده و وقتی دیده ربوده شده‌اند 3‌بار بیهوش شده اما 4 پسر توجهی به گریه‌ها و التماس‌هایشان نداشته‌اند.
 
کارآگاهان در نخستین اقدام باغ 4 ابلیس در منطقه امین‌آباد را ردیابی کردند و با شناسایی صاحب باغ در حالی که همسایه‌ها می‌گفتند صاحب زمین در آن باغ تنها چندین اصله درخت کاشته و در حال حاضر رسیدگی چندانی به این محل ندارد، پی بردند با همین سهل‌انگاری، باغ پاتوقی برای خلافکاران و معتادان شده است.
 
کارآگاهان در ادامه رسیدگی‌هایشان با مراجعه به محدوده پاساژ مهدی، تحقیقات میدانی گسترده‌ای را برای شناسایی سرنشینان پراید آغاز کردند و موفق به شناسایی یکی از سرنشینان 18 ساله خودرو به نام «حسام» شدند که وی از خانه‌اش در شهرک گلستان نیز فراری شده بود. با توجه به اینکه حسام ردیابی شده بود، پلیس توانست دوست 24 ساله وی به نام «اصغر» را ردیابی کند که در صحنه سیاه باغ خلوت همراه دوست دیگرش به نام «مصطفی» حضور داشت.
 
وی در محدوده میدان معلم واقع در ابتدای جاده ورامین شناسایی و تحت مراقبت‌های پلیسی قرار گرفت و سرانجام ساعت 12 ظهر 9 شهریورماه به دام افتاد و از سوی 2 خواهر وحشت‌زده شناسایی شد.
 
 اصغر خیلی زود لب به اعتراف باز کرد و گفت: با مصطفی در داخل باغ در حال مصرف مشروبات الکلی بودیم که «پویا» و حسام در حالی که 2 دختر جوان نیز همراهشان بودند سوار پراید پویا وارد باغ شدند و تا ساعت 9 شب آنجا بودیم. وی به کارآگاهان گفت: مصطفی را از یک ماه پیش می‌شناسم و با هم در داخل باغ آشنا شدیم با پویا نیز که خانه‌شان در نزدیکی همان باغ است 3 ماه پیش آشنا شدم اما حسام را برای نخستین‌بار بود که همراه پویا در همان روز جمعه دیده بودم و پیش از آن هیچ‌وقت وی را ندیده بودم.
 
با توجه به اعترافات اصغر، خانه یکی از ابلیس‌ها به نام پویا 19 ساله در حوالی باغ شناسایی شد و ماموران ساعت 5:30 روز 11 شهریورماه وارد مخفیگاه پویا شده و در حالی که سعی داشت فرار کند، با شلیک چند تیر هوایی وی را دستگیر کردند.
 
پویا همانند اصغر به آزار و اذیت 2 خواهر جوان اعتراف کرد و گفت به پیشنهاد حسام، 2 دختر را به باغ خلوت کشانده‌اند. در حالی که شناسایی مخفیگاه حسام در دستور کار قرار داشت، مصطفی 24 ساله نیز ساعت 4:30، 12 شهریورماه در شهرری دستگیر شد.
 
با گذشت تنها چند ساعت از زمان دستگیری سومین ابلیس و با انجام اقدامات پلیسی، کارآگاهان شامگاه 12 شهریورماه موفق به شناسایی مخفیگاه حسام در دامداری‌ای متروکه واقع در جاده ورامین شده و ساعت 12 شب وارد این محل شدند و در حالی که حسام تلاش داشت با استفاده از چند سگ نگهبان و رها کردن آنها به سمت کارآگاهان از محل متواری شود، با شلیک چند تیر هوایی وی را زمینگیر کردند.
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
ازدواج دوم با شناسنامه پسرعمو
 
مرد تبهکار که برای مخفی ماندن راز ازدواج اولش شناسنامه پسرعموی خود را جعل کرده بود، با تیزهوشی همسر دومش دستگیر شد. چندی پیش زنی جوان با مراجعه به کارآگاهان پلیس آگاهی کرمان از شوهرش به خاطر جعل شناسنامه و فریب در ازدواج شکایت کرد. وی به ماموران گفت: 6 ماه پیش با مردی به نام «محمدحسین» آشنا شده و به صورت رسمی ازدواج کردیم. بعد از مدتی متوجه شدم شوهرم 3 شناسنامه با مشخصات خود دارد و در یکی از آنها نام زن دیگری ثبت شده است. به موضوع مشکوک شده و پس از تحقیقات دریافتم شوهرم پیش از این نیز یک بار در مشهد ازدواج کرده و این موضوع را از من مخفی کرده که من از این موضوع شکایت دارم. سرهنگ پوررضاقلی، رئیس پلیس آگاهی استان کرمان با اشاره به این خبر گفت: مرد شیاد پس از دستگیری به فریبکاری‌هایش اعتراف کرد و عنوان داشت حدود 2 سال پیش با دخترخاله‌اش در مشهد ازدواج کرده اما پس از مراجعه به کرمان شناسنامه اصلی وی گم شده که اقدام به اخذ شناسنامه المثنی از ثبت احوال کرده اما پس از مدتی دوباره شناسنامه اولیه را پیدا می‌کند.وی سپس با زن جوان آشنا شده و برای اینکه همسر جدیدش از ازدواج اولش اطلاع پیدا نکند، شناسنامه پسرعمویش به نام «علی» را به صورت امانت از وی گرفته و با از بین بردن مشخصات علی، عکس خود را نصب کرده و اقدام به ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش کرده است.
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
پایان فرار محکوم به اعدام
 

یک محکوم به اعدام که با همدستی پسرعموی کینه‌جویش همسر، پدرزن و برادرزن وی را به رگبار بسته بود پس از 8 سال فرار دستگیر شد.

جالب اینکه داماد خانواده قربانیان که تیرانداز اصلی بود، پس از مدت‌ها فرار بازداشت شده بود، توانسته است از زندان ایلام فرار کند.

این مرد در ایلام همسرش را مرتب زیر باد کتک می‌گرفت و زندگی را برای وی جهنمی کرده بود.

سال 83، زن جوان که از این وضع خسته شده بود به خانه پدرش رفت و آزار و اذیت‌های همسر بداخلاقش را برای آنان تعریف کرد، برادر و پدر زن آزار دیده که با دیدن صورت کبود وی بسیار ناراحت و از سويی عصبانی شده بودند، تصمیم گرفتند از دامادشان شکایت کنند.

دومین روز اردیبهشت‌ماه سال 83 «مهناز» به همراه پدر و برادرش «علی‌اکبر» به پاسگاه پیازآباد بخش هلیلان رفتند و از «بهمن» به دلیل شکنجه‌هایش شکایت کردند. مهناز که صورتش کبود شده بود، به مامور گفت: همسرم به من و خانواده‌ام توهین می‌کند و مرا کتک می‌زند. وی مدتی مرا در خانه زندانی کرده بود تا اینکه دیروز از آنجا فرار کردم و به خانه پدرم رفتم.

از سوی دیگر بهمن که پی به شکایت همسر و خانواده‌اش در پاسگاه برده بود دست به اقدام هولناکی زد و به همراه پسرعمویش چند کیلومتر دورتر به کمین نشست. نیم‌ساعت بعد مهناز به همراه پدر و برادرش در حال بازگشت به خانه بودند که در میانه جاده بهمن و پسرعمویش به نام «کهزاد» با 2 اسلحه کلاشینکف راه را روی آنان بستند و پس از درگیری لفظی به سویشان شلیک کردند که در این رگبارهای وحشتناک، مهناز، پدر و برادرش به طرزی هولناک از پا درآمدند.

با این سناریوی خونین، تیمی از ماموران پاسگاه به صحنه جنایت رفته و با مخابره ماجرای قتل‌ها به بازپرس کشیک جنایی از شاهدان درگیری رگبار تحقیق کردند. چند مردی که از دور شاهد این شلیک‌های مرگبار بودند به پلیس گفتند 2 تن از روستاییان به نام بهمن و کهزاد دست به این جنایت زده‌اند. بدین‌ترتیب ماموران برای دستگیری 2 پسرعموی جنایتکار وارد عمل شدند که شواهد نشان داد آنها پس از به قتل رساندن هم‌روستایی‌هایشان از آنجا گریخته‌اند. بدین‌ترتیب با دستور بازپرس جنایی ایلام، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار تیم ویژه‌ای از پلیس آگاهی ایلام قرار گرفت و آنها نیز برای یافتن سرنخی از عاملان جنایت تجسس‌های میدانی خود را آغاز کردند. با وجود عملیات ویژه پلیسی، کارآگاهان هیچ سرنخی از پسرعموهای فراری به دست نیاوردند تا اینکه 5 قاضی شعبه اول دادگاه کیفری استان ایلام، بهمن و کهزاد را به صورت غیابی محاکمه و به جرم قتل عمد به اعدام محکوم کردند.

2 سال بعد

2 سال از ماجرا نگذشته بود که کارآگاهان موفق شدند سرنخی از بهمن در یکی از روستاهای ایلام به دست آورند و در یک عملیات ضربتی وی را دستگیر کنند. بهمن که ابتدا قتل همسر و خانواده‌اش را نمی‌پذیرفت با روبه‌رو شدند با شاهدان ماجرا، لب به اعتراف باز کرد و گفت: به دلیل مشکلاتی که از پیش با آنها داشته و ناسزاهایی که برادر و پدر مهناز به وی گفته‌اند، عصبانی شده و آنها را به رگبار بسته است.

فرار اعدامی

بهمن برای اجرای حکم اعدام پشت میله‌های زندان افتاد و هنوز 6 ماه نگذشته بود که وی توانست از زندان ایلام فرار کند. بهمن بعد از این فرار توانست زندگی زیرزمینی‌ای داشته باشد و کارآگاهان که در حال ردزنی‌های اطلاعاتی بودند این‌بار ردپایی از کهزاد که با اسم مستعار «آیت» و به عنوان نگهبان در شرکتی در اصفهان مشغول به کار بود به دست آوردند. آنها با زیر نظر گرفتن رفت و آمد‌های وی در عملیاتی غافلگیرانه روز 8 شهریورماه سال‌جاری وی را در محل کارش دستگیر کردند.

این مرد جنایتکار در بازجویی‌ها گفت: فکر نمی‌کردم پلیس پس از 8 سال همچنان به دنبال من باشد. من از ترس اینکه دستگیر شوم اسمم را عوض کردم و به اصفهان رفتم و چندین سال است که از پسرعمویم بی‌خبرم. بنا به این گزارش، کهزاد روانه زندان شد تا بعد از تایید حکم اعدام غیابی‌اش به دار مجازات آویخته شود و این در حالی است که بهمن هنوز فراری است و هیچ سرنخی از وی در دسترس نیست.
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
اسيدپاشي هولناك داماد كينه‌جو به 2 خواهر گرگاني
 
مرد خشمگين در اسيدپاشي انتقامجويانه‌اي همسر سابق و خواهر تازه عروس وي را مورد حمله قرار داد و تراژدي دردناكي را رقم زد. 

اين اسيدپاشي در گرگان رخ داد و در آن مرد كينه‌جو نيز دست به خودزني زد اما از مرگ نجات يافت. 
 

ملاقات اسيدي سر ظهر بود كه زنگ خانه به صدا درآمد، آن سوي ديوار همسر سابق زن اضطراب خاصي داشت. مرد نجار به زينب گفت كه پسرشان را براي ملاقات با وي آورده است، مادر كه سراز پا نمي‌شناخت با سرعت در را باز كرد به اميد اينكه پسر 6 ساله‌اش را در آغوش بگيرد و همين قدر كافي بود تا مرد اسيدپاش پاي در خانه وي و خواهرش بگذارد و توطئه‌ هولناكش را عملي كند. 
 

عقربه‌ها ساعت 2 ظهر روز 12 شهريورماه سال جاري را نشان مي‌داد كه جيغ‌هاي جانسوز 2 زن جوان سكوت محله گلشهر گرگان را شكست، همسايه‌ها با شنيدن فريادهاي سوختم، سوختم به كوچه ريختند و به كمك دو خواهر شتافتند، 2 زن جوان داخل حمام خانه گرفتار شده بودند و هنگامي كه اهالي محل در حمام را باز كردند با صحنه‌هاي دلخراشي روبه‌رو شدند. آنان كه روي صورتشان اسيد پاشيده شده بود از شدت سوختگي به خود مي‌پيچيدند. 
 

با گزارش اين ماجرا به اورژانس و پليس 110 گرگان، تيم‌هايي از كلانتري و اورژانس وارد صحنه اين جنايت اسيدي شدند، تيم پزشكي با روبه‌رو شدن با 2 زن جوان ابتدا دوش آب سرد را باز كردند و سعي كردند تا آثار اسيد را از بين ببرند و پس از آن نيز هر دوي آنان را براي درمان به بيمارستان انتقال دادند. 
 

مأموران كلانتري نيز براي يافتن عامل اسيدپاشي دست به تجسس زدند و با تحقيقات محلي متوجه شد كه همسر يكي از خواهران جوان به نام «زينب» 26 ساله با گالن كوچك قرمزرنگ وارد خانه شده و دقايقي بعد سراسيمه از آنجا فرار كرده است. پليس با مراجعه به بيمارستان و تحقيق از زينب كه وضعيتش از خواهر كوچكتر خود بهتر بود متوجه شد كه همسر سابق وي به نام كامران به بهانه اينكه پسر خردسالش را براي ملاقات با وي نزدش برده وارد خانه آنان شده و به سروصورتشان اسيد پاشيده است. زينب كه از ناحيه پيشاني، پاها، دست‌ها و پشت بدنش دچار سوختگي 30 درصدي شده بود به پليس گفت: من و همسرم از 3 ماه پيش از يكديگر جدا شده‌ايم و پسرمان به نام كيانوش گاهي پيش من مي‌ماند و گاهي نيز نزد پدرش بود، چند روزي مي‌شد كه كامران پسرمان را پيش خودش برده بود و امروز مي‌خواست بچه‌ام را به خانه‌ام بياورد، من و خواهر 18 ساله‌ام به نام «بهناز» در طبقه‌هاي جداگانه اين ساختمان زندگي مي‌كنيم. بهناز خانه من بودكه ساعت 2 ظهر زنگ خانه به صدا درآمد و كامران گفت كه كيانوش را نزدم آورده است، وقتي با خوشحالي در را باز كردم تا پسرم را ببينم، ناگهان ديدم كامران گالن كوچكي در دست دارد و با حالت خشم عجيبي به سوي در آپارتمان حمله‌ور شد، خيلي ترسيدم مي‌خواستم در را ببندم كه وي با لگد ضربه‌اي زد و مانع اين كار شد، از ترسم همراه با بهناز به حمام رفتيم و در را قفل كرديم كه كامران با لگد در را باز كرد و روي ما اسيد پاشيد و هنگامي كه مي‌خواست فرار كند به من گفت. دلم خنك شد كه شبيه عجوزه‌ها شدي! سپس در را بست و فرار كرد. با اين ادعاهاي تلخ، پليس براي دستگيري مرد اسيدپاش وارد عمل شد و با شناسايي مخفيگاهش در يك عمليات ضربتي به آنجا نفوذ كرد ولي ديد كه وي ساعاتي پيش با خودزني سعي در خودكشي داشته كه به بيمارستان انتقال يافته است. 
 

بدين ترتيب براي بررسي ماجرا به بيمارستان رفتند و با بازجويي از وي دريافتند كامران به دليل كينه قديمي از همسر سابقش تصميم به اسيدپاشي گرفته و پس از اين كار دست به خودكشي زده است كه با كمك همسر دومش و همسايه‌ها به بيمارستان منتقل شده است. 
 

در اين مرحله با دستور شعبه سوم بازپرسي دادسراي عمومي و انقلاب گرگان كامران در بخش مراقبت‌هاي ويژه تحت نظر قرار گرفته شد تا پس از بهبودي بازداشت شود. 
 

گفت‌وگو با برادر 2 خواهر فرشاد چوپاني برادر 2 خواهري كه مورد اسيدپاشي قرار گرفته‌اند به خبرنگار شوك گفت: كامران پسرعمه‌مان است. وي پس از اينكه عاشق دوست صميمي خواهرم شد و قرار گذاشت با وي ازدواج كند با مخالفت زينب روبه‌رو شد و خواهرم بلافاصله طلاق گرفت.
 
 دامادمان دو ماه پس از طلاق با دوست خواهرم ازدواج كرد و با وجود اين ازدواج باز مزاحم زندگي خواهرم بود و بارها به خانه خواهرم رفته و با وي دعوا كرده بود تا اينكه روز حادثه از بيمارستان به ما زنگ زدند و گفتند كه هر دو خواهرم در بخش سوانح و سوختگي بستري هستند. هنگامي كه به بيمارستان رفتم با دست و صورت‌ باندپيچي شده آنان روبه‌رو شدم و فهميدم كامران دست به اسيدپاشي زده است. خيلي ناراحتيم. خواهر كوچكترم كه به تازگي ازدواج كرده است چشم راست خود را از دست داده و بيگناه در آتش خشم پسرعمه كينه‌جويمان سوخته است. 
 

وي در ادامه افزود: به خاطر نبود امكانات خواهرانم به بيمارستان سوانح و سوختگي شهر ساري اعزام شده‌اند ولي پزشكان اعلام كرده‌اند كه «زينب» و «بهناز» بايد براي چند جراحي پوستي و جراحي چشم به تهران منتقل شوند كه با توجه به مشكلات مالي كه داريم در طول اين چند روز نتوانسته‌ايم آنان را به تهران منتقل كنيم و بيمارستان نيز با ما همكاري نمي‌كند. 
 

چوپاني در پايان گفت: از مسئولان درخواست داريم براي بهبود وضعيت دو خواهرم كمك كنند و با توجه به هزينه بسيار بالاي عمل جراحي تاكنون نتوانسته‌ايم هزينه عمل را واريز كنيم. 

بنابراين گزارش همزمان با اقدامات پزشكي براي نجات اين دو خواهر مرد اسيدپاش در بازداشت به سر مي‌برد و تحقيقات براي روشن ساختن انگيزه وي از چنين اقدام هولناكي خصوصاً بعد از ازدواج با زن مورد علاقه‌اش كه از دوستان صميمي زينب بود ادامه دارد.
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
دختربچه‌ای 8 ساعت زیر اجساد اعضای خانواده‌اش زنده مانده بود
 
یک دختر 4 ساله انگلیسی که در کوهستان آلپ مدت 8 ساعت زیر اجساد اعضای خانواده‌اش زنده مانده بود به طور معجزه‌آسایی نجات یافت.

پلیس فرانسه می‌گوید اعضای این خانواده که برای تفریح و تعطیلات به کوه‌‌های آلپ سفر کرده بودند در نزدیکی دریاچه آنس با شلیک گلوله کشته شده‌اند. در این حادثه پدر و مادر و مادربزرگ این دختر چهارساله کشته شده‌اند و او و خواهر 8 ساله‌اش زنده مانده‌اند. پزشکان بیمارستان حال این دختر 8 ساله را که بشدت زخمی شده است وخیم اعلام کرده‌اند. پلیس می‌گوید دختر 4 ساله مدت 8 ساعت زیر اجساد قربانیان قرار گرفته بود که امدادگران نجاتش داده‌اند.

به گزارش پلیس فرانسه، به اعضای این خانواده تیراندازی شده و قاتل فرار کرده است. این جنایت در یک اردوگاه تفریحی اتفاق افتاده و قبلاً گزارش داده بودند که اعضای این خانواده در منطقه کوهستانی گم شده‌اند. هر دو دختر 8 و 4 ساله به بیمارستان گرونویل منتقل شده‌اند و بیمارستان به وسیله مأموران پلیس فرانسه محاصره شده است تا مبادا قاتل به سراغ آنها برود.

همه قربانیان درون یک ماشین BMW بوده‌اند که مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند. به گفته پلیس دختر 4 ساله نجات یافته زیر پا‌های مادرش خود را پنهان کرده بود و تا نیمه‌‌های شب زمانی که مأموران پلیس او را بیابند در همان وضع قرار داشت. او 8 ساعت مرگبار را طی کرده است. گفته می‌شود دختر کوچک بشدت ترسیده و تحت تأثیر حادثه وحشتناک قرار گرفته است. مأموران پلیس می‌گویند این دختر 4 ساله داخل اتومبیل در زیر پیکر خونین قربانیان قرار گرفته بود که یک افسر پلیس او و ماشین خانوادگی‌شان را پیدا کرد و متوجه جنایت شد.

یک منبع فرانسوی دراین‌باره گفت: حادثه در نزدیکی دریاچه آنس رخ داده و تمامی کشته‌شدگان روی بدن دختر 4 ساله افتاده بودند. خواهر 8 ساله او هم که 3 بار مورد اصابت گلوله قرار گرفته با هلی‌کوپتر به بیمارستان منتقل شده است. پلیس 15 پوکه گلوله در صحنه جرم یافته که از تفنگ ضارب شلیک شده است. کشته‌شدگان 2 زن و یک مرد و یک کودک خردسال هستند.

با فاصله چند متری از صحنه حادثه قاتل هنگام فرار به یک مرد دوچرخه سوار نیز تیراندازی کرده و او را کشته است.

پلیس فرانسه بر این باور است که مرد دوچرخه سوار شاهد وقوع جنایت بوده و ضارب به سمتش شلیک کرده و او را کشته است. به گزارش پلیس انگیزه قاتل از کشتن اعضای خانواده، سرقت بوده است.

هویت مرد دوچرخه‌سوار هنوز مشخص نیست و پلیس معتقد است که این مرد قصد جلوگیری از سرقت مسلحانه از خانواده انگلیسي را داشته ‌که او نیز کشته شده است.

اریک میلود دادستان به روزنامه‌نگاران گفته که دختر 8 ساله در بخش مراقبت ویژه تحت معالجه بستري شده و تحقیقات بیشتر پلیس در دست بررسی است.

وی اضافه کرد: این منطقه در نزدیکی مرز سوئیس و ایتالیا قرار دارد و همه ساله گردشگران انگلیسی زیادی به این نقطه سفر می‌کنند. هنوز هیچ‌کس در این رابطه دستگیر نشده است و به نظر می‌رسد انگیزه قتل‌‌ها سرقت مسلحانه بوده است.
 
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
انتقام وحشتناک زن از مرد مزاحم
 
زن روستایی در ترکیه برای اثبات بی‌گناهی‌اش، مرد متجاوزی را که به خانه‌اش هجوم آورده بود، با شلیک گلوله به قتل رساند و سر بریده او را در میدان اصلی روستا و مقابل دیدگان مردم وحشت‌زده انداخت. 
 

نوین ییلدریم 26 ساله که به اتهام قتل دستگیر شده به همراه شوهر و دو دختر خردسالش در روستای یالاش در جنوب‌غربی ترکیه زندگی می‌‌کرد. اواخر سال گذشته زمانی که شوهرش برای انجام کار‌های فصلی به شهری در دوردست رفت او و دخترانش تنها مانده بودند. همان روز‌ها بود که یکی از مردان روستا مدام مزاحم او می‌شد تا این که با تهدید به کشتن بچه‌هایش این زن بخت‌برگشته را مجبور به تن دادن به نیت شوم خود کرد.
 
این جریان 8 ماهی ادامه داشت تا این که زن متوجه بارداری از مرد متجاوز شد. او که آبرویش را بر باد رفته می‌دید و هر لحظه در گوشه و کنار روستا متوجه زمزمه‌‌های مردم در پشت سرش می‌شد تصمیم به انتقام گرفت. ماه گذشته بود که بالاخره تصمیمش را عملی کرد در حالی که می‌دانست مرد مزاحم اواخر شب و از دیوار پشتی به خانه او می‌آید در حیاط خانه کمین کرد و به محض بالا آمدن مرد روی دیوار او را هدف چند گلوله قرار داد. وقتی جسد بی‌جان مرد بر زمین افتاد و زن از مرگ او مطمئن شد چاقویی برداشت و پس از زدن چند ضربه به شکمش سر او را از تنش جدا کرد، اما انگار این کار نیز او را آرام نکرده بود، بنابراین تصمیم گرفت برای ساکت کردن مردم ده و بازگرداندن آبروی ریخته شده‌اش سر قربانی را به همه نشان دهد.
 
در حالی که این زن چاقویی در دست داشت سر بریده مرد را به میدان اصلی روستا برد و پس از نشان دادن آن به روستائیان، در مقابل قهوه‌خانه خطاب به مردان گفت: ‌«اینقدر با آبروی من بازی نکنید و پشت سرم حرف نزنید.» زن جوان سپس سر بریده را جلوی پای مرد‌ها انداخت و گفت: «این هم سزای کسی است که با آبروی من بازی کرد.» 

با این اتفاق مردم روستا پلیس را خبر کردند و زن بازداشت شد. به گزارش پلیس، این زن از مقامات قضایی درخواست سقط جنین کرده، اما هنوز تا به این لحظه هیچ جوابی نیامده است. 

در حال حاضر این زن ترکیه‌ای در زندان به سر می‌برد و تا رسیدن زمان دادرسی حکم دادگاه می‌بایست در زندان باقی بماند. 
 
 
-------------------------------------------------------------------------------
 
هووی پنهان
 
هنگامی که سهیل به خواستگاری مریلا می‌رفت، همه از سر به زیری وی حرف می‌زدند و برخی نیز از این که وی مریلا را به عنوان دختری بسیار ساده پوش و با قیافه‌ای نه چندان جذاب به همسری انتخاب کرده بود، از تعجب انگشت به دهان بودند و بعضی از دختران دم بخت که آرزوی داشتن همسری خوش اخلاق مانند سهیل را در سر داشتند، در حالی که مریلا را دختری خوش شانس و خوش اقبال می‌دانستند، به حال وی حسرت می‌خوردند. 
 

سهیل هرچند پسری خوش تیپ و سر به زیر به نظر می‌رسید، اما چون از تحصیلات بالایی برخوردار نبود هیچ وقت نتوانست کاری نان و آبدار پیدا کند تا بتواند به تنهایی از عهده هزینه‌های زندگی مشترک بربیاید، به همین خاطر وی در حالی که مادرش را از دست داده و پدرش نیز تنها بود، به همراه مریلا مجبور شد در خانه پدری زندگی مشترکش را آغاز کند. 

پدر دلسوزش نیز یک خودروی سواری برای سهیل خرید تا وی بتواند با آن کار کند و هزینه‌های زندگی‌اش را پرداخت کند. 
 

سهیل یکی دو سالی با ماشین کار کرد و زندگی بخور و نمیری به راه انداخت. وی و مریلا در حالی که صاحب یک بچه شده بودند و هنوز در منزل پدری زندگی می‌کردند، به هیچ عنوان از کار و کاسبی‌ای که داشتند راضی نبودند که به یکباره پدر سهیل تصمیم به ازدواج گرفت و در حالی که سهیل احساس سرباری نزد پدرش می‌کرد و زندگی در آن خانه برایش سخت شده بود با مریلا در کمال فقر و بی‌پولی تصمیم گرفت خانه‌ای اجاره کند. 
 

با جدايي از پدر و ترک منزل وی در حالی که تا آن زمان از پرداخت اجاره خانه خبری نبود و از سویی دیگر پدر سهیل در پرداخت مخارج خانه کمک حال وی بود، سهیل تازه فهمید چه سختی‌‌هایی در پیش است و هنوز شش ماه از این جدایی نگذشته بود که بچه دوم سهیل و مریلا به دنیا آمد. سهیل با همفکری و سفارش یکی از اقوام در یکی از شرکت‌های خصوصی مشغول به‌کار شد. 
 

وی بلافاصله پس از مشغول شدن در شرکت پیکانی که با آن کار می‌کرد را فروخت و با اجازه پدرش پول آن را برای روز مبادا در حساب خود پس انداز کرد و سخت به کارجدید خود چسبيد تا هم بتواند رضایت پیمانکارش را جلب کند و هم برای همسر و بچه‌هایش زندگی راحت‌تری را فراهم کند. 
 

همزمان مریلا نیز برای زندگی با سهیل کم نگذاشت و با عشق و علاقه به بچه داری و خانه‌داری مشغول بود و سعی می‌کرد به شیوه‌ای رفتار کند که همسر بسیار مناسبی برای سهیل باشد. 
 

اما روی هم رفته تلاش مریلا چنگی به دل سهیل نمی‌زد چرا که وی هرچند زنی مهربان و دلسوز بود، اما تقریباً ساده‌پوش و شلخته بود که برای همسرش کمتر جلب توجه می‌کرد. در همین حين بود که یک روز مریلا از زبان سهیل شنید که از این به بعد باید هفته‌ای دو شب به عنوان شیفت در شرکت اضافه کار کند و برای تأمین هزینه‌های زندگی چاره‌ای هم به جز این نيست. 

مریلا در حالی که دلش به حال همسرش می‌سوخت بدون هیچ اعتراضی برنامه جدید کاری همسرش را پذیرفت و کار کردن در شیفت شب وی را به جان خرید. 
 

از آن روز به بعد بود که سهیل برای چهار سال به عنوان شیفت شب در شرکت کار می‌کرد تا این که یک روز که سهیل در کارخانه شیفت شب بود، برادر مریلا به هوای دیدن دامادش هنگام غروب سرزده به محل کار وی رفت و وقتی سراغ سهیل را گرفت در کمال ناباوری از همکارانش شنید که وی در قسمت اداری مشغول به‌کار است و هیچ وقت به عنوان شیفت شب در آن کارخانه کار نمی‌کند. 
 

برادر مریلا بدون این که در این خصوص به کسی چیزی بگوید، در روز‌های بعد که سهیل مدعی بود برای کار شبانه باید به شرکت برود وی را تعقیب کرد و در کمال ناباوری متوجه شد که وی پای در خانه‌ای گذاشته که صاحب آن هیچ نسبتی با سهیل نداشت. 
 

برادر مریلا در ادامه تحقیقاتش متوجه شد که دامادش با زنی تنها که کارمند بانک است، ازدواج کرده و در همه این مدت چهار سال سر خواهرش را به بهانه کار در شرکت کلاه گذاشته است.
 

این مرد وقتی به هووی خواهرش گفت این مرد زن و دو بچه دارد، در کمال تعجب شنید که این زن از همه شرایط وی خبر دارد و با اطلاع کامل از زندگی سهیل با وی ازدواج کرده است. 

مریلا وقتی شنید هوو داشته به بچه‌هایش نگاه کرد، سر به زیر انداخت و دید چاره‌ای جز ادامه زندگی با سهیل ندارد و...