به گزارش صراط،این روزها یكی از گلایه های جدی مردم، بحث كمفروشی برخی تولیدكنندگان، بخصوص در بخش مواد لبنی است. برخی از آنها همزمان با گران كردن محصولات خود رو به كمفروشی هم آورده و مواد داخل آنها همچون شیر، ماست، پنیر و... را تقلیل دادهاند! در این نوشتار قصد داریم تا به بحث كمفروشی و مذمت شدید آن از دیدگاه قرآن بپردازیم.
آیات اولیه سوره مطففین این گونه آغاز میشود: وای بر كمفروشان (1)، آنان
كه چون از مردم كیل میستانند آن را پر میكنند (2)، و چون برای مردم
میپیمایند یا میكشند از آن میكاهند (3)، آیا اینان نمیدانند كه زنده
میشوند (4)، در آن روز بزرگ؟ (5)، روزی كه مردم به پیشگاه پروردگار
جهانیان میایستند (6).
آغاز سوره، قبل از هر چیز كمفروشان را مورد تهدیدی شدید قرار داده، میفرماید: «وای بر كمفروشان!»
این در حقیقت، اعلان جنگی است از ناحیه خداوند به این افراد ستمگر كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانهای پایمال میكنند.
قابل توجه اینكه در روایتی از امام صادق (ع) آمده است كه خداوند، «ویل»
را درباره هیچ كس در قرآن قرار نداده؛ مگر این كه او را كافر نام نهاده
است؛ همانگونه كه در آیه 37 سوره مریم میفرماید: «وای بر كافران از
مشاهده روز بزرگ.»
از این روایت استفاده می شود كه كمفروشی بوی كفر می دهد! (برگزیده تفسیر نمونه، احمدعلی بابایی، ج 5، ص 435)
اسماعیل بن حسن بن محمد بن حسین نقیب با استناد از ابن عباس روایت می كند
كه چون پیغمبر(ص) به مدینه وارد شد، كسبه آن شهر از جهت وزن و پیمانه از
جمله متقلبترین و نابكارترین آدمها بودند و پس از نزول این آیات، خود را
اصلاح كردند.
قرطبی گوید: در مدینه، تاجران كمفروشی وجود داشتند كه معاملاتشان صورت
قمار و خطر كردن داشت و به صورت قرعهكشی با ریگ، جنس میفروختند.
آیات بالا در نهی آن نوع معاملهگری نازل گردید و پیغمبر(ص) به بازار رفته، آیات را تلاوت فرمودند.
سدی میگوید: در اوایل دوره بعد از هجرت پیغمبر(ص) در مدینه كاسبكاری بود
به نام ابو جهینه كه دو پیمانه داشت؛ با یكی می خرید و با یكی میفروخت.
آیات در نهی او نازل گردید: «وای بر كمفروشان، آنها كه وقتی چیزی بخرند
(به سود خویش) با پیمانه تمام گیرند و چون برای فروش چیزی را بكشند یا
پیمانه كنند (به زیان خریدار) كم دهند...». (اسباب النزول، علیرضا ذكاوتی، ج
1، ص 239) شیخ ابوعلی طبرسی درسبب نزول این آیه فرموده: چون رسول خدا(ص)
به مدینه هجرت نمود، مردم آنجا پیمانهای قلب داشتند، پس این آیه نازل شد.
و از ابن عباس روایت شده كه چون رسول خدا(ص) به مدینه رفت، مردی به نام
ابو جهینه در آنجا بود كه او را دو صاع بود؛ یكی بزرگ و یكی كوچك. با صاع
بزرگ از مردم میگرفت و با صاع كوچك به مردم میداد، پس این آیه در شان او
نازل شد. (آیات الاحكام، سیدامیر ابوالفتوح حسینی جرجانی، ج 2، ص 142) آیه
مبنی بر توبیخ گروهی است كه در داد و ستد كمفروشی مینمایند و كالای
فروخته شده را ناقص تحویل خریدار میدهد. ویل بهمعنای هلاكت در مورد
استحقاق آن است.
از جمله اموری كه انتظام زندگی و معیشت عموم بر آن استوار است، وفا در داد
و ستد است. باید تعادل و توازن در عوض و معوض رعایت شود و به طور كلی در
معاملات و داد و ستدها و قراردادها تعادل منظور گردد و هر دو طرف معامله به
آن اقدام نموده، انجام یابد.
بدیهی است كمفروشی كه هنگام وزن كالای فروخته شده، از آن میكاهد در
حقیقت دو خیانت بهخریدار نموده است؛ یكی از قیمتی كه قرار بوده برای
خریدار گرانتر شده و دیگر اینكه فروشنده مقداری از كالایی را كه باید به
خریدار تحویل دهد، ربوده است؛ چنانچه این خوی ناپسند در مردم توسعه یابد،
اعتماد مردم به یكدیگر سلب شده و در نظام خرید و فروش و داد و ستد و
قراردادها خلل جبرانناپذیری رخ خواهد داد.
انتظام امور معاملات و داد و ستدها مبتنی بر آن است كه كالایی كه مورد
فروش قرار میگیرد، چه از لحاظ وزن و چه از سایر جهات كه مورد نظر و
قرارداد بوده، باید طبق قرار مبادله وگرنه مستلزم اختلال نظام زندگی خواهد
بود.
غرضی كه بر انجام داد و ستدها مترتب میشود انتظام معیشت طبقات مردم و نیز
ارتباط و اعتماد طبقات جامعه به یكدیگر است؛ چنانچه هر یك از دو طرف
معامله از قرارداد تخلف نماید، منجر بهاختلاف گشته و در صورتی كه عمومیت
یابد، اعتماد مردم به یكدیگر سلب شده و ارتباط مالی و معاشرتی آنان گسیخته
شده، شئون زندگی اجتماع متزلزل و خللپذیر خواهد شد. (انوار درخشان،
سیدمحمدحسین حسینی همدانی، ج 18، ص 42)
سیدعبدالحسین اطیب از علمای شیعی در كتاب «اطیب البیان فی تفسیر القرآن»
در ذیل تفسیر آیه دوم و سوم سوره مطففین مینویسد: جمله اولی مذموم و حرام
نیست كه چیزی انسان خریداری كند مستوفی بگیرد و حرمت در جمله ثانیه است كه
چون میفروشد، كم میدهد و خسران میگذارد كه فعل حرام است و هم حقالناس و
غصب است و بدتر از این، اینكه اگر ثمن آن مخلوط به بقیه اموالش شد تصرف
در جمیع آنها حرام است تا پاك نكند و پاكی مال مختلط به حرام چهار قسم است؛
اگر مقدار و صاحبش معلوم است باید رد كند به صاحبش، اگر دسترسی به صاحبش
داشته باشد و اگر ندارد از جانب صاحبش رد مظالم كند و همچنین اگر مقدار،
معلوم و صاحبش مجهول است باید رد مظالم دهد و اگر مقدار، مجهول و صاحبش
معلوم باید با صاحبش تصالح كند و اگر مقدار و صاحبش هر دو مجهول است باید
خمس مالش را بدهد كه یكی از چیزهایی كه خمس به او تعلق میگیرد، مال مختلط
به حرام است... خدا میفرماید: همچنان كه در گرفتن مستوفی میگیرید در
دادن هم مستوفی
بدهید. (اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سیدعبدالحسین اطیب، ج 14، ص 34)