این گزارش به کندوکاو و بررسی خاطرات شفاهی و سخنرانیهای سردارِ شهید، حاجقاسم سلیمانی اختصاص دارد که برای این کار، کتاب «ذوالفقار» به کوشش علی اکبر مزدآبادی را محور قرار دادهایم. یکی از مسائلی که علاوه بر طرح مسائل نظامی و استراتژیک، بارها بین صحبتها و خاطرات سردار سلیمانی تکرار میشود، بیان موضوعات اعتقادی و معنوی است که البته بهحکم عقل، مخاطبان خاص دارند که جا دارد ابتدای مطلب تذکری دربارهشان بدهیم؛ اینکه نمیتوان این مطالب را نزد هر گروهی از مخاطبان مطرح کرد. سردار سلیمانی هم در فرازی از روایت خاطرههایش از عملیات والفجر ۸ گفته: «نمیدانم آیا همه قلبها این را باور میکنند یا نه؟ …» بههرحال او و شخصیتهایش مشابهش در سالهای جنگ و پس از آن، معتقدند شهدا، شخصیتهایی نیستند که خداوند، تنها زندگی جاوید را به آنها اعطا کرده باشد بلکه عزت ابدی و قدرت تسخیر ابدی هم به آنها اعطا شده است. بنابراین سعی میشود برخی از اتفاقات ناشی از اعتقادات و باورهای قلبی رزمندگان جنگ که وجهه عمومیتری دارند، در این مقاله بررسی شود.
به گزارش مهر ناکامی در عملیات کربلای ۴ و شروع کربلای ۵، مرزبندیهای سردار سلیمانی در بیان مفاهیم تدبیر و از جانگذشتگی، چرایی تشکیل نیروهای مدافع حرم و حضور ایران در سوریه، مسائل روز و سیاسی جامعه، تحلیلهای سردار سلیمانی درباره آمریکا و حضورش در خاورمیانه، عماد مغنیه، برخی مسائل بیتعارف تاریخی از سالهای دفاع مقدس و چندنقلقول از سردار سلیمانی، ۸ محوری هستند که در این مطلب قصد داریم به آنها بپردازیم.
* ۱- درباره عملیاتهای کربلای ۴ و کربلای ۵
دو عملیات کربلای ۴ و ۵ از جمله عملیاتهای مهم دوران دفاع مقدس هستند و از نظر تاریخی به یکدیگر ارتباط مستقیم و مهمی دارند. چندسال پیش حول مساله لو رفتن عملیات و تلفات سنگین نیروهای ایران در کربلای ۴، جریاناتی در فضای مجازی شکل گرفت و گفتوشنودهای مختلفی به وجود آمد. ماجرای اجرای عملیات با وجود لو رفتنش، فاجعه زندهبهگور کردن غواصهای ایرانی توسط نیروهای بعثی عراق و دیگر مسائل غمباری که در این عملیات رخ داد از جملهموضوعاتی هستند که طی این سالها مورد توجه قرار گرفتهاند. بهبیانی ساده، عملیات کربلای ۴، یکشکست و کربلای ۵ یکعملیات پیروز تلقی میشود که بهسرعت جایگزین طرح کربلای ۴ شد.
موفق و ناموفقبودن کربلای ۴
«بچهها رفتند ساحل را شکستند. من بهرغم اینکه بعضیها تصور میکنند کربلای ۴ عملیات ناموفقی بود، فکر میکنم این عملیات، جز موفقترین عملیاتها بود.» دلیلش هم برای بیان این مساله، شجاعت و ایثار زیاد نیروهای ایرانی است یکی از نکاتی که درباره کربلای ۴ مطرح شده، این است که اجرای عملیات از قبل، نزد نیروهای دشمن افشا شده و در نتیجه محکوم به شکست بوده است. اما سردار سلیمانی در خاطرات و گفتههای شفاهی خود، جمله جالبی درباره این عملیات دارد که به این ترتیب است: «خب، عملیات کربلای ۴، همانلحظه قبل از شروع عملیات لو رفت و دشمن روی ساحل خودمان آتش باز کرد.» این عملیات سوم دی سال ۶۵ در غرب اروندرود آغاز شد و پس از دو روز با نرسیدن به اهداف از پیشتعیینشده (تثبیت جای پای نیروهای ایرانی برای فتح شهر بصره) به پایان رسید.
سردار سلیمانی سخن جالبی درباره کربلای ۴ دارد که خلاف تصورات عمومی درباره این عملیات است: «بچهها رفتند ساحل را شکستند. من بهرغم اینکه بعضیها تصور میکنند کربلای ۴ عملیات ناموفقی بود، فکر میکنم این عملیات، جز موفقترین عملیاتها بود.» دلیلش هم برای بیان این مساله، شجاعت و ایثار زیاد نیروهای ایرانی است. شهید سلیمانی ضمن تاکید بر این شجاعت و نترسیدن از مرگ، به تهوّر یکی از فرماندهگردانهای حاضر در این عملیات اشاره کرده که با وجود آتش سنگین دشمن، از ابتدا تا انتهای پل دریاچه ماهی را بهطور ایستاده و نهخمیده طی کرده است. سردار سلیمانی از سوی دیگر به ناکامی نظامی در کربلای ۴ هم اشاره کرده و گفته عدمموفقیت در این عملیات، تأثیر روحی و روانی بدی در جبهه ایران داشت. او گفته است: «ناموفقبودن عملیات کربلای ۴، منشأ تبلیغات وسیعی برای دشمن شد و همه شکستهای خود را در فاو و کربلای ۱ در پشت این عملیات پنهان کرد و بهصورت آمارهای کاذب، تلفات ما را اعلام نمود.» بهتعبیر سردار سلیمانی در نتیجه ناکامی در کربلای ۴، نگرانی عمومی جبهههای ایران را فرا گرفته بوده است. البته این نگرانی با پیشکشیدن طرح کربلای ۵ برای اجرا، تبدیل به انگیزه عمل و پیشروی در جبهه شد.
کربلای ۵، عملیات باورنکردنی
عملیات کربلای ۵، پانزدهروز پس از عملیات بهسرانجامنرسیده کربلای ۴ انجام شد و از آخرین عملیاتهای جنگ بود. کربلای ۵، ۱۹ دی ۶۵ شروع شد و محل انجامش هم شلمچه و شرق بصره بود. این عملیات پس از ۴۵ روز نبرد به پایان رسید که باعث آزادسازی ۱۵۰ کیلومتر از منطقه شلمچه و تصرف بخشهایی از جنوب خاک عراق توسط نیروهای ایرانی شد. در این عملیات نیروهای سپاه و ارتش، تا حدودی به شهر بصره و پتروشیمی آن نزدیک شدند که با دیواره پدافندی سنگینی حفاظت میشد.
سردار سلیمانی در خاطرات خود درباره کربلای ۵ به این مساله اشاره کرده که زمان اجرای این عملیات، عراق در بیشترین حد امکانات و اوج بالندگی خود بوده است: «او (دشمن) سازمان نظامی خود را ۱۰ برابر افزایش داده و از نظر کیفی رشد فزایندهای پیدا کرده بود. حجم نیروهای مسلح عراق به اندازه هر پنجاهنفر، پنجنفر نظامی بود و از نظر تجهیزات نظامی و امکانات از عملیات خیبر به اینطرف، بخش عظیمی از تجهیزات بسیار مهم دنیا در اختیار دشمن قرار گرفت. آمار تانکها به ۵ هزار دستگاه و نفربرها بالغ بر ۴ هزار دستگاه میرسید.» یکی از موضوعات مهمی که سردار سلیمانی در خاطرات خود درباره کربلای ۵ به آن اشاره کرده، این است که عراق تحت حاکمیت صدام، باور نمیکرد نیروهای ایرانی، ۲ هفته پس از کربلای ۴، بزرگترین عملیات تاریخ جنگ را انجام بدهند. برای هر عملیات از عملیاتهای ایران در دوران دفاع مقدس، حداقل ۶ ماه زمان، برای شناسایی و آمادهسازی زمین عملیات نیاز بوده است. اما پس از ناکامیِ کربلای ۴، جلسات فشردهای با حضور فرماندهان نظامی ایران و آیتالله هاشمی رفسنجانی برگزار شدند تا نیروهای رزمی، با وجود مشکلات زیاد، آماده نبرد شوند. در نتیجه این جلسات، زمین منطقه شلمچه برای عملیات انتخاب میشود. این زمین به شهر بصره نزدیک است که آن زمان، بیش از ۶۰ درصد توان نظامی عراق، اطراف آن قرار گرفته بود. سردار سلیمانی در خاطراتش گفته: «اینزمین، در کل جنگ، سختترین زمین بود.»
«اگر یکلشگر وارد عمل بشود، حداقل سهلشگر احتیاط او هستند. ما اینطوری نبودیم. ما یک لشکرمان کار ۱۰ لشکر را میکرد. از آنطرف، در مقابل لشگرهای ما، شاید دهپانزده تیپ ارتش عراق جابهجا میشدند. هی ضربه میخورند، عوض میشدند. آن چیزی که ما اصلاً نمیتوانیم برای مردم خوب بیان کنیم و هنر جنگ ما هم بوده، در همینجاست؛ وگرنه در هر جنگی معمولاً تهور وجود دارد، شجاعتهای زائدالوصفی وجود دارد، مفقود و اسیر و کشته وجود دارد. اینها در هر جنگی است. هنر ما در این بود که با سازمان کمی که داشتیم، در این ۸۰۰ کیلومتر هم دفاع میکردیم، هم هجوم میکردیم.» شواهد نشان میدهد، درباره عملیات کربلای ۵ هم نگرانیِ ناشی از لو رفتن عملیات وجود داشته است. سردار سلیمانی در خاطراتش گفته پیش از غروب شبی که بنا بود عملیات آغاز شود، وحشتی بر فرماندهان ایرانی حاکم شد، چون این احساس بهوجود آمده بود که عملیات لو رفته است. اما همزمان با نگرانیهای فرماندهان، اتفاقی میافتد که میتوان آن را، در زمره امدادهای غیبی (که نمونههای مشابه زیادی در طول سالهای جنگ دارد) محسوب کرد؛ بهاینترتیب که همزمان با نگرانی فرماندهان و انگیزهوشوقِ متقابلِ رزمندگان برای عمل در شلمچه و شرق بصره، مه غلیظی منطقه عملیات را میگیرد که تا ۱۲ روز در منطقه بوده و باعث از کار افتادن رادارها، پارازیتها و ماهوارههای حامیان غربی عراق میشود.
ایران در اولینروز کربلای ۵، توانست بخش زیادی از منطقه عملیات را آزاد کرده و خط دفاعی خود را با استفاده از غنایم عراقی، تثبیت کند. اما در روز دوم این عملیات، نیروهای عراقی با امکانات و نیروهای گسترده، پاتک کرده و نصف خط را از ایرانیها پس میگیرند. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که در زمان شروع عملیات و روزهای اول و دوم آن، فاصله نیروهای ایرانی تا شهر بصره، ۱۲ تا ۱۴ کیلومتر تخمین زده شده است؛ همان هدفی که پس از فتح خرمشهر، تسخیرش در دستور کار ایران قرار گرفت؛ تا پاسخی مقابل زیادهخواهیهای عراق و غرب علیه ایران و همچنین گرفتن امتیاز برای مذاکرات پس از جنگ باشد. بنابراین با نزدیکی زیاد ایرانیها به شهر استراتژیک بصره، میتوان از میران نگرانی عراق و حامیانش متوجه شد.
یکی از خاطرات مهم سردار سلیمانی درباره کربلای ۵ که باید آن را در زمینه اطلاعات و تحلیلهای نظامی بررسی کرد، توان لشگرهای ایرانی و عراقیِ داخل در عملیات است. طبق عرف سازمانهای نظامیِ دنیا، یکلشگر، یا خطشکنی میکند، یا پاکسازی، یا تثبیت میکند و یا در احتیاط است. سردار سلیمانی میگوید: «اگر یکلشگر وارد عمل بشود، حداقل سهلشگر احتیاط او هستند. ما اینطوری نبودیم. ما یکلشگرمان کار ۱۰ لشکر را میکرد. از آنطرف، در مقابل لشگرهای ما، شاید دهپانزده تیپ ارتش عراق جابهجا میشدند. هی ضربه میخورند، عوض میشدند. آن چیزی که ما اصلاً نمیتوانیم برای مردم خوب بیان کنیم و هنر جنگ ما هم بوده، در همینجاست؛ وگرنه در هر جنگی معمولاً تهور وجود دارد، شجاعتهای زائدالوصفی وجود دارد، مفقود و اسیر و کشته وجود دارد. اینها در هر جنگی است. هنر ما در این بود که با سازمان کمی که داشتیم، در این ۸۰۰ کیلومتر هم دفاع میکردیم، هم هجوم میکردیم.»
پس از شکستهایی که عراق در سالهای دوم به بعدِ جنگ طمعشان را چشیده بود، کربلای ۵ یکنبرد حیثیتی محسوب میشد و صدام تقریباً تمام توان خود را برای بازپسگیری مواضع از دستداده به کار گرفت و تلفات زیادی هم به نیروهای ایرانی وارد کرد. سردار سلیمانی درباره این عملیات گفته است: «عملیات ما تماماً استشهادی بود و ما به وسعت جبهه، نیروی استشهادی داشتیم.»
طبق خاطرات سردار سلیمانی، روز سوم عملیات کربلای ۵ بوده که نیروهای ایرانی احساس میکنند کار دیگر تمام است و مواضع را بهزودی از دست میدهند. چون عراق با رویکردی که در این عملیات ایرانیها در پیش گرفت، طی مدت هفت روز شدیدترین پاتکها را انجام داد و در همانروزهای ابتدایی عملیات بوده که عدنان خیرالله وزیر دفاع صدام (که سردار سلیمانی او را مقتدرترین فرمانده عراقی معرفی کرده)، مأمور پسگرفتن دریاچه ماهی را از ایرانیها میشود. شهید سلیمانی پس از پایان عملیات کربلای ۵، یکسخنرانی داشته که در ادامه، به آن خواهیم پرداخت اما در اینجا، باید بهطور خلاصه به این فراز از این سخنرانی مذکور اشاره کنیم که بیانگر چگونگی ایستادگی رزمندگان ایرانی مقابل امکانات گسترده عراق است: «بالاترین فتح برای ما همین است که در اوج ناامیدی و نااطمینانی از زمین و موقعیت نظامیان، توکل کردیم بر خدای تبارک و تعالی و حمله کردیم.»
نقشه عملیات کربلای ۴ و ۵
سردار سلیمانی درباره کربلای ۵ جملاتی دارد که مخاطب و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس را به یاد عملیاتهای الیبیتالمقدس و فتحالمبین میاندازد: «زمین را هرچه نگاه میکردی، بهجای اینکه نفر عراقی ببینی، ما تانک میدیدیم. یکحجم وسیعی بود. یا وقتی دشمن شروع میکرد به آتش ریختن، با این گروههای موزیک که یکریتم منظمی دارند، هیچ تفاوتی نداشت.» یا مثلاً «گلوله بر جای گلوله فرود میآمد.» دنبالکردن یکلشگر تانک و نفربر عراقی بهوسیله پنجاهشصت نفر از نیروهای دستخالی تخریبچی هم از دیگر نکات مشابهی است که کربلای ۵ با بیتالمقدس و فتحالمبین دارد. بههرحال سردار سلیمانی میگوید «در غرب کانال ماهی، مقاومت عجیبی انجام شد.» و درباره توصیف نیروهای درگیر در معرکه چنین جملاتی دارد: «اینور بسیجیها بودند و خدای بسیجیها و یک مقدار کمی مهمات آرپیجی کنارشان. مجموع توپهای ما و آقامرتضی قربانی به ۲۰ قبضه نمیرسید؛ ۲۰ قبضه بدون مهمات. آنجا ۵۰۰ تانک مقابل ما قرار داشت، ما ۲ تا تانک داشتیم…»
در لحظهای که بسیجیها داخل آب شدند، تا پشت سیمخاردار که در مهتاب شب دهم مثل روز روشن بود، در آب میدیدم، با دوربین خودم و کنترل میکردم تا پشت میدان مین، دیواره کیلومتری بسیجیان را و بدنم میلرزید و از ترس گریه میکردم و میگفتم هیچکدام از این بسیجیها به دشمن نمیرسند کربلای ۵ عملیاتی است که در آن، نیروهای ایرانی بهطور کامل با تمام ارتش عراق درگیر میشوند و صدام نیز در برههای از آن، هدایت و دادندستور مستقیم به نیروهای عراقی را به عهده میگیرد. اما یکی از نکات مهم درباره کربلای ۵، همانطور که اشاره شد، نگرانی و هراس از لو رفتن عملیات و همچنین شکست در این تدارک عظیم بوده است. بههرحال کربلای ۵ را بزرگترین عملیات دوران دفاع مقدس میدانند و اگر بخواهیم به نیروهای تحت فرمان سردار سلیمانی در آن رویداد توجه داشته باشیم، در بیان خود این فرمانده، کاری که لشکر ثارالله انجام داده، بهتنهایی، برابر با ۳۰ سال کاری بوده که ارتش مصر برای عبور از کانال سوئز انجام داده است. سردار سلیمانی درباره این عملیات میگوید «۳ بار نوشتم عملیات را لغو کنید!» اما احتمالاً بیشتر مخاطبان فضای مجازی و علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، فیلم سخنرانی بعضآلود و گریههای سردار سلیمانی را درباره حضور معنوی حضرت زهرا (س) در نبردهای کانال ماهی و حمایتش از رزمندگان دیدهاند. درمجموع، عاملی که باعث از بین رفتن هولوهراس اجرای کربلای ۵ شده، اعتقاد به حضرت زهرا (س) و ائمه بوده که سردار سلیمانی درباره این مساله گفته است: «همه کارها را یکنفر کرد، قطعاً یکنفر. آنهم بیبی زهرا بود. مادری که دست همه ما را گرفت.» او در خاطراتی که در این زمینه دارد، گفته است: «در لحظهای که بسیجیها داخل آب شدند، تا پشت سیمخاردار که در مهتاب شب دهم مثل روز روشن بود، در آب میدیدم، با دوربین خودم و کنترل میکردم تا پشت میدان مین، دیواره کیلومتری بسیجیان را و بدنم میلرزید و از ترس گریه میکردم و میگفتم هیچکدام از این بسیجیها به دشمن نمیرسند. فکرم همین را میگفت. علم هم همین را میگفت. عقل هم همین را میگفت. تجربهام هم همین را میگفت. همه اینها را میگفت که این بسیج به خط نمیرسد. این عمل ناموفق است؛ ولی عشق این را نمیگفت.»
در ادامه سخنانی که شهید سلیمانی درباره نقش و حضور معنوی حضرت زهرا (س) در عملیات کربلای ۵ داشته، میتوان به این جملات هم توجه کرد: «شاید هیچکس باور نمیکرد لشکر ثارالله از دریاچه ماهی عبور کرده باشد. فقط این را منباب غرور نمیگویم. چون همه هیچکاره بودند و همهکاره او بود.»
شهید سلیمانی در همانسخنرانی مورد اشاره که پس از پایان عملیات کربلای ۵ ایراد شده، به ارائه آمار تلفات جبهه دشمن هم پرداخته و گفته تا آن بازه زمانی، حداقل ۴۰ تیپ از ارتش عراق، بهطور کامل از رده خارج شدهاند. همچنین از ابتدای عملیات تا پایانش، لشکر گارد عراق، بیش از ۵ بار به دریاچه ماهی حمله کرده اما ناموفق بوده و نتوانسته آن موضع را پس بگیرد. یکی از مسائل مهمی هم که در این سخنرانی مطرح شده، این است که مقطعِ پس از کربلای ۵، زمان و مجال مناسبی برای ادامه جنگ با عراق، است. همانطور که دیدیم، این سخنرانی سردار سلیمانی، علاوه بر مسائل نظامی و آمارهای نیروهای خودی و دشمن، موضوعات معنوی و اعتقادی را هم شامل میشود. در این سخنان میتوان همانباور همیشگی به شهدا و مرامشان را نزد سردار سلیمانی مشاهده کرد. او معتقد بوده با زبانی که طهارت ندارد، نمیتواند برای دیگران درباره شهدایی مثل یونس زنگیآبادی صحبت کند.
آرزوهای دنیایی شهدا هم از جملهموضوعات معنوی دیگری هستند که سردار سلیمانی در سخنرانی مورداشاره به آن پرداخته است: «شهدا شاید یک یا دو خواسته دنیایی داشتند و میگفتند خدایا ما خون بهای این باشیم که برویم و این ملت از پیروزی و فتحی که به دست میآید، خندان باشند. میگفتند ما برویم و نباشیم که امام، خدای ناکرده نگران و ناراحت باشد. آرزوی دنیویشان این بود که ملت ایران شاد و خندان باشد.»
* ۲- مرزبندی سردار سلیمانی بین از جانگذشتگی و عدمِ تدبیر
سردار سلیمانی چندسال پیش بین مدافعان ایرانی و غیرایرانی فاتح بوکمال، یکسخنرانی داشت که بخشی از آن، مخاطب را به یاد فرازی از سخنان احمد متوسلیان فرمانده وقت لشکر ۲۷ (تیپ ۲۷ آن زمان) محمدرسولالله (ص) پس از عملیات فتحالمبین میاندازد. جان کلام متوسلیان در بخشی از آن سخنانش این بود که شهادت هدف نیست، بلکه پاداش مجاهدت و سختیهای راه هدف است. جان کلام سردار سلیمانی هم در سخنرانی مورد اشاره، این است که از جانگذشتگی مدافعان حرم و نیروهای مقاومت (مقابل استکبار) بهمعنی نداشتن تدبیر نیست و اگر کسی طالب شهادت باشد، به این معنی نیست که اصطلاحاً خود را به کشتن بدهد.
سردار سلیمانی در بوکمال
البته ما از جان گذشتیم، نه اینکه تدبیر نکنیم. نه اینکه بر مبنای تدبیر عمل نکنیم، نه. با تدبیر عمل میکنیم، دشمن را در نظر میگیریم، همهچیز را در نظر میگیریم؛ اما ترس از جان خودمان نداریم. لذا کسی که ما را از کشتن بترساند، مثل کسی است که به ما مدال میدهد... فرمانده نیروهای مدافع حرم در همینسخنرانی، ضمن اشاره به بالاتر بودن اراده الهی میگوید، اگر آمریکا و عربستان سعودی بخواهند کاری کنند، خواستهشان، مقابل اراده خداوند پشیزی نیست. برابر آمریکا و سعودی هم ملت ایران قرار دارد که دلیل لیاقتش برای پیروزی، این است که ملتی آماده جانفشانی است. سردار سلیمانی معتقد است عامل پیروزی در صدر اسلام هم ایمان بوده نه قدرت شمشیر یا تعداد نفرات. ۲ مفهومِ «لیاقت پیروزی بهدلیل از جانگذشتگی» و «ترجیح قدرت ایمان بر نیرو و نفرات نظامی» را میتوان در این فراز از سخنرانی این فرمانده مشاهده کرد: «آمریکا بیش از یک میلیون نفر نیرو دارد. این نیرو با همه امکاناتی که دارد، وقتی قدرت ایمان ندارد، به عراق که میآید، برای سرباز خودش پوشاک بچهها را برای بزرگسالان تهیه میکند و به پای او میکند که از ترس از تانک خارج نشود؛ اما شما با این کِلاشتان، با این اسلحه عادیتان، افتخار آفریدید. چرا؟ چون از جان گذشتید.»
اما بهکارگیری همزمان ۲ عامل تدبیر و از جانگذشتگی را هم میتوان در این جملات سردار سلیمانی شاهد بود: «البته ما از جان گذشتیم، نه اینکه تدبیر نکنیم. نه اینکه بر مبنای تدبیر عمل نکنیم، نه. با تدبیر عمل میکنیم، دشمن را در نظر میگیریم، همهچیز را در نظر میگیریم؛ اما ترس از جان خودمان نداریم. لذا کسی که ما را از کشتن بترساند، مثل کسی است که به ما مدال میدهد. آن نوشته شهیدمان یادم آمد؛ شهید علی محمدیپور؛ فرمانده گردان بود. او در دفترچهاش نوشته بود: ای برادر عرب که تو بهدنبال منی و من بهدنبال تو! به خدا قسم اگر مرا شهید کنی، شفاعتت میکنم.
* ۳- چرایی تشکیل نیروی مدافعان حرم و ورود ایران به سوریه
یکی از موضوعات مهمی که باید از سخنان سردار سلیمانی بهعنوان یک فرمانده و استراتژیست نظامی استخراج کرد، چرایی بهوجود آمدن جریان مدافعان حرم است. او در یکی از سخنرانیهای خود در اینباره، به دو کلیدواژه مهم اشاره میکند؛ جریان تکفیری و دیپلماسی. سردار سلیمانی ضمن اینکه میگوید پیش از تشکیل نیروهای مدافعان حرم، جریان تکفیری به نزدیکی مرزهای ایران رسیده بوده، اضافه میکند که چند مساله وجود دارد که حلشان از طریق دیپلماتیک غیرممکن است. ادامه سخنان او منتهی به این جمعبندی میشود که مبارزه با جریان تکفیری هم یکی از آن مسائلی است که نمیشود از طریق دیپلماتیک حلشان کرد.
فرمانده پیشین سپاه قدس ضمن اینکه به اظهارنظرهای ناسنجیده و سخنپراکنیهای نادانسته درباره این مساله اشاره دارد، به مخاطبانش میگوید: «وقتیکه منطق طرف مقابل این است که شما از نظر دینی واجبالقتل هستی و کشتن تو و هرچه میزان بیشتر کشتن تو، بهشت را بر او واجب میکند، برای کسیکه تو را واجبالقتل میداند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟ اینجا جهاد میخواهد.» فرمانده پیشین سپاه قدس ضمن اینکه به اظهارنظرهای ناسنجیده و سخنپراکنیهای نادانسته درباره این مساله اشاره دارد، به مخاطبانش میگوید: «وقتیکه منطق طرف مقابل این است که شما از نظر دینی واجبالقتل هستی و کشتن تو و هرچه میزان بیشتر کشتن تو، بهشت را بر او واجب میکند، برای کسیکه تو را واجبالقتل میداند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟ اینجا جهاد میخواهد.» او همچنین در یکسخنرانی دیگر، به عدمِ وجود امنیت در کشورهای اطراف ایران و منطقه خاورمیانه اشاره کرده است: «ما یک خرمن از آتش در اطرافمان وجود دارد. نگاه بکنید! این عراق است، این افغانستان است، این پاکستان است که صاحب بمب اتمی است، این قفقاز است، این ترکیه است. این اطراف ماست.»
چرایی ورود ایران به سوریه را میتوان در این فراز از سخنان سردار سلیمانی استنباط کرد: «ما میتوانستیم بنشینیم نگاه کنیم ببینیم سوریه کی سقوط میکند، عراق کی سقوط میکند. او تجهیز بشود و با قدرتی ۱۰ برابر و ۱۰۰ برابر بعد بیاید به مرزهای ما، وارد کشور بشود، صفآرایی کند و شروع کند به کشتار. هیچ انسان هوشمندی، هیچ مدیری مدبری، هیچ انسان مسئولی این را قبول نمیکند و میگوید باید رفت به سمت این شجره خبیثه، آن را در ریشه خشکاند.» او در همانفرازهایی که درباره عدم کارایی دیپلماسی در مقابله با جریان تکفیری سخن میگوید، به این مساله اشاره دارد که منطقی که باعث اقدام ۱۵۰۰ نیروی انتحاری در طول ۷ ماه در عملیات موصل شده، و قتل ایرانیها و مسلمانان و غارت ناموسشان را واجب میداند، نیازمند رویارویی با منطق جهاد است.
علت مقابله با داعش و تفکیریها
شهید سلیمانی در یکی از سخنرانیهایش، تکفیر و تکفیری را آتشی در خانه اهلسنّت عنوان میکند و میگوید کسانی که این جریان را خلق کردهاند، قصد به زانو درآوردن ایران و شیعه را داشتند. او در همانسخنرانی ضمن اینکه میگوید «جان ما، همواره سپر سنّیها بوده»، خطر جریان تکفیری را بیشتر متوجه مسلمانان اهلسنت عنوان کرده و میگوید: «امروز حریم انسانیت در جهان اهلسنت توسط گروههای تکفیری بیش از هرجای دیگری مورد هجوم قرار گرفته است.» در ادامه همینسخنان است که سردار سلیمانی، دفاع از جان مسلمانان، چهشیعه و چهسنی را مرام جمهوری اسلامی ایران عنوان میکند. بنابراین این نتیجه حاصل میشود که مبارزه با جریان تکفیری و داعش، یکوظیفه است؛ وظیفهای که جریان مدافعان حرم در امتداد آن قرار میگیرد.
چگونگی انتخاب اسم مدافعان حرم
کسی که عنوان «مدافعان حرم» را انتخاب کرده و موجب ترویج آن شده، سردار سلیمانی است که در خاطرات شفاهی خود، درباره چگونگی این اتفاق، میگوید با شروع بحران در سوریه، بهدنبال نامی برای جریان دفاع بوده و بهنظرش رسیده پرجاذبهترین نامی که میشود برای دفاع و حرکت جهادی از آن استفاده کرد، نام «مدافعین حرم» است. چون «همه این کسانی که به نام شهدای حرم به شهادت میرسند، شهید حرمی هستند که حرم حضرت زینب (س) چون قمری در وسط آن قرار دارد.»
سردار سلیمانی معتقد بود دفاع از حرم، یکدفاع عادی و کوچک نیست. تصمیم کوچک و ناقصی هم نیست و در این زمینه، مخاطبش را به سخن امام خمینی (ره) ارجاع میداد که «اگر شما مقابل دین ما بایستید، ما با همه قدرتمان در مقابل همه دنیای شما میایستیم.» او درباره نیروهای مختلف مدافع حرم که از کشورهای مختلف در این زمینه اقدام کردند، جملاتی به این ترتیب دارد: «اینها نه داوطلبانه که ملتمسانه برای جهاد با جریان تکفیری و مبارزه آمدند؛ همه اینها بدون استثنا، چه از عراق که بهنام حیدریون آمدند، چه از افغانستان که بهنام فاطمیون آمدند، چه از پاکستان که بهنام زینبیون آمدند، همه اینها بدون استثنا داوطلبانه آمدند.»
سردار سلیمانی معتقد است ممزوجیت اسلام با ملیت ایران، عاملی است که باقی کشورهای اطراف ایران از داشتنش محروماند و بههمینخاطر در آتش جنگ هستند * ۴- مسائل روز و موضوعات سیاسی جامعه
یکی از مسائلی که امامخمینی (ره) درباره آن صحبت کرده، واجببودن حفظ نظام اسلامی و بالاتر بودن وجوب این کار نسبت به نماز است که این مساله باعث شکلگیری بحثهای موافق و مخالف حول آن شده است. سردار سلیمانی هم در بخشی از سخنان سیاسیاجتماعی خود به این مساله اشاره دارد که در یکی از صحبتهایش، استدلالهایی دراینباره ارائه کرده است. او معتقد است ممزوجیت اسلام با ملیت ایران، عاملی است که باقی کشورهای اطراف ایران از داشتنش محروماند و بههمینخاطر در آتش جنگ هستند. استدلال منطقی سردار سلیمانی درزمینه واجببودن حفظ نظامی اسلامی، از این قرار است: «امروز دفاع از نظام اسلامی، مساوی است با دفاع از اسلام. چرا امام فرمود دفاع از نظام از اوجب واجبات است و هیچ واجبی به پای دفاع از نظام نمیرسد؟ آن را از نماز واجبتر دانست. نماز اگر قضا شد، امکان قضای مجدد آن وجود دارد؛ اما نظام اگر آسیب دید، نماز آسیب میبیند، دین آسیب میبیند.»
ارزش پاسپورت ایرانی
ارزش پاسپورت ایرانی، یکی از مسائلی است که بحثش در برهههایی از دهههای گذشته داغ شده و مورد توجه قرار گرفته است. سردار سلیمانی هم درباره این مساله جملاتی دارد. او بدون داشتن موضعی افراطی و بدون اینکه اهمیت پاسپورت شهروندان یککشور را انکار کند، آن را مسألهای مهم میداند اما اولویت دوم را برای آن قائل است. فرمانده پیشین نیروهای سپاه قدس میگوید اینکه دیگران پاسپورت ما را قبول داشته باشند یا نه، مهم است اما آیا مهمتر از عزت است؟ «عزت ما و عزت این ملت و استقلال این ملت امروز بر هر چیزی ارجحیت دارد.»
خدشهدار شدن مفهوم مسئولیت در جامعه
«نتیجهاش این میشود که شما وقتی آمدید به یکمدیری اعتراض کردید، او برای خودش یک پوششی، ساتری و منطقه امنی درست میکند و بلافاصله برخورد با خودش را، برخورد با جناح، برخورد با یک گروه، برخورد با یک شخصیت در حزبی نسبت میدهد.» مسئولان و مسئولیت هم از جمله موضوعاتی هستند که میتوان در سخنان بهجامانده از سردار سلیمانی درباره شرایط روز جامعه به آنها پرداخت. او در یکی از سخنرانیها خود به خدشهدار شدن ارزش و اهمیت مسئولیت در کشور پرداخته و با آوردن مثال از سالهای دفاع مقدس گفته: «آنزمان برای دادن مسئولیت به کسی، از او نمیپرسیدند در چه خطی است؟ چپی است یا راستی؟ اصلاحطلب است یا اصولگرا؟» سردار سلیمانی در جایی از همینسخنرانی درباره نگاه فسادآوری که بر برخی مسئولان و مسئولیتها حاکم شده، میگوید: «(در زمان جنگ) به لیاقتها نگاه میکردند. به قابلیتها نگاه میکردند. به تطبیق فرد با مسئولیت نگاه میکردند. به امتحان دادهها نگاه میکردند. این مال حزب من است، این دوست من است، این از من تعریف کرده است؛ این نگاه فسادآور است.»
سردار سلیمانی اساس فساد را نگاه حزبی و جناحی در انتخاب مدیران میداند و میگوید: «نتیجهاش این میشود که شما وقتی آمدید به یکمدیری اعتراض کردید، او برای خودش یک پوششی، ساتری و منطقه امنی درست میکند و بلافاصله برخورد با خودش را، برخورد با جناح، برخورد با یک گروه، برخورد با یک شخصیت در حزبی نسبت میدهد.» او درباره رویکرد مدرکگرایی هم سخنانی دارد و ضمن اینکه مدرک را موضوع مهمی عنوان کرده، علمی ارزشمند دانسته که قابل تطبیق با عمل باشد.
شکستناپذیربودن انقلاب اسلامی
فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در سالهای جنگ، در یکی از سخنرانیهای پس از جنگ خود، انقلاب اسلامی ایران را شکستناپذیر توصیف میکند و ضمن تاکید بر مفهوم «بنای الهی» میگوید بنای الهی این است که این انقلاب بماند و پیروز بشود. سردار سلیمانی در همینسخنرانی خود میگوید بهجز ایران، هیچ کشوری در جهان اسلام نیست که زیر سلطه قدرتهای غربی یا بهتعبیر او «صلیبیها» نباشد. وی با رویکردی تاریخی، به دوران سقوط امپراطوری عثمانی اشاره میکند و میگوید از زمان سقوط عثمانیها، سیطره غرب بر جهان اسلام، یکپارچه بوده است. در ادامه هم، جمهوری اسلامی را تنها منادی دفاع از اسلام میخواند و تاکید میکند که این حرف را نه از سر شعار و لقلقه زبان که با علم و یقین میگوید.
تحلیل سردار سلیمانی از حرکت انقلابی امامخمینی (ره) برای برپایی حکومت اسلامی در ایران و ارزش این حرکت، اینچنین است: «امام هنرش فقط این نبود که یکحکومت را بر مبنای اسلام و احکام اسلام بنا کرد. هنر امام این بود که یککشور را آن هم وابستهترین کشور را از زیر یوغ صلیبیت خارج کرد و ایستاد و آن را موفق کرد. همه این فشاری که روی ما هست، برای این است که ما را از این خروش برگرداند.» و درباره ایرانِ پیش از انقلاب هم چنین جملهای دارد: «آمریکاییها کشور ما را از درون تهی کردند.»
طی دهههای گذشته، یکی از موضوعات داغ و جنجالی مربوط به ایران معاصر، پایبندی به انقلاب اسلامی و بریدن از اصول آن است. در سالهای گذشته چهرهها و سیاستمدارانی بودهاند که پس از سالها فعالیت در جبهه انقلاب، به جبهه مقابل رفتهاند. سردار سلیمانی در فرازی از گفتارهای خود، درباره تحمل و پایبندی به انقلاب، جملاتی دارد و مثالی هم از بحثوجدل یکی از همین چهرههای جداشده از انقلاب با شهید همت دارد که با وجود خاطرات بهجامانده از آن دوران، بهنظر میرسد منظورش اکبر گنجی باشد: «خیلیها مثل کف روی آب بودند. تحمل نکردند. فرار کردند. رفتند. من دیدم روزی کسی در همین سپاه تهران با تز انقلابی به صورت شهید همت سیلی زد. امروز همان آدم، مزدور آمریکا در آمریکا است و علیه ملت ایران جاسوسی میکند.»
بعضیها در کشور ما یکبرداشت غلطی میکنند. فکر میکنند و بعضیها میگویند و بر زبان جاری میکنند و من شنیدهام. دلسوزانه هم ممکن است این حرف را بگویند که همانطوری که امام در قصه قطعنامه و آتشبس، جام زهر را نوشید، امام امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام بدهد. این چه غفلت بزرگی است؟ این چه سفسطه خطرناکی است؟ سفسطه جام زهر امروزی
تحریم و جامِ زهرِ امروزی هم، از دیگر موضوعاتی هستند که سردار سلیمانی در سالهای پس از جنگ دربارهشان صحبت کرده است. او ضمن اینکه به تمایل برخی به آمریکا و غرب و وادادگی مقابل آنها اشاره میکند، میگوید «همپیمانان آمریکا، همهچیزشان را، اعتبار و آبروی خودشان را تحت اختیار آمریکا گذاشتهاند، ببینیم چهوضعی دارند، تحریم اقتصادی هم نیستند. با همه دنیا ارتباط دارند. آمریکا و غرب هم از آنها حمایت میکنند.»، سردار سلیمانی با اشاره به برخی که «دنبال نوعیارتباط با آمریکا هستند»، میگوید «بعضیها در کشور ما یکبرداشت غلطی میکنند. فکر میکنند و بعضیها میگویند و بر زبان جاری میکنند و من شنیدهام. دلسوزانه هم ممکن است این حرف را بگویند که همانطوری که امام در قصه قطعنامه و آتشبس، جام زهر را نوشید، امام امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام بدهد. این چه غفلت بزرگی است؟ این چه سفسطه خطرناکی است؟»
* ۵- آمریکا و ترامپ _ افغانستان، عراق، لبنان و یمن
صحبت درباره آمریکا را نهتنها در سالهای اخیر بلکه در سال ۶۵ و همانسخنرانیِ پس از کربلای ۵ هم، میتوان در سخنان شهیدسلیمانی مشاهده کرد. او در سخنرانی مورداشاره سال ۶۵ گفته بود: «چه باک آمریکا توی میدان باشد یا صدام باشد؟ برای ما بسیار زیبا است که دشمن اصلی که در پشت پرده زندانهای خونین و کثیف خودش را مخفی کرده، نمایان شود.» سالها بعد هم وقتی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا میشود، سردار سلیمانی از تعبیر «قمارباز» برای اشاره به او استفاده میکند: «وقتی (ترامپ) با جهان حرف میزند، انسان احساس میکند که یک قمارباز دارد حرف میزند. این، شأن یک ملت را شکستن است.»
درخواست فرمانده آمریکایی از سردار سلیمانی
شهید سلیمانی در یکی از سخنرانیهای خود، بهطور مستقیم ترامپ را مورد خطاب قرار داد و گفت: «شما در طول اینبیستسال چه میتوانستید بکنید و نکردید؟ شما با ۱۱۰ هزار سرباز و هزاران دستگاه تانک و نفربر و امکانات نظامی وصدها فروند هواپیمای جنگی و صدها فروند هلی کوپترهای پیشرفته، آمدید به یکسازمان کمبینه که از سلاح ابتدایی برخوردار بود، آن هم بعد از آن حادثه سنگین یازده سپتامبر، به افغانستان حمله کردید و این جنایتها را انجام دادید.» یکی از فرازهای همینسخنرانی که نباید آن را از نظر دور داشت، اشاره سردار سلیمانی به شکست آمریکا در افغانستان و تقاضای صلح با نیروهای طالبان است که این روزها در سخنان ترامپ و مایک پمپئو وزیر امورخارجه آمریکا، بهصراحت مشهود است.
سردار سلیمانی در سخنان خود خطاب به ترامپ گفته بود: «شما بعد از سال ۲۰۰۱ که الان ۲۰۱۸ است، ۱۷ سال با ۱۱۰ هزار سرباز و بسیجکردن دنیا با خودتان و اعلام اینکه هرکه با ما است، با ما است، هرکه با ما نیست، با تروریسم است، چه غلطی کردید؟ مگر نه این است که امروز دارید پیش طالبان التماس میکنید برای صلح و گفتگو؟» او در همینسخنرانی به حضور آمریکا در عراق هم اشاره کرد و گفت: «بپرسید از فرمانده وقت خودتان که چهکسی را فرستاد به ایران آمد پیش من _ پیش این سرباز کشور، نه رئیسجمهور این کشور _ گفت آیا میشود به ما مهلت بدهید، از نفوذتان استفاده کنید، سربازان ما این چندماه را مورد حمله مجاهدین عراقی قرار نگیرند، ما از عراق خارج بشویم؟ شما یادتان رفته برای سربازانتان در درون تانک پوشاک بزرگسالان تهیه میکردید؟ امروز کشور ما را تهدید میکنید؟ با چهپیشینهای تهدید میکنید؟ شما جنایتی بود که انجام نداده باشید؟ وحشتناکترین جنایتهایی که در قرون وسطا نمونه نداشت، شما در عراق انجام دادید. شما با تانک وارد خانههای مردم شدید و زنوبچههای مردم را زیر گرفتید. حادثه زندان ابوقریب علیالابد ننگ شما است.»
سردار به سلیمانی در همینگفتار خود به جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان و اسرائیل هم اشاره دارد و خطاب به ترامپ و دولتمردان آمریکایی، پذیرش شرایط حزبالله را برای پایان جنگ یادآور میشود: «غیر از این است که همه شروط حزبالله را در جنگ ۳۳ روزه پذیرفتید؟»
بپرسید از فرمانده وقت خودتان که چهکسی را فرستاد به ایران آمد پیش من _ پیش این سرباز کشور، نه رئیسجمهور این کشور _ گفت آیا میشود به ما مهلت بدهید، از نفوذتان استفاده کنید، سربازان ما این چند ماه را مورد حمله مجاهدین عراقی قرار نگیرند، ما از عراق خارج بشویم؟ ابهتی که آمریکا داشت و دیگر ندارد
شکست آمریکا و عربستان سعودی در یمن، از دیگر موضوعاتی است که سردار سلیمانی در رصد موضوعات بینالملل به آن اشاره کرده است. او ضمن اشاره به امکانات اعطایی ۲ هزار میلیارد دلاری آمریکا به دولتهای عربستان سعودی و امارات برای جنگ با یمن، میگوید آمریکا در یمن هم شکست خورده است. یکی از نکات سردار سلیمانی در سخنانش درباره آمریکا که باید به آن توجه داشت، این است که «قبلا آمریکا ابهت ی داشت.» بنابراین این استراتژیست ایرانی، معتقد است آمریکا روزی برای خود، ابهت و هیمنهای داشته که آن ابهت امروز دیگر وجود ندارد. پس سردار سلیمانی منکر ابهت گذشته آمریکا نیست بلکه معتقد است دوران آن به پایان رسیده است. او با اشاره و کنایه به سالهای دفاع مقدس، عملیات کربلای ۵ و نمونههای مشابه آن، خطاب به ترامپ و دولت آمریکا جملهای که دارد که کلیدواژه مهمی در آن نهفته و عبارت است از: «جنگ نامتقارن». او میگوید: «قدرت ما را در منطقه میدانید. میدانید توان ما را. میدانید توان ما در جنگ نامتقارن چگونه است.»
جمله «این جنگ را شما شروع میکنید، اما پایانش را ما ترسیم میکنیم.» هم که تبدیل به یکعبارت مشهور و بهاصطلاح هشتگ شده، یکی از جملاتی است که سردار سلیمانی خطاب به ترامپ گفته است. در ادامه همینسخنان است که شهید سلیمانی خطاب به ترامپ گفت: «بدانید اشهدبالله هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم. به شما میگویم آقای ترامپ قمارباز! من به شما میگویم! بدان در آن جایی که فکر نمیکنی، ما نزدیک شما هستیم.»
* ۶- نکاتی درباره عماد مغنیه
عماد مغنیه معروف به حاجرضوان، یکی از فرماندهان لبنانی جبهه مقاومت بود که مشابه سردار سلیمانی توسط جوخههای ترور رژیم صهیونیستی ترور شد. البته ترور سردار سلیمانی بهدست تروریستهای آمریکایی انجام شد اما بههرحال این دو فرمانده مقاومت، بایکدیگر آشنایی و دوستی نزدیک داشتهاند. سردار سلیمانی در سخنرانیهایش درباره عماد مغنیه، او را بهعنوان شخصیتی معرفی کرده که با منفجر کردن پایگاه افسران صهیونیست، شهر بیروت را نجات داده و درنهایت، اسرائیل را وادار به فرار از جنوب لبنان کرد.
شهید مغنیه بهتعبیر شهید سلیمانی، علم، عقل و شجاعت خود را در کنترل ایمان قرار داده بوده و یکنکته جالب تاریخی درباره این دو شخصیت، این است که سردار سلیمانی، پس از شهادت عماد مغنیه، درباره قصاص و انتقام خون او سخنانی دارد که کاملاً مشابه سخنان و واکنشهایی هستند که در شهادت سردار سلیمانی مطرح شدند: «دشمن میداند، اما باید با جدیت بداند که قصاص خون عماد مغنیه، شلیک موشک و کشتن یکنفر نیست. قصاص این خونها، نابودی رژیم صهیونیستی است و دشمن میداند که این، یک امر حتمی است.
سید حسن نصرالله، حاج قاسم سلیمانی و عماد مغنیه در یک قاب
* ۷- مسائل بیتعارف از دوران دفاع مقدس
همانطور که میدانیم حاجقاسم سلیمانی سالها فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود اما شاید عدهای علت انتخاب این نام را برای تیپ که بعدها تبدیل به لشکر ثارالله شد، ندانند. پیش از تشکیل این تیپ، یکی از جبهههای ایران مقابل عراق، جبهه شوش بود که نام این جبهه، خط ثارالله بوده است. علت انتخاب این نام هم، بهگفته سردار سلیمانی، حجم بالای شهادتهایی بوده که در آن خط واقع میشدند. طبق گفتههای شهید سلیمانی، در آن سالهای ابتدایی جنگ و زمانیکه انجام عملیات فتحالمبین و سپس الیبیتالمقدس در دستور کار قرار داشته، جبهه دشتعباس به او، جبهه شاوریه به احمد متوسلیان، جبهه عینخوش به حسین خرازی و جبهه تا مقابل شوش هم تقریباً بین ۶ تا ۷ نفر از فرماندهانِ بهتعبیر سردار سلیمانی جوان و بین ۲۱ تا ۲۳ سال واگذار شد. درنتیجه نیروهای کرمان جبهه دشتعباس را تحویل میگیرند و برای اینکه نیروهای این استان پراکنده نباشند، با پیشنهاد حسن باقری، تیپ ثارالله تشکیل میشود که محل استقرار اولیهاش هم پادگان دوکوهه بوده است. این تیپ هم مانند تیپ ۲۷ محمدرسولالله (ص) در ابتدای راه، هیچ امکاناتی نداشت اما بهمرور و با گذشت زمان، تبدیل به یک واحد نظامی خودکفا شد که امکاناتش را تهیه و تأمین میکرد. کلمه ثارالله که برای نامگذاری این تیپ استفاده شده، از همانخط ثاراللهِ جبهه شوش گرفته شده است. عملیات فتحالمبین هم، اولینحضور این تیپ در دفاع مقدس بوده و در این عملیات ۲ وظیفه عمده به عهده داشته است: ۱- تصرف ارتفاعات کمرسرخ، امامزاده عباس و حدفاصل این دو. ۲- تصرف ارتفاعات ۲۰۲ و تنگه ابوغریب.
سردار سلیمانی درباره عقبنشینی والفجر ۱ گفته است: «واقعا تلفات زیادی توی عقبنشینی دادیم. ضربه خوردیم از عقبنشینی؛ ولی چارهای نداشتیم.» درباره عقبنشینی والفجر ۱
یکی از موضوعات بیتعارف جنگ، عقبنشینی نیروهای ایرانی از جمله نیروهای تیپ ۴۱ ثارالله در عملیات والفجر ۱ است. حاجقاسم سلیمانی در سخنرانی خود در روز ۲۳ فروردین سال ۶۲ در اینباره سخنانی دارد که درخلال این سخنرانی میگوید نیروهای ایرانی از این عقبنشینی ضربه خوردهاند. در این عملیات تنها معبری که باز میشود، مربوط به نیروهای تحت امر سردار سلیمانی بوده که با وجود موفقیت در رسیدن به اهداف از پیشتعیینشده با دستور عقبنشینی روبرو میشوند و پس از عملیات، مرتب این سوال را مطرح میکردند که چرا با وجود رسیدن به اهداف، باید عقبنشینی میکردیم؟ علت، این بوده که با وجود رسیدن نیروهای تیپ ۴۱ به اهدافشان، دیگر جناحهای شرکتکننده در عملیات، موفق به رسیدن به نقاط موردنظر نشدند. سردار سلیمانی درباره عقبنشینی والفجر ۱ گفته است: «واقعا تلفات زیادی توی عقبنشینی دادیم. ضربه خوردیم از عقبنشینی؛ ولی چارهای نداشتیم.»
آدمهای جنگ و حکومت امام زمان
شهید سلیمانی در بسیاری از خاطرات شفاهی و سخنرانیهای خود، فرماندهان و شهدای عارفمسلک جنگ را معرفی کرده است. پس از عملیات کربلای ۵ هم در سخنرانیاش، با بیان اینکه «آدم در دوران دفاع مقدس، بوی بهشت را حس میکرد»، به این مساله اشاره دارد که «هیچکدام از فرماندهان با حکم مأموریت سر کار مسئولیت نیامدهاند.» و خاطرهای هم از عملیات بدر دارد که ضمن تعریف آن، شهید محمدحسین یوسفاللهی را بهواسطه کرامات معنوی، یکعارف و عابد حقیقی میخواند. حین بیان همینسخنان است که سردار سلیمانی جمله مهمی درباره شهدای انقلاب و جنگ و حکومت امام زمان (عج) بیان میکند: «معتقدم امام زمان (عج) که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد میکنند، قله آن حکومت، آن دورهای بود که در دفاع مقدسِ ما در بخشها و حالاتش اتفاق افتاد.»
اشاره به استشمام بوی بهشت در سالهای جنگ، باعث میشود جمله مهم دیگری از سردار سلیمانی را درباره جنگ و آدمهایش مرور کنیم: «من واقعاً با تمام وجودم اعتقادم این است که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان بود.» تعریف خاطرات همینبهشتیان توسط سردار سلیمانی برای آیتالله سیدرضا بهاالدینی از عرفای معاصر، باعث میشود این عالم و عارف دینی، بیش از ۱۰ دقیقه گریه کند.
سختی کار در والفجر ۸
دفاع مقدس و عملیاتهایش، سختی و مرارتهای زیادی داشتهاند که بروز و ظهور یکی از این سختیها، مربوط به عملیات والفجر ۸ در زمستان ۶۴ است. این عملیات روز ۲۰ بهمن ششمین سال جنگ آغاز شد و ۷۵ روز طول کشید که در نهایت با تثبیت موقعیت رزمندگان ایرانی و تصرف شبه جزیره فاو در عراق، به پایان رسید. شهید سلیمانی درباره سختی کار غواصهایی که برای والفجر ۸ تمرین میکردند، گفته است: «بهدلیل اینکه بچهها با جزر و مد سروکار داشتند، یا با آب شور دریا؛ جاهای حساس بدن بچهها تاول زده بود. توی فصل زمستان بود. در دل زمستان، توی آب سرد و سخت، توی این باتلاقها، شب تا صبح تمرین میکردند.» او همچنین درباره پشتکار و معنویت این غواصها گفته است: «تکتک این نیروهای غواص که عموماً هم جوان و نوجوان بودند، مثل یکعارف واقعی و عامل هفتادساله بودند.»
عملیات والفجر ۸ هم از دیگر بزنگاههای تاریخی دفاع مقدس است که سردار سلیمانی در آنها از توسل به حضرت زهرا (س) صحبت کرده است. در کربلای ۵ صحبت عبور از کانال پرورش ماهی و دریاچه مطرح بوده و در والفجر ۸ عبور از رودخانه خروشان و اصطلاحاً وحشیِ اروندرود. شهید سلیمانی درباره آن برهه گفته است: «ما پیشبینی کرده بودیم که ظرف یکساعت از اروند عبور کنیم. یک ساعت خاصی برنامهریزی کرده بودیم که با غواصی، با شنا از اروندرود با عرض یککیلومتر عبور کنیم؛ ولی این امواج خروشان آب، بچههای ما را ظرف نیمساعت به آنطرف ساحل برد.» و همچنین «الطاف خداوند بر سر بچهها سایه افکنده بود. از موانع عبور کردند و بر پشت دشمن استقرار یافتند. شکستن خط اروند یکی از سختترین عملیاتهای نظامی بود. تا حالا هیچ فرد نظامی از اروند عبور نکرده بود.»
شهیدان مهدی باکری و احمد کاظمی
درباره آخرین مکالمه بیسیم باکری و کاظمی
علاقهمندان به حاجقاسم سلیمانی و پژوهشگران تاریخ جنگ، از میزان علاقه و دوستی بین او و احمد کاظمی فرمانده لشکر نجف اشرف _که پس از جنگ در سانحه هواپیمای فرماندهان سپاه به شهادت رسید_ آگاه هستند. یکی از خاطرات مهم مربوط به عملیات بدر، درباره صمیمت احمد کاظمی و مهدی باکری است که توسط شهید سلیمانی روایت شده است. این خاطره درباره نوار یا فایلصوتی بهجا مانده از مکالمه بیسیم باکری و کاظمی است که در آن باکری، از کاظمی دعوت میکند به سمتش برود. سردار سلیمانی این واقعه را اینگونه تعریف کرده است: «مهدی رفت در غرب رودخانه دجله، آنجا در کنار یک گروهان ماند. همه ما باید این نوار صدای شهید باکری را بشنویم. همه ملت ایران باید بشنوند این نوار را.» و در فراز دیگری از این خاطره گفته است: «مهدی عادی نبود. او در گودال نشست، در گودالی در کنار جاده العماره. این صدایش ضبط است خطاب به شهید احمد کاظمی که تا آخر تا زمان شهادت ش از این درد به خود میپیچید. صدا و حرف این نوار این است: «احمد، بیا اینجا. اینجا من چیزی میبینم که اگر تو بیایی و ما با هم باشیم، تا ابد از هم جدا نخواهیم شد.» پس از همیناتفاقات بوده که مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا، به شهادت میرسد و پیکرش پس از گذاشتن در قایق برای انتقال به عقبه، بهواسطه انفجار قایق با گلوله دشمن، در آبهای دجله، مفقود میشود.
ظلم حاجقاسم به یکپاسدار نمونه
جنگ ما افتخارش این است که رتبهای نبود. این پارچهها و درجههای روی دوش من نبود. کلمه رایج، کلمه سردار و سرهنگ نبود. کلمه رایج، کلمه برادر بود؛ برادر حسین، برادر احمد، برادر مهدی. کلمه رایج این بود. کسی فکر نمیکرد و باور نمیکرد حقوق فرمانده سپاه ۲,۵۰۰ تومان است، حقوق رزمنده عادی هم ۲,۵۰۰ تومان است. این جنگ ما بود. این زیباییها جنگ ما را به اینجا رساند یکیدیگر از خاطرات سالهای جنگِ سردار سلیمانی مربوط به ستمی است که بهقول خودش و یکی از شهدا، در حق آن شهید روا داشته است. این خاطره مربوط به روزهای پس از عملیات والفجر و روز پاسدار است که شهید سلیمانی در آن گفته، بهواسطه پیشنهاد فردی، بنا را بر انتخاب و معرفی پاسدار نمونه لشکر ۴۱ ثارالله میگذارد. او در دو جمله جدا، در این باره گفته است: «ما از این کارها نمیکردیم. من خامی کردم، پذیرفتم.» و «معرفی پاسدار نمونه در جنگ کار خیلیخطایی بود. من خطای بزرگی کردم.» شخصیتی هم که سردار سلیمانی بهواسطه این اشتباه به او ظلم روا داشته، شهیدی بهنام مهدی زندی است.
خلاصه خاطره مذکور، این است که پس از اعلام نام مهدی زندی بهعنوان پاسدار نمونه در حسینیه لشگر، این فرد در حالیکه از آمدن به محل اجرای مراسم انتخاب پاسدار نمونه امتناع داشته، با کمک دیگر رزمندگان و در حالیکه زیر بغلهایش را گرفته بودهاند، پیش آمده و به سردار سلیمانی میگوید: «به من ظلم کردی.» سردار سلیمانی در ادامه بیان این خاطره و توضیح رفتار شهید مهدی زندی گفته است: «جنگ ما افتخارش این است که رتبهای نبود. این پارچهها و درجههای روی دوش من نبود. کلمه رایج، کلمه سردار و سرهنگ نبود. کلمه رایج، کلمه برادر بود؛ برادر حسین، برادر احمد، برادر مهدی. کلمه رایج این بود. کسی فکر نمیکرد و باور نمیکرد حقوق فرمانده سپاه ۲,۵۰۰ تومان است، حقوق رزمنده عادی هم ۲,۵۰۰ تومان است. این، جنگ ما بود. این زیباییها جنگ ما را به اینجا رساند.»
* ۸- برخی جملههای شهید سلیمانی درباره شهدا و شهادت
پایانبندی این مطلب، برخی نقلقولهای مستقیم از شهید سلیمانی است که درباره شهدا، خانوادههایشان و مفاهیم مشابه گفته شدهاند:
«من هیچوقت مانع گریه مادر شهید، پدر شهید، نهتنها نمیشوم، بلکه توصیه دارم. باید این صدا تا وقتی او حیات دارد، در گوش ما باشد.»
«من معتقد هستم هر ایرانی باید در خانه خود یکعکس شهید داشته باشد. ما نباید راه نور را ببندیم.»
«شهدای ما معصوم نیستند، اما اتصال کامل و انتصاب کامل به معصوم دارند. مرکز توسلاند، مرکز توجهاند.»
«شما هر که باشی، سرلشکر یا فرمانده، تا شهید نشوی، آنجا جایت نمیدهند.»