اسفند ۹۲ هوا سرد بود، اما سخنان پرحرارت و پرهیجان رئیسجمهور محترم در جمع رؤسای دانشگاهها و پارکهای علم و فناوری، گرمی خاصی ایجاد کرده بود و شاید بیش از هر کس دیگر، خود رئیسجمهور دستخوش آن حرارت شده بود. آن روزها تب «مذاکره با کدخدا» چنان بالا گرفته بود و چنان رویایی برای مردم از آینده مذاکرات ترسیم میشد که مخالفت و انتقاد از آن، خودکشی سیاسی بود!
به گزارش کیهان، همان جو شدید بود که باعث شد در آن جلسه با فریاد بگوید: «چرا دانشگاه خاموش است؟! چرا اساتید خاموشند؟! ما شهامت سقراطوار میخواهیم، از چه میترسید؟! چرا وقتی یک کار بزرگ بینالمللی انجام میشود (منظور مذاکرات هستهای است) اساتید دانشگاه بطور خصوصی برای رئیسجمهور نامه مینویسند، چرا نمیآیند حرف بزنند؟! چرا نمیآیند صحبت کنند؟! فقط یک عده معدود که از جای معلوم تغذیه میشوند باید حرف بزنند؟! چرا یک عده کمسواد حرف بزنند، (اما) اساتید دانشمند ما، بزرگان دانشگاه ما، خصوصی حرف میزنند؟! چرا نمیآیند به میدان؟!»
حالا نزدیک ۵ سال از آن سخنرانی آتشین میگذرد، مذاکرات تمام شده، مفاد آن به طور کامل از سوی ایران اجرا شده و هیچ پردهای از آن باقی نمانده است، اما رئیسجمهور باز هم گلهمند است!
او این بار نه از دانشگاهیان که از مقامات دولت خودش گله میکند و میگوید: «برخی مدیران دولتی روزه سکوت گرفتند، نمیدانم از چه میترسند، هرکس در پست دولتی است در هر رده مدیریتی باید بداند او طبق قانون اساسی و طبق وظیفه شرعی از توانمندی برخوردار است و باید به وظیفهاش عمل کند و اگر از اخم این و آن هراس دارد برود کنار»!
این سخنان عجیب را چگونه میتوان تفسیر کرد؟!
چرا گلایه رئیسجمهور از جامعه اساتید کشور به گلایه وی از وزرا و مقامات دولتی بدل شد؟!
چه چیزی باعث میشود که ایشان مدام دیگران را به حرف زدن دعوت کند و این چه حرفی است که کسی حاضر نیست به زبان بیاورد؟!
برای کشف پاسخ این پرسشها، بار دیگر در یک سفر زمان به سالهای ۹۲ و ۹۳ برگردید. به روزهایی که دائما به جامعه گفته میشد اگر توافق هستهای صورت بگیرد، همه مشکلات حل خواهد شد! به روزهایی که شخص رئیسجمهور در سخنان تعجبآور، اعلام میکرد مشکل آب خوردن هم با برجام حل میشود: «ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده (!) و بانکها احیا شوند.» این حرفها که با ادبیات خاص آقای رئیسجمهور بیان میشد، هم امید واهی و کاذب به مردم میداد و هم ما را پیش مذاکرهکنندگان کارکشته دشمن، محتاج و دست خالی نشان میداد!
حالا فرض کنید در آن روزها، یکی از اساتید دانشگاه دعوت رئیسجمهور محترم را اجابت کرده و با صدور بیانیه و اطلاعیه و نوشتن مقاله و... تمامقد پای شعارها و وعدههای هستهای رئیسجمهور ایستاده بود. به نظرتان اکنون از حیثیت علمی و دانشگاهی او چه چیزی باقی مانده بود و چگونه میتوانست در کلاس درس و راهروهای دانشگاه، با دانشجویان پرسشگر و کنجکاوش روبرو شود؟! حتما شما هم میدانید که اساتید دانشگاه، برخلاف رئیسجمهور محترم تریبون یکطرفهای در اختیار ندارند و هرروزه در معرض پرسش و مطالبه آنها هستند.
سرنوشت آن استاد فرضی را میتوان از وضع امروز برجام و دستاوردهای (!) آن حدس زد، اما برای اینکه این دستاوردها به قول رئیسجمهور محترم، از زبان «یک مشت بیسواد» مطرح نشود، دستاوردها را بر اساس سخنان دو روز قبل آقای روحانی مرور کنیم. همان سخنانی که در آن به انتقال پول با گونی تاکید شده بود! بخوانید: «در چهار سال گذشته میرفتیم با گرفتاری فراوان اسکناس تهیه میکردیم در هواپیما میگذاشتیم، بیمه میکردیم و در فرودگاه با ماشین مسلح ارز را در بانک مرکزی میآوردیم. صبح چند گونی میدادیم دلار را به صرافیها میدادیم...»
این اقرار صریح درباره سرنوشت مهمترین دستاورد برجام از زبان شخص رئیسجمهور است و جای کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که از آن «آفتاب تابان» به سیستم گونی رسیدیم!
اگر کسی بازهم تردید دارد، خوب است به افزایش حدود ۷۰ درصدی قیمت دلار، قبل و بعد از برجام نگاه کند تا بداند دستاورد چیست و به چه بهای گزافی به دست آمده است!
حالا باید گفت: اساتید دانشگاه حق داشتند، آنها که در فلان روزنامه زنجیرهای کار نمیکردند، آنها امروز را دیده بودند و میدانستند که ثمره اعتماد به آمریکا، پشیمانی و زیان جبرانناپذیر است.
البته رسیدن به این درک، ملازمه خاصی با استاد دانشگاه بودن نداشت و هر کس که برگی از تاریخ سیاه مناسبات دیپلماتیک آمریکا را خوانده بود، به روشنی میدانست که فرجام دل بستن به کدخدا چیست!
اکنون با گذشت ۵ سال از آن سخنان، برجام به دستاورد «تحقیقا هیچ» رسیده و «فاجعه» روی زشت و کریه خود را بطور کامل به ما نشان داده است.
از یک سو رکود بیسابقه بر بازارهای مختلف اقتصادی حاکم است و از دیگر سو، بیکاری بهدلیل تعطیلی پی در پی واحدهای تولیدی، به مرز نگرانکننده
۶ میلیون نفر رسیده است.
واردات و بخصوص واردات قاچاق همچنان ادامه دارد و با هزاران عذر و بهانه، نورچشمیها و دستاندرکاران قاچاق از مبادی رسمی و مناطق آزاد، به کارشان یعنی تعطیلی صنایع داخلی و ایجاد اشتغال برای کارگران خارجی مشغولند!
برجامی که قرار بود برای جوان ایرانی شغل ایجاد کند چنین نکرد و حتی وعده تحقیرآمیزی که رئیسجمهور کشورمان از زبان رئیسجمهور فرانسه نقل کرد هم به ثمر نرسید! یادتان هست دکتر روحانی در بهمن ۹۴ از قول اولاند گفت: «رئیسجمهور فرانسه در نشست خبری به صراحت اعلام کرد که یکی از اهداف ما در ایجاد رابطه با ایران اشتغال جوانان ایرانی است»!
اما در عوض تنها در سال ۹۶ و در مقابل چشمان مسئولین، ۱۵ هزار خودروی قاچاق به کشور وارد شد!
حالا به راز مطالبه و گلایه جدید رئیسجمهور از مقامات دولتی پی میبریم. رئیسجمهور همان انتظار ۵ سال قبل را از زیر مجموعه خودش دارد و میپرسد: «چرا روزه سکوت گرفتهاید»!
اما راستش را بخواهید اینها هم از آبرو و حیثیتشان میترسند! واقعا باید از کدام دستاورد دولت دفاع کرد و تمامقد پای آن ایستاد؟!
وقتی رئیسجمهور در یک سخنرانی عمومی عدد مشاغل ایجاد شده در فضای مجازی را به جای ۲۰۰ هزار نفر، ده برابر کرده و ۲ میلیون نفر اعلام میکند و تازه تصریح میکند که «این آمار آقای وزیر ارتباطات است و آمار من بیشتر از این است»! پای کدام دستاورد دیگر دولت میتوان ایستاد و به کدام حرف میشود اعتماد کرد؟!
ذکر این نکته هم بسیار لازم است که برخلاف بسیاری از ادعاها، دولت روحانی به لحاظ همراهی سایر ارکان حاکمیت، در شرایط ممتاز و بینظیری قرار دارد، شرایطی که مثل آن در گذشته وجود نداشته است.
به یاد بیاورید یکشنبه سیاه مجلس و حضور رئیسجمهور سابق در صحن علنی پارلمان را و مقایسه کنید با اینکه ضعیفترین و پرحاشیهترین وزیر دولت روحانی سه بار استیضاح شده، اما هر بار با رای بیشتر به وزارت راه برگشته است! این چک سفید امضا به دولت نیست؟!
یا به یاد بیاورید مناقشات پیشین بین رؤسای قوه قضائیه و رئیسجمهور وقت را و مقایسه کنید با حمایتهای مکرر رئیسقوه قضائیه از دولت روحانی و بهعنوان نمونه مراجعه کنید به سخنان آیتالله آملی لاریجانی بعد از جلسه دو روز قبل سران سه قوه در مجلس و در بین نمایندگان.
دیگر رئیسجمهور چه میخواهد که ندارد و چرا به وزرای خودش که دست و بازوی او در پیشبرد برنامههایش هستند، با عصبانیت و تندی حرف میزند؟!
بسیاری از کارشناسان معتقدند رئیسجمهور، وقت چندانی برای کارهای مملکتی وزرایش نمیگذارد و این تصور را دارد که با تشر و فریاد کارها درست میشود!
بهعنوان نمونه، چندی قبل عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات در گفتگو با روزنامه آرمان گفته بود: «بالاخره این گلایهای است که از آقای روحانی وجود دارد و در هیچ کدام از رؤسای جمهور پس از انقلاب سابقه نداشته که رئیسجمهور برای وزرا و استانداران خود وقت گفتوگوی اختصاصی نمیگذارد... تحلیل من این است که آقای روحانی برخلاف رؤسای جمهور قبلی برای وزرای خود وقت نگذاشته و وارد کارهای ریز و درشت وزارتخانهای نشده و ارزیابی از توانمندی و کار درون وزارتخانهای ندارد... در مقایسه با ۴ رئیسجمهور گذشته، آقای روحانی رئیسجمهور کمحوصلهای است و در سطح بالای مدیریتی کمحوصله بودن نمره بالایی ندارد.»
حالا همین چهره مشهور اصلاحطلب در واکنش به تندی اخیر روحانی نسبت به وزرایش میگوید: «ما در دولتهای قبلی (به جز دولت آقای احمدینژاد) ندیدیم که رئیسجمهوری از چنین ادبیاتی در برابر وزرا استفاده کند. من متاسفانه به این ادبیات آقای روحانی با بدبینی نگاه میکنم... تلقی من این است که ایشان فضاسازی میکند و در ادبیات ایشان عوامفریبی دیده میشود... رئیسجمهور با یک ابلاغ میتواند وزیر را عزل کند، اما نمیدانم چرا آقای روحانی به جای استفاده از قدرتی که دارد چنین ادبیاتی را به کار میبرد»؟
اکنون معلوم میشود راز عدم اعتماد دانشگاهیان و عدم همراهی برخی سیاسیون با دعوتهای تند و آتشین رئیسجمهور چیست. البته این مهم با گذشت ۵ سال و اثبات حرف منتقدین حاصل شد، همین پنج سال جبران نشدنی!
به گزارش کیهان، همان جو شدید بود که باعث شد در آن جلسه با فریاد بگوید: «چرا دانشگاه خاموش است؟! چرا اساتید خاموشند؟! ما شهامت سقراطوار میخواهیم، از چه میترسید؟! چرا وقتی یک کار بزرگ بینالمللی انجام میشود (منظور مذاکرات هستهای است) اساتید دانشگاه بطور خصوصی برای رئیسجمهور نامه مینویسند، چرا نمیآیند حرف بزنند؟! چرا نمیآیند صحبت کنند؟! فقط یک عده معدود که از جای معلوم تغذیه میشوند باید حرف بزنند؟! چرا یک عده کمسواد حرف بزنند، (اما) اساتید دانشمند ما، بزرگان دانشگاه ما، خصوصی حرف میزنند؟! چرا نمیآیند به میدان؟!»
حالا نزدیک ۵ سال از آن سخنرانی آتشین میگذرد، مذاکرات تمام شده، مفاد آن به طور کامل از سوی ایران اجرا شده و هیچ پردهای از آن باقی نمانده است، اما رئیسجمهور باز هم گلهمند است!
او این بار نه از دانشگاهیان که از مقامات دولت خودش گله میکند و میگوید: «برخی مدیران دولتی روزه سکوت گرفتند، نمیدانم از چه میترسند، هرکس در پست دولتی است در هر رده مدیریتی باید بداند او طبق قانون اساسی و طبق وظیفه شرعی از توانمندی برخوردار است و باید به وظیفهاش عمل کند و اگر از اخم این و آن هراس دارد برود کنار»!
این سخنان عجیب را چگونه میتوان تفسیر کرد؟!
چرا گلایه رئیسجمهور از جامعه اساتید کشور به گلایه وی از وزرا و مقامات دولتی بدل شد؟!
چه چیزی باعث میشود که ایشان مدام دیگران را به حرف زدن دعوت کند و این چه حرفی است که کسی حاضر نیست به زبان بیاورد؟!
برای کشف پاسخ این پرسشها، بار دیگر در یک سفر زمان به سالهای ۹۲ و ۹۳ برگردید. به روزهایی که دائما به جامعه گفته میشد اگر توافق هستهای صورت بگیرد، همه مشکلات حل خواهد شد! به روزهایی که شخص رئیسجمهور در سخنان تعجبآور، اعلام میکرد مشکل آب خوردن هم با برجام حل میشود: «ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده (!) و بانکها احیا شوند.» این حرفها که با ادبیات خاص آقای رئیسجمهور بیان میشد، هم امید واهی و کاذب به مردم میداد و هم ما را پیش مذاکرهکنندگان کارکشته دشمن، محتاج و دست خالی نشان میداد!
حالا فرض کنید در آن روزها، یکی از اساتید دانشگاه دعوت رئیسجمهور محترم را اجابت کرده و با صدور بیانیه و اطلاعیه و نوشتن مقاله و... تمامقد پای شعارها و وعدههای هستهای رئیسجمهور ایستاده بود. به نظرتان اکنون از حیثیت علمی و دانشگاهی او چه چیزی باقی مانده بود و چگونه میتوانست در کلاس درس و راهروهای دانشگاه، با دانشجویان پرسشگر و کنجکاوش روبرو شود؟! حتما شما هم میدانید که اساتید دانشگاه، برخلاف رئیسجمهور محترم تریبون یکطرفهای در اختیار ندارند و هرروزه در معرض پرسش و مطالبه آنها هستند.
سرنوشت آن استاد فرضی را میتوان از وضع امروز برجام و دستاوردهای (!) آن حدس زد، اما برای اینکه این دستاوردها به قول رئیسجمهور محترم، از زبان «یک مشت بیسواد» مطرح نشود، دستاوردها را بر اساس سخنان دو روز قبل آقای روحانی مرور کنیم. همان سخنانی که در آن به انتقال پول با گونی تاکید شده بود! بخوانید: «در چهار سال گذشته میرفتیم با گرفتاری فراوان اسکناس تهیه میکردیم در هواپیما میگذاشتیم، بیمه میکردیم و در فرودگاه با ماشین مسلح ارز را در بانک مرکزی میآوردیم. صبح چند گونی میدادیم دلار را به صرافیها میدادیم...»
این اقرار صریح درباره سرنوشت مهمترین دستاورد برجام از زبان شخص رئیسجمهور است و جای کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که از آن «آفتاب تابان» به سیستم گونی رسیدیم!
اگر کسی بازهم تردید دارد، خوب است به افزایش حدود ۷۰ درصدی قیمت دلار، قبل و بعد از برجام نگاه کند تا بداند دستاورد چیست و به چه بهای گزافی به دست آمده است!
حالا باید گفت: اساتید دانشگاه حق داشتند، آنها که در فلان روزنامه زنجیرهای کار نمیکردند، آنها امروز را دیده بودند و میدانستند که ثمره اعتماد به آمریکا، پشیمانی و زیان جبرانناپذیر است.
البته رسیدن به این درک، ملازمه خاصی با استاد دانشگاه بودن نداشت و هر کس که برگی از تاریخ سیاه مناسبات دیپلماتیک آمریکا را خوانده بود، به روشنی میدانست که فرجام دل بستن به کدخدا چیست!
اکنون با گذشت ۵ سال از آن سخنان، برجام به دستاورد «تحقیقا هیچ» رسیده و «فاجعه» روی زشت و کریه خود را بطور کامل به ما نشان داده است.
از یک سو رکود بیسابقه بر بازارهای مختلف اقتصادی حاکم است و از دیگر سو، بیکاری بهدلیل تعطیلی پی در پی واحدهای تولیدی، به مرز نگرانکننده
۶ میلیون نفر رسیده است.
واردات و بخصوص واردات قاچاق همچنان ادامه دارد و با هزاران عذر و بهانه، نورچشمیها و دستاندرکاران قاچاق از مبادی رسمی و مناطق آزاد، به کارشان یعنی تعطیلی صنایع داخلی و ایجاد اشتغال برای کارگران خارجی مشغولند!
برجامی که قرار بود برای جوان ایرانی شغل ایجاد کند چنین نکرد و حتی وعده تحقیرآمیزی که رئیسجمهور کشورمان از زبان رئیسجمهور فرانسه نقل کرد هم به ثمر نرسید! یادتان هست دکتر روحانی در بهمن ۹۴ از قول اولاند گفت: «رئیسجمهور فرانسه در نشست خبری به صراحت اعلام کرد که یکی از اهداف ما در ایجاد رابطه با ایران اشتغال جوانان ایرانی است»!
اما در عوض تنها در سال ۹۶ و در مقابل چشمان مسئولین، ۱۵ هزار خودروی قاچاق به کشور وارد شد!
حالا به راز مطالبه و گلایه جدید رئیسجمهور از مقامات دولتی پی میبریم. رئیسجمهور همان انتظار ۵ سال قبل را از زیر مجموعه خودش دارد و میپرسد: «چرا روزه سکوت گرفتهاید»!
اما راستش را بخواهید اینها هم از آبرو و حیثیتشان میترسند! واقعا باید از کدام دستاورد دولت دفاع کرد و تمامقد پای آن ایستاد؟!
وقتی رئیسجمهور در یک سخنرانی عمومی عدد مشاغل ایجاد شده در فضای مجازی را به جای ۲۰۰ هزار نفر، ده برابر کرده و ۲ میلیون نفر اعلام میکند و تازه تصریح میکند که «این آمار آقای وزیر ارتباطات است و آمار من بیشتر از این است»! پای کدام دستاورد دیگر دولت میتوان ایستاد و به کدام حرف میشود اعتماد کرد؟!
ذکر این نکته هم بسیار لازم است که برخلاف بسیاری از ادعاها، دولت روحانی به لحاظ همراهی سایر ارکان حاکمیت، در شرایط ممتاز و بینظیری قرار دارد، شرایطی که مثل آن در گذشته وجود نداشته است.
به یاد بیاورید یکشنبه سیاه مجلس و حضور رئیسجمهور سابق در صحن علنی پارلمان را و مقایسه کنید با اینکه ضعیفترین و پرحاشیهترین وزیر دولت روحانی سه بار استیضاح شده، اما هر بار با رای بیشتر به وزارت راه برگشته است! این چک سفید امضا به دولت نیست؟!
یا به یاد بیاورید مناقشات پیشین بین رؤسای قوه قضائیه و رئیسجمهور وقت را و مقایسه کنید با حمایتهای مکرر رئیسقوه قضائیه از دولت روحانی و بهعنوان نمونه مراجعه کنید به سخنان آیتالله آملی لاریجانی بعد از جلسه دو روز قبل سران سه قوه در مجلس و در بین نمایندگان.
دیگر رئیسجمهور چه میخواهد که ندارد و چرا به وزرای خودش که دست و بازوی او در پیشبرد برنامههایش هستند، با عصبانیت و تندی حرف میزند؟!
بسیاری از کارشناسان معتقدند رئیسجمهور، وقت چندانی برای کارهای مملکتی وزرایش نمیگذارد و این تصور را دارد که با تشر و فریاد کارها درست میشود!
بهعنوان نمونه، چندی قبل عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات در گفتگو با روزنامه آرمان گفته بود: «بالاخره این گلایهای است که از آقای روحانی وجود دارد و در هیچ کدام از رؤسای جمهور پس از انقلاب سابقه نداشته که رئیسجمهور برای وزرا و استانداران خود وقت گفتوگوی اختصاصی نمیگذارد... تحلیل من این است که آقای روحانی برخلاف رؤسای جمهور قبلی برای وزرای خود وقت نگذاشته و وارد کارهای ریز و درشت وزارتخانهای نشده و ارزیابی از توانمندی و کار درون وزارتخانهای ندارد... در مقایسه با ۴ رئیسجمهور گذشته، آقای روحانی رئیسجمهور کمحوصلهای است و در سطح بالای مدیریتی کمحوصله بودن نمره بالایی ندارد.»
حالا همین چهره مشهور اصلاحطلب در واکنش به تندی اخیر روحانی نسبت به وزرایش میگوید: «ما در دولتهای قبلی (به جز دولت آقای احمدینژاد) ندیدیم که رئیسجمهوری از چنین ادبیاتی در برابر وزرا استفاده کند. من متاسفانه به این ادبیات آقای روحانی با بدبینی نگاه میکنم... تلقی من این است که ایشان فضاسازی میکند و در ادبیات ایشان عوامفریبی دیده میشود... رئیسجمهور با یک ابلاغ میتواند وزیر را عزل کند، اما نمیدانم چرا آقای روحانی به جای استفاده از قدرتی که دارد چنین ادبیاتی را به کار میبرد»؟
اکنون معلوم میشود راز عدم اعتماد دانشگاهیان و عدم همراهی برخی سیاسیون با دعوتهای تند و آتشین رئیسجمهور چیست. البته این مهم با گذشت ۵ سال و اثبات حرف منتقدین حاصل شد، همین پنج سال جبران نشدنی!