جنگ در شرایطی از سوی رژیم بعث به ایران تحمیل شد که ارتش وضعیت مناسبی نداشت، سپاه پاسداران نیز تازه تاسیس شده بود. جنگ نه تنها ارتش و سپاه ایران را از هم نپاشید، بلکه ارتش در دوران جنگ به بازیابی قدرت خویش پرداخت. سپاه پاسداران و بسیج نیز از دوران دفاع مقدس با ایجاد و توسعه سازمان رزم، قدرت خود را افزایش دادند.
در این دوران باشکوه و نورانی ستارگان درخشانی ظهور و بروز پیدا کردند که شاید اگر این دوران وجود نداشت؛ هیچگاه فرصت این خودنمایی برای آنها به وجود نمی آمد؛ یکی از آن ستارگان شهید مسیح کردستان است یا همان شهید محمد بروجردی خودمان.
شهید «محمد بروجردی» در سال ۱۳۳۳ در روستای درهگرگ از توابع بروجرد متولد شد و در یکم خرداد سال ۱۳۶۲ در جریان دفاع مقدس به شهادت رسید. همزمان با آغاز دوره جوانی، با روحانیت مبارز آشنا شد و در محضر پر برکت ایشان، مبانی تفکرات اسلام ناب محمدی را فرا گرفت و این اولین گامهای او در راهی روشن بود که به روشنایی ختم میشد. با این آشنایی و شناخت و تلاش بی وقفه، فصلی نو در زندگی او گشوده شد.
این تلاش و کوشش، با کمک دوستان و همراهان به ثمر نشست و به شکل سازمان یافتهای در آمد و دستاورد آن گروهی تحت عنوان «گروه توحیدی صف» بود. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه، از فعالیتهای دیگری بود که کم کم شکل گرفت. یکی از ویژگیهای گروه توحید صف این بود که اعضای آن از جنوبیترین نقطههای تهران و از متن مردم رنج دیده و پابرهنه بودند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی متولد میشود
پیوند گروه «توحیدی صف» با شش گروه دیگر، منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. اعضای این گروه هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیتهای گستردهای برای سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی انجام دادند. از جمله این رشته فعالیتهای مسلحانه، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱) انفجار عشرتکده و محل تجمع و عیاشی ماموران آمریکایی ستاد آسیای جنوب غربی C.I.A در تهران.
۲) انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی، در لویزان.
۳) خلع سلاح ماموران قرارگاه شهربانی شاهنشاهی در تهران.
۴) عملیات نظامی علیه یک رشته از مراکز ساواک، در ۱۵ خرداد ۱۳۵۷،
۵) انفجار تاسیسات برق مراکز رژیم، موسوم به «کاخ جوانان»، در منطقه شوش تهران و...
رهبر انقلاب در مورد اولین دیدار خود با شهید بروجردی می فرمایند: آن چیزی که من از شهید بروجردی احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر میکند مسئولیت و وظیفه است. من تصور میکنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در قبال کسانی که تعارضهای کاری با او داشتند، نشانه آن روح عرفانی شهید بود.
پس از پیروزی انقلاب، هنگام ورود حضرت امام (ره) به میهن اسلامی، به اتفاق « محسن رفیق دوست»، مسئولیت حفاظت ایشان را به عهده گرفت، که مسئولیتی بس خطیر بود. بروجردی و دوستانش بعد از شناسایی افراد و ثبت نام آنها، تمرینات لازم را انجام دادند و آماده شدند تا در روز ورود امام (ره) از ایشان محافظت کنند. در ۱۲ بهمن، محمد به عنوان فرمانده گروه، لباس روحانیت پوشید، اسلحه را زیر عبایش پنهان کرد و وارد فرودگاه شد.
بنابر گزارش مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مسیح کردستان از بنیانگذاران اولیه سپاه پاسداران و یکی از دوازده نفری بود که زیر نظر شورای انقلاب، با سرپرستی آیتالله هاشمی رفسنجانی، سپاه را بنیانگذاری کردند. بروجردی واقعا آدم شناس خوبی بود و و استعدادها را به خوبی میشناخت، جالب است بدانید حاج احمد متوسلیان، شهید محمد ابراهیم همت و شهید سعید گلاب از کشفیات شهید بروجردی بودند. شهید بروجردی در ارتش هم دوستان بسیار زیادی داشت. شهید حسن آبشناسان، امیر سرتیپ دادبین و امیر سرتیپ ظهوری از دوستان شاخص او بودند و او در وجود آنها تاثیر عمیقی داشت.
محمدِ همیشه خندان
یکی از ویژگی های شهید بروجردی این بود که حتی در بدترین شرایط هم لبخند بر لب داشت. ناصر کاظمی فرمانده تیپ ویژه شهدا در اولین مرحله از آزادسازی جاده پیرانشهر – سردشت به تاریخ ۶ شهریور ۱۳۶۱ شهید شد. بروجردی خاطرات زیادی از ناصر داشت. آن دو در خیلی از عملیاتها کنار هم بودند. در دفتر فرماندهی نشسته بودیم. با بروجردی چند خاطره از ناصر کاظمی گفتیم. او که هیچ وقت خنده از لبانش نمیافتاد، بعد از شهادت ناصر، کمتر لبخند میزد و اغلب اوقات توی فکر بود.
مسیح در کردستان
با گسترش غائله تجزیه طلبان در کردستان، شهید بروجردی در رأس گروهی از سپاهیان، ابتدا به «کرمانشاه» و از آنجا به «سنندج» رفت. از همان بدو ورود به منطقه، فرماندهی عملیات قلع و قمع قوای تا بن دندان مسلح ضدّ انقلاب در کردستان را بر عهده گرفت. در شرایطی که سنندج و پادگان لشگر ۲۸ ارتش در این شهر، به محاصره کامل قوای «دموکرات» و «کوموله» گرفته تا «چریکهای فدایی» و «پیکار» درآمده بود، محمّد و تنی چند از همرزمانش، توسط یک هلیکوپتر هوانیروز در پادگان سنندج پیاده شد و عملیات پاکسازی را آغاز کرد.
«بروجردی» به دلیل سیره اخلاقی و نتایج عملکرد خالصانه اش در مناطق کردنشین، در جهت استقرار ثبات و امنیت ، در میان ساکنان بومی منطقه به محبوبیتی بسیار زیاد دست پیدا کرد تا جایی که به «مسیح کردستان» معروف شد. او توانست طی چهار سال حضور مستمر خود در «جبهه ی غرب»، با تاسیس و تثبیت نهادهایی سرنوشت ساز، مانند «قرارگاه حمزه سیدالشهدا(علیه السلام)»، «سازمان پیش مرگان مسلمان کرد» و «لشکر ویژه ی شهدا» و ... ریشه های «سپاه» را در ناامن ترین مناطق کشور، استوار و ماندگار سازد و مبالغه نخواهد بود اگر، امنیت امروز در مناطق شمال غرب کشور را، مستقیما، مرهون مجاهدات او شاگردانش چون «ناصر کاظمی» و «محمود کاوه» بدانیم.
مردم کردستان به پاس تمامی زحمات و فعالیت های شهید بروجردی والاترین مقام را به او دادند و آن، لقب «مسیح کردستان» بود.
وقتی شهید بروجردی فرماندهی کل سپاه پاسداران را رد میکند
محسن رفیقدوست در خاطرهای بیان می کند که «یک روز حاج احمد آقا به من زنگ زد و گفت «امام خمینی (ره) فرمودند شورای فرماندهی سپاه کسی را (برای فرماندهی) پیشنهاد کند. من به ایشان گفتم سه نفر را مناسب این کار میدانم و به ترتیب شهید بروجردی، شهید کلاهدوز و محسن رضایی را معرفی کردم. حاج احمدآقا گفت: هر سه نفر این افراد خوبند ولی شما پیشنهاد امام (ره) را به شورای فرماندهی ابلاغ کن و آنجا هرکس رای آورد به ما خبر بده. پیش از اینکه این موضوع را مطرح کنم صبح زود به کرمانشاه نزد شهید بروجردی رفتم، مدتی بود که همدیگر را ندیده بودیم، پس از احوالپرسی و صحبتهای جانبی ماجرا را برای او تعریف کردم و گفتم که پیشنهاد اول من برای فرماندهی سپاه تو هستی.
سه ساعت به او اصرار کردم، آخرسر شهید بروجردی به من گفت آن دو نفر دیگر خوبند. برو از بین آنها کسی را انتخاب کن من آمادگی ندارم.»