بهدنبال این خبر تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد. با حضور تیم تحقیق در محل آنها با جسد زن جوان روی کاناپه داخل سالن پذیرایی مواجه شدند. در بررسیهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند که از زمان مرگ حدود ۱۲ ساعت میگذرد.
ایران نوشت:یکی از بستگان این زن که موضوع را به پلیس اعلام کرده بودند در تحقیقات گفت: الهام از شوهرش طلاق گرفته و در این خانه تنها زندگی میکرد. امروز هر چه با او تماس گرفتم، پاسخ نداد. نگرانش شدم، سابقه نداشت که جواب تلفن مرا ندهد. اگر هم یک زمانی کار داشت و نمیتوانست جواب دهد خیلی زود خودش تماس میگرفت. از روی نگرانی راهی خانه الهام شدم. هر چه زنگ زدم در را باز نکرد، اما همسایهها میگفتند که ندیدهاند او از خانه خارج شود. کفشهای او هم مقابل در ورودی بود و نشان میداد که او داخل خانه است. به ناچار در را شکستیم و با جسد الهام روی کاناپه مواجه شدیم. به محض ورود به خانه بوی شدید گاز به مشامم خورد.
مرگ مشکوک
نخستین بررسیها نشان میداد که یک کتری آب جوش روی گاز بوده که بهعلت سررفتن باعث خاموش شدن گاز و انتشار آن شده است بنابراین احتمال مرگ بر اثر گازگرفتگی مورد بررسی قرار گرفت. از طرفی نبود آثار کبودی و جراحت روی بدن زن جوان و مرتب بودن خانه این فرضیه را قوت بخشید. با این حال بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد.
با انجام آزمایشات متخصصان پزشکی قانونی و تنها کمتر از ۲۴ ساعت از کشف جسد زن جوان، مشخص شد علت مرگ زن جوان نه تنها گاز گرفتگی نبوده بلکه وی به قتل رسیده است. پزشکی قانونی آثار شکستگی روی گردن الهام را تأیید کرد و بدین ترتیب بازپرس رحیم دشتبان راهی پزشکی قانونی شد و به بررسی جسد پرداخت.
با تأیید جنایت، تحقیقات برای شناسایی قاتل در دستور کار تیم تحقیق قرار گرفت. از آنجایی که در ورودی خانه سالم بود، اولین فرضیه این بود که عامل قتل فردی آشنا است و مقتول خود در را به روی او باز کرده است. بدین ترتیب تحقیقات آغاز و بازپرس جنایی به برادرزاده مقتول ظنین شد. پسر ۲۴ سالهای که به خانه او رفت و آمد داشت و شب قبل از جنایت نیز در خانه مقتول بوده است. با این سرنخ مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شده و پسر جوان را در مراسم خاکسپاری عمهاش بازداشت کردند.
پسر جوان که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به قتل عمهاش اعتراف کرد.
گفتگو با متهم
پسر جوان مدام گریه میکرد و از عذاب وجدانی میگفت که بعد از قتل عمهاش یک لحظه هم رهایش نمیکند.
چرا عمهات را کشتی؟
اشتباه کردم او زن مهربان و خوبی بود خیلی مرا دوست داشت من هم از بچگی عاشق عمهام بودم. رفتارش با من خوب بود، اما کینهای که از پدربزرگ و عمویم داشتم مرا به این مسیر کشاند.
چه کینهای داشتی؟
پدر بزرگم قبل از مرگش هر چه پول و ثروت و ملک داشت فروخت و به عمویم داد. اموالی که سهم پدر فلج من هم بود، اما او بدون توجه به وضعیت بد پدرم همه ثروتش را در اختیار عمویم قرار داد. من از این موضوع خیلی ناراحت بودم، اما کاری از دستم برنمیآمد.
خب این چه ربطی به عمهات داشت؟
آن روز من خیلی ناراحت بودم. چند وقت قبل با دختری در اینستاگرام دوست شدم. اوایل خودم را پسری پولدار معرفی کردم و برای اینکه به دختر دلخواهم ثابت کنم که وضع مالی خوبی دارم، مدام ماشینهای لوکس و لاکچری کرایه میکردم و به محل قرار با او میرفتم. اما از آنجایی که ماه هیچ وقت پشت ابر نمیماند او از این ماجرا با خبر شد و مرا به خاطر وضع مالی بدم رها کرد. حتی تلفنم را بلاک کرده بود و من نمیتوانستم با او تماس بگیرم. آنقدر حالم بد بود که حتی قرص اکس مصرف کردم.
شب قبل از جنایت به خانه عمهام آمدم. فردای آن روز شروع کردم به بد و بیراه گفتن به عمو و پدربزرگم. اگر پدربزرگم حق پدرم را داده بود الان من نباید به خاطر بیپولی از سوی دختر مورد علاقهام طرد میشدم و در زندگی شکست نمیخوردم. عمهام وقتی دید من دارم به پدر و برادرش ناسزا میگویم عصبانی شد و یک سیلی بهصورت من زد. من که خودم حالت عادی نداشتم از این کار عمهام شوکه شدم و یک دفعه دستم را روی گلوی او گذاشتم و آنقدر فشار دادم که دیگر نفسش بند آمد. از آنجا که من ورزشکار هستم و در رشته بوکس فعالیت میکنم دستانم خیلی قوی است و به همین خاطر این اتفاق افتاد.
بعد از قتل چه کردی؟
به خودم گفتم صحنهسازی کنم تا راز قتل مخفی بماند. برای همین گاز را روشن کردم تا به نظر برسد که عمهام مسموم و دچار گازگرفتگی شده است.
ایران نوشت:یکی از بستگان این زن که موضوع را به پلیس اعلام کرده بودند در تحقیقات گفت: الهام از شوهرش طلاق گرفته و در این خانه تنها زندگی میکرد. امروز هر چه با او تماس گرفتم، پاسخ نداد. نگرانش شدم، سابقه نداشت که جواب تلفن مرا ندهد. اگر هم یک زمانی کار داشت و نمیتوانست جواب دهد خیلی زود خودش تماس میگرفت. از روی نگرانی راهی خانه الهام شدم. هر چه زنگ زدم در را باز نکرد، اما همسایهها میگفتند که ندیدهاند او از خانه خارج شود. کفشهای او هم مقابل در ورودی بود و نشان میداد که او داخل خانه است. به ناچار در را شکستیم و با جسد الهام روی کاناپه مواجه شدیم. به محض ورود به خانه بوی شدید گاز به مشامم خورد.
مرگ مشکوک
نخستین بررسیها نشان میداد که یک کتری آب جوش روی گاز بوده که بهعلت سررفتن باعث خاموش شدن گاز و انتشار آن شده است بنابراین احتمال مرگ بر اثر گازگرفتگی مورد بررسی قرار گرفت. از طرفی نبود آثار کبودی و جراحت روی بدن زن جوان و مرتب بودن خانه این فرضیه را قوت بخشید. با این حال بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد.
با انجام آزمایشات متخصصان پزشکی قانونی و تنها کمتر از ۲۴ ساعت از کشف جسد زن جوان، مشخص شد علت مرگ زن جوان نه تنها گاز گرفتگی نبوده بلکه وی به قتل رسیده است. پزشکی قانونی آثار شکستگی روی گردن الهام را تأیید کرد و بدین ترتیب بازپرس رحیم دشتبان راهی پزشکی قانونی شد و به بررسی جسد پرداخت.
با تأیید جنایت، تحقیقات برای شناسایی قاتل در دستور کار تیم تحقیق قرار گرفت. از آنجایی که در ورودی خانه سالم بود، اولین فرضیه این بود که عامل قتل فردی آشنا است و مقتول خود در را به روی او باز کرده است. بدین ترتیب تحقیقات آغاز و بازپرس جنایی به برادرزاده مقتول ظنین شد. پسر ۲۴ سالهای که به خانه او رفت و آمد داشت و شب قبل از جنایت نیز در خانه مقتول بوده است. با این سرنخ مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شده و پسر جوان را در مراسم خاکسپاری عمهاش بازداشت کردند.
پسر جوان که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به قتل عمهاش اعتراف کرد.
گفتگو با متهم
پسر جوان مدام گریه میکرد و از عذاب وجدانی میگفت که بعد از قتل عمهاش یک لحظه هم رهایش نمیکند.
چرا عمهات را کشتی؟
اشتباه کردم او زن مهربان و خوبی بود خیلی مرا دوست داشت من هم از بچگی عاشق عمهام بودم. رفتارش با من خوب بود، اما کینهای که از پدربزرگ و عمویم داشتم مرا به این مسیر کشاند.
چه کینهای داشتی؟
پدر بزرگم قبل از مرگش هر چه پول و ثروت و ملک داشت فروخت و به عمویم داد. اموالی که سهم پدر فلج من هم بود، اما او بدون توجه به وضعیت بد پدرم همه ثروتش را در اختیار عمویم قرار داد. من از این موضوع خیلی ناراحت بودم، اما کاری از دستم برنمیآمد.
خب این چه ربطی به عمهات داشت؟
آن روز من خیلی ناراحت بودم. چند وقت قبل با دختری در اینستاگرام دوست شدم. اوایل خودم را پسری پولدار معرفی کردم و برای اینکه به دختر دلخواهم ثابت کنم که وضع مالی خوبی دارم، مدام ماشینهای لوکس و لاکچری کرایه میکردم و به محل قرار با او میرفتم. اما از آنجایی که ماه هیچ وقت پشت ابر نمیماند او از این ماجرا با خبر شد و مرا به خاطر وضع مالی بدم رها کرد. حتی تلفنم را بلاک کرده بود و من نمیتوانستم با او تماس بگیرم. آنقدر حالم بد بود که حتی قرص اکس مصرف کردم.
شب قبل از جنایت به خانه عمهام آمدم. فردای آن روز شروع کردم به بد و بیراه گفتن به عمو و پدربزرگم. اگر پدربزرگم حق پدرم را داده بود الان من نباید به خاطر بیپولی از سوی دختر مورد علاقهام طرد میشدم و در زندگی شکست نمیخوردم. عمهام وقتی دید من دارم به پدر و برادرش ناسزا میگویم عصبانی شد و یک سیلی بهصورت من زد. من که خودم حالت عادی نداشتم از این کار عمهام شوکه شدم و یک دفعه دستم را روی گلوی او گذاشتم و آنقدر فشار دادم که دیگر نفسش بند آمد. از آنجا که من ورزشکار هستم و در رشته بوکس فعالیت میکنم دستانم خیلی قوی است و به همین خاطر این اتفاق افتاد.
بعد از قتل چه کردی؟
به خودم گفتم صحنهسازی کنم تا راز قتل مخفی بماند. برای همین گاز را روشن کردم تا به نظر برسد که عمهام مسموم و دچار گازگرفتگی شده است.