سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۳

پیامک های عاشقانه زندگی مرد جوان را به باد داد

مرد آرایشگر که پس از جدایی از همسرش متوجه ارتباط وی با یکی از مشتریان مغازه‌اش شده بود در اقدامی کینه‌جویانه مرد جوان را به قتل رساند.
کد خبر : ۴۲۵۲۷۰

ساعت 6:30 دقیقه صبح 11 مرداد، مرد کشاورزی در زمین‌های کهریزک متوجه جسد مردی شد که سگ‌ها اطرافش جمع شده بودند.

به گزارش ایران با مشاهده سگ‌ها، مرد میانسال بلافاصله با مأموران کلانتری 173 امین‌آباد تماس گرفت. به‌دنبال این خبر، تیم تحقیق راهی محل حادثه شده و جسد مردی حدوداً 35 ساله را پیدا کردند که به قتل رسیده و سوزانده شده بود. در چند متری جسد کیف پولی پیدا شد که کارت شناسایی در آن قرار داشت و هویت مقتول به نام صادق برملا شد.
در ادامه مشخص شد که مرد جوان ساکن خیابان پیروزی تهران بوده و آخرین بار با یکی از دوستانش به نام علی قرار داشته اما پس از آن ناپدید شده است.
درحالی که تحقیقات برای شناسایی عامل این جنایت ادامه داشت کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت متوجه شدند که علی با همسرش اختلاف داشته و چند هفته قبل از او جدا شده است.
همسر علی در تحقیقات گفت: «صادق (مقتول) دوست نزدیک همسرم بود.به همین علت به خانه ما رفت و آمد داشت و من او را کاملاً می‌شناختم؛ من و همسرم از مدت‌ها پیش با یکدیگر اختلاف و قصد جدایی داشتیم. قبل از متارکه، مقتول چندین بار پیامک‌های عاشقانه برایم ارسال کرده بود که آن زمان موضوع را به همسرم اطلاع دادم؛ علی نیز نسبت به صادق کینه پیدا کرده بود. یک ماه بعد از این ماجرا نیز من و علی جدا شدیم و دیگر خبری از آنها نداشتم.
با سرنخ‌هایی که کارآگاهان در تحقیقات به‌دست آورده بودند احتمال دست داشتن علی در این جنایت مطرح شد. در ادامه نیز مشخص شد علی چند روزی است که در خانه دوستش در میدان شوش زندگی می‌کند و با هماهنگی‌های قضایی مأموران وارد عمل شده و علی و دوستش به نام رضا را دستگیر کردند.
دو متهم دستگیر شده برای تحقیقات روز گذشته به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. علی زمانی که در مقابل بازپرس محسن مدیرروستا قرار گرفت به قتل صادق و سوزاندن جسد او اعتراف کرد.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران دو متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفت‌و‌گو با متهم
علی، 40 ساله، متهم اصلی این جنایت است، او با نقشه‌ای از پیش تعیین شده مقتول را به محل قتل کشاند و پس از جنایت، جسد را به آتش کشید. متهم مدعی است که تصمیم به معرفی خود در روز دوشنبه داشته اما قبل از آن توسط پلیس دستگیر شده است.
اختلافت با صادق بر سر چه بود؟
زمانی که هنوز طلاق نگرفته بودم او به دروغ به من گفت همسرم با یکی از دوستانم به نام بهمن ارتباط دارد. سر همین مسأله هم از همسرم جدا شدم. صادق برای این جدایی خیلی تلاش کرد، به من وکیل معرفی می‌کرد و کاری کرد که در مدت چند روز طلاق توافقی بگیرم و از همسرم جدا شوم.
چطور متوجه شدی که همسرسابقت با صادق در ارتباط است؟
صادق مشتری مغازه آرایشگری‌ام بود. بعد ازجدایی زمانی که به مغازه‌ام آمد، پیامک‌هایی روی گوشی او دیدم که از همسرم بود. آن موقع بود که متوجه شدم صادق با همسرم در رابطه است و نقشه قتل او را کشیدم.
نقشه چه بود؟
با صادق تماس گرفتم و به او گفتم که می‌خواهم با بهمن قرار بگذارم و شما دو نفر را روبه‌رو کنم. صادق قبول کرد و به محل قرار آمد. قبل از آن با رضا تماس گرفتم و به او گفتم بنزین می‌خواهم، رضا برایم بنزین آورد و ما سوار موتور رضا شدیم و به محل قرار با صادق رفتیم. او را سوار کردیم و راهی کهریزک شدیم. به محلی خلوت که رسیدیم از رضا خواستم نگه دارد. به صادق گفتم چرا با همسر سابقم رابطه دارد، ولی او قبول نکرد. به من گفت همسرت تو را نمی‌خواهد و به من هیچ ربطی ندارد. عصبانی شدم چاقویی که به همراه داشتم را مقابلش گرفتم و به او گفتم یا تو مرا بزن یا من تو را می‌زنم. اما صادق دست به چاقو نزد و من به او حمله کردم. بعد از جنایت هم با بنزینی که به همراه داشتیم جسد را آتش زدم.
کسی از این جنایت به غیر از رضا خبر نداشت؟
روز اول نه، اما فردای آن روز به خانه رفتم و لباس هایم را عوض کردم و همه چیز را به خانواده‌ام گفتم. آنها از من خواستند که خودم را معرفی کنم. می‌خواستم خودم را معرفی کنم اما گفتم صبر کنم تا زخم دستم که در درگیری با صادق به وجود آمده بود خوب شود. بعد از آن بهمن و همسر سابقم و باقی دوستانم هم از ماجرای جنایت با خبر شدند.
چطور دستگیر شدی؟
در این مدت خانه رضا بودم. عصر ساعت 5 بعد از ظهر بود که برای خرید از خانه خارج شدم. زمانی که وارد اتاق شدم دیدم مأموران رضا را بازداشت کرده ومنتظر من هستند.
با همسرسابقت چطور آشنا شدی؟
دختر همسایه‌مان بود. سه سال قبل با او ازدواج کردم و حاصل این ازدواج بچه دو ساله‌ای است.