به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از تسنیم، بر اساس اعلام صادق رضادوست، مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور، مهاجرین افغانستانی دارای کارت آمایش علاوه بر خدمات سابق که دریافت میکردهاند، در دور جدید خدمات این اداره کل، میتوانند دارای گواهینامه رانندگی شوند.
رضادوست همچنین گفته است قرار است بسته به نوع مدرک مهاجرین به آنان خدمات ویژه ارائه شود و برای آن دسته از مهاجرینی که تجربه حضور در ایران را دارند و مشغول به کار هستند و شرایط بهتری نسبت به دیگر مهاجرین دارند، امتیازات بیشتری تعلق بگیرد.
آنچه مدیرکل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور اعلام کرده است، نه تنها یک خبر خوب، بلکه خبر بسیار خوب، در حوزه مهاجرین است.
حضور بیش از سه میلیون مهاجر افغانستانی که با تحولات اخیر این کشور، گفته میشود تعداد آنان فراتر از این آمار هم رفته است، الزامات متعددی را البته برای پایداری نظم و رعایت هنجارهای اجتماعی برای کشور میزبان به دنبال آورده است؛ امری که پیش از این و در دهههای گذشته در نگاه مدیران تصمیمگیرنده، مسئلهای کوچک مینمود و توجه چندانی به آن نمیشد.
به مرور و با ماندگاری جمعیت زیادی از مهاجرین افغانستانی در ایران که مؤلفههای محکمی همچون اشتراک زبانی، اشتراک سرزمینی در گذشتهای نه چندان دور و اشتراک دینی و مذهبی، مؤثرترین دلایل آن به شمار میرفت و البته استمرار وضعیت جنگی، اقتصاد ضعیف و... نیز تأثیر بسزایی در آن داشت، مسئله مهاجرین اگر اغراقپنداری نشود، تقریباً به یکی از مسائل اصلی کشور تبدیل شد.
فرزندان مهاجرین که همراه با پدر و مادر خود از همسایه شرقی وارد کشور شده بودند به مرور از سالهای پایانی دهه 50، یعنی سالهای 1358 و 1359 گذشتند و در سرزمین جدید دهه دوم و سوم و چهارم! خود را سپری کردند.
مهاجرین سرزمین شرقی، جنگ تحمیلی را در کنار همزبانهای ایرانی دیدند و تجربه کردند، بسیاری از آنان در جبههها حضور پیدا کردند، جنگیدن و شهید شدند یا به عنوان «جانبازی» برای این آب و خاک رسیدند و همچون خانوادههای ایرانی در پشت جبهه از پشتیبانی نبرد فرزندان این سرزمین دریغ نورزیدند.
آنهایی هم که بعداً در گوشه و کنار این سرزمین به دنیا آمدند، به درستی خود را مشهدی، تهرانی، کرمانی، قمی، اصفهانی و... نامیدند؛ با همین لهجههای رایج، اما با کمی تفاوت در چهرهها.
در این میان، اما نبود یک نگاه جامع و البته یک نگاه انقلابی و اسلامی در سطوحی از مدیریت کلان کشوری، چنان که مهاجرین شرقی به حق، انتظار آن را داشتند و بسیار این جمله حضرت روح الله (رضوان الله تعالی علیه) را تکرار میکنند که «اسلام مرز ندارد»، تجربیات تلخی را رقم زده است که هر چند محور این نوشته نیست، اما به آن ارتباط دارد؛ با این توضیح که شاید بتوان همان خلأ را منشأ تصمیمگیریهایی همچون سیاستهای انقباضی دولت سازندگی در دهه 70 نسبت به مهاجرین افغانستانی دانست که به پای سیاستهای کلان انقلاب اسلامی نوشته شده است.
تصور کنید به عنوان مهاجر، از یکسو به درستی مکلف باشید قوانین کشور میزبان را همچون شهروندان آن کشور رعایت کنید و از سوی دیگر، میزبان شما قوانینی را پیش پای شما بگذارند که شما هرچند در موارد خاص، مجبور شوید دستهای دیگر از قوانین میزبان را نقض کنید! و هم خود با پیامدهای ناخواسته آن درگیر شوید و هم برای جامعه میزبان ایجاد هزینه کنید؛ آن هم در حالی که به شدت از ایجاد هزینه و مشکل گریزان هستید.
اینکه میگوییم «گواهینامهدار» شدن مهاجرین افغانستانی یک خبر بسیار خوب در حوزه مهاجرین است، به همین دلیل است.
نسل دوم و سوم مهاجرین افغانستانی به عنوان نیروی کار ساده، نیروی کار متخصص، دانشجو، دانشپژوه علوم اسلامی، پزشک، بهیار و... در کنار شهروندان ایرانی زندگی میکنند و شاید به مذاق برخی خوش نیاید این حقیقت تلخ را تکرار کنیم که از برخی حقوق شهروندی که اتفاقاً تحکیم هنجارهای اجتماعی است، محروم هستند.
داشتن گواهینامه رانندگی و به تبع، رعایت قانون در این حوزه برای مهاجرین افغانستانی، از گرههایی است که به نظر نویسنده، هیچ توجیهی را برای محروم کردن مهاجرین از آن نمیتوان آورد؛ هر چند که منکر دقت در فرایند اعطای حق مجوز و صادر شدن بیضابطه آن نیستیم، اما تعریف سازوکار صحیح نباید منجر به پاک کردن صورت مسئله شود! امری که تا کنون به نظر میرسد فقط صورت دوم آن، یعنی شانه خالی کردن از مسئولیت، گزینه اصلی مدیران مرتبط بوده است.
آنچه مدیرکل محترم امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور اعلام کرده است، هر چند خبر خوبی برای مهاجرین به شمار میرود، اما باید در ادامه چه زمانی و با چه سازوکاری محقق میشود؟
شاید این سؤال هم دور از انتظار نباشد که باید دید اصلاً به این وعده، جامه عمل پوشانده میشود یا خیر؟
طرح این پرسش نه به معنای نادیده گرفتن خدمات مدیران محترم است و نه ایجاد یأس و ناامیدی در بین مهاجرینی که به شدت نیازمند برخورداری از مجوز رانندگی هستند، بلکه مسبوق به شرایط اعلام شده از سوی پلیس مهاجرت در مورد مشابه است.
خرداد ماه سالجاری که پلیس مهاجرت اعلام کرد اتباع غیرایرانی میتوانند گواهینامه رانندگی دریافت کنند، شرایطی را تعیین کردند که عبور از آن بسان گذر از «هفت خان رستم» مینمود، تا فراهم ساختن مقدمات برخورداری از مجوز یک رانندگی ساده.
به عنوان مثال، اعلام شده بود از هر خانواده فقط یک نفر میتواند مجوز رانندگی داشته باشد! محدودیتی که حداقل برای نویسنده، موجه نیست یا اینکه شرط تأهل جزو شروط دریافت مجوز رانندگی، گنجانده شده است.
طبق همان شروط، برای اتباع افغانستانی دارای پاسپورت دانشجویی با شرایط دیگری از جمله مسافت محل سکونت تا دانشگاه، شرط تأهل و... این فرایند شکل سختتری به خود میگرفت.
ضمن آنکه برخورداری از حق رانندگی به شرط داشتن شرایط مذکور، فقط بخشی از اتباع غیرایرانی و جامعه آماری کمی را شامل میشد؛ در واقع بدنه اصلی که همان مهاجرین دارندگان کارت آمایش بودند، از این حق شهروندی محروم بودند.
لذا ضمن تقدیر از این اقدام اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی، پیشنهاد میشود جدای از شرایط معمول دریافت گواهینامه، شرایط را آن قدر سخت نکنند تا در عمل تعداد افرادی که میخواهند هنجارها و قوانین میزبان را رعایت کنند و به دنبال برخورداری از گواهینامه رانندگی باشند، نزدیک به صفر شود.
فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی ایران مانند بسیاری دیگر از کشورهای بنام غربی یا آمریکا، یکی از کشورهای مهاجرپذیر و یا مقصد بسیاری از مهاجرتها به شمار میرود؛ اتفاقی که اگر در مواردی ناهنجاریها و مشکلاتی را برای کشور میزبان به دنبال داشته است، فرصتهایی را نیز برای آن به وجود آورده است.
در مواجهه با «مهاجرین» تا این جای کار، اگر خود را در برابر رویداد انجام شده ببینیم، انتظار این است که پس از این مرحله را با «کلان طرح» مدیریتی بر مبنای «آیندهنگری» به سمت و سویی سوق دهیم که هر برنامه و راهکاری در برخورد با مسئله مهاجرین ضمن آنکه به عنوان شرط اصلی و اساسی با مبانی اسلامی و انقلابی تعریف شده و سازگاری و انطباق داشته باشد، بر اساس معیارهای پذیرفته شده و بدیهی آنان را در رعایت قوانین کشور و حرکت در چارچوبهای تعریف شده و هنجار یاری کند.